نشست علمی معرفی کتاب نقل قرائات قرآن: مسئله تواتر و پیدایش قرائات شاذ

 | تاریخ ارسال: 1402/2/16 | 
به‌همت انجمن علمی دانشجویی الهیات دانشگاه امام صادق علیه السلام و با مشارکت معاونت پژوهشی دانشکده الهیات، معارف اسلامی و ارشاد دانشگاه امام صادق علیه السلام «نشست علمی معرفی کتاب نقل قرائات قرآن: مسئله تواتر و پیدایش قرائات شاذ» با حضور مترجم اصلی کتاب سرکار خانم دکتر الهه شاه پسند دانشیار دانشگاه علوم و معارف قرآن کریم و به میزبانی جناب آقای دکتر امیر ذوقی عضو هیات علمی گروه علوم قرآن و حدیث دانشگاه امام صادق علیه السلام در تاریخ پنج‌شنبه ۷ اردیبهشت ماه ۱۴۰۲ از ساعت ۱۷ لغایت ۱۸:۳۰ به صورت برخط برگزار گردید. (مشاهده فیلم نشست)
در ابتدای این نشست، دکتر امیر دکتر ذوقی به معرفی این کتاب پرداخت که تألیف دکتر شادی حکمت ناصر، استاد دانشگاه هاروارد، و نیز ترجمه مشترک خانم دکتر الهه شاه پسند و آقای ولی عبدی بود و در سال ۱۳۹۸ به چاپ رسیده بود. وی با تمجید از کیفیت ترجمه کتاب و با اشاره به کمبود منابع فارسی‌زبان در زمینه قرائات گفت: در دهه‌های اخیر، یک نگاه ایدئولوژیک نسبت به مسئله قرائات شکل‌ گرفته است که ارزش بسیاری از قرائات را منتفی می‌داند. با توجه به نفی قرائات توسط برخی از بزرگان، در این زمینه کارهای جدی و مفید انجام‌ نشده است. لذا اینک ترجمه چنین آثار ارزشمندی می‌تواند فضا را بازتر نماید.
در ادامه، دکتر شاه پسند درباره علت اهتمام خود به حوزه قرائات و ترجمه کتاب توضیح داد و گفت: رساله دکتری من درباره قرائت عاصم به روایت حفص و نیز دلایل اشتهار آن بود. به همین خاطر، من از بُعد تاریخی وارد بحث قرائات شدم و آثاری که نگاه تاریخی به این مباحث داشت، برایم جذاب بود. در منابع انگلیسی، ابتدا با مداخلی که در دائره‌‌المعارف‌ها بود و سپس با آثار [شادی] ناصر آشنا شدم. وقتی این کتاب او را دیدم، با توجه به اینکه در زبان فارسی جای خالی این بحث را احساس می‌کردم، علاقه‌مند به ترجمه آن شدم.
مترجم محترم سپس درباره فصول پنج‌گانه کتاب عنوان داشت: فصل اول درباره ویژگی‌های رسم‌الخط و تأثیر آن بر چگونگی شکل‌گیری قرائات است که این بحث با اعتقاد اهل سنت در مورد الهی بودن قرائات ارتباط پیدا می‌کند. در فصل دوم به قرائت‌های هفتگانه پرداخته ‌شده و این یکی از مهم‌ترین نقاط تمرکز ناصر است. سپس در فصل سوم، ناصر بحث تواتر قرائات را مطرح می‌کند و ریشه آن را در اصول فقه می‌بیند؛ یعنی تواتر قرائات از حوزه فقه به حوزه حدیث راه‌ یافته و سپس به حوزه قرائات وارد شده است. پس از این، در فصل چهارم نوآوری‌های بسیاری به چشم می‌خورَد که در رابطه با نقل قرائات رسمی و شیوه تأمین دو راوی برای هریک از آن‌ها هست. در واقع، ناصر تشکیل انگاره قرائت‌های شاذ و قرائت دو راوی را از هم جدا نمی‌داند، بلکه معتقد است همان چیزی که باعث شکل‌گیری انگاره دو راوی شده است، موجب شده که قرائت‌های شاذ نیز ‌شکل بگیرد. اما او در فصل پنجم به ماهیت اختلاف قرائات می‌پردازد و آن‌ها را با اشعار عرب -که معمولاً نقل شفاهی داشته است- مقایسه می‌نماید.
سؤال: چه قسمتی از این کتاب برای شما جذابیت مضاعف و نوآوری جدی داشته است؟ دوم اینکه نقد احتمالی شما به این کتاب چیست؟
پس از این، دکتر شاه پسند از جذابیت خاص فصل چهارم سخن گفت که شیوه‌ای مقایسه‌ای و نوآوری‌های بسیاری دربرداشت. آنگاه به نقد مختصر این کتاب اشاره نموده و گفت: در همین فصل چهارم، ناصر می‌توانست همزمان هم‌ شکل‌گیری انگاره دو راوی و هم‌ قرائت‌های شاذ را بیان کند؛ ولی بحث نخست را به‌طور مختصر مطرح کرده است. در فصل پنجم نیز آمارهایی در مورد قرائات ارائه می‌دهد که هرچند از تحلیل درست و مقایسه مناسبی با شعر برخوردار است، لیکن برای نتیجه‌گیری به جامعه آماری وسیع‌تری نیازمند است. یعنی -به نظر من- به‌جای بررسی یک سوره خاص از جزء سی و یک سوره بلند، لازم بود چند جزء از قرآن را بررسی نماید تا نتایج متقن‌تری به دست آورَد. افزون بر این، در یافتن حلقه مشترک و تاریخ رواج روایات، به این اِشکال گرفتار است که اکثر حلقه‌های مشترک در اواخر قرن اول و اوایل قرن دوم زندگی می‌کرده و شاید در آنجا حلقات حدیثی بیشتری رواج پیدا نموده است. به همین دلیل، بر مسئله ترویج حدیث توجه بیشتری شده است ولذا نمی‌توان روی این روش خیلی حساب باز کرد. این مطلب در فصل اول کتاب ناصر صدق می‌کند، ولی فصل‌های بعدی -هرچند از نمودار استفاده شده- مقداری با روش تاریخ‌گذاری متفاوت است.
در ادامه این نشست، خانم دکتر شاه پسند به نقش ابن‌غلبون و دانی در گسترش انگاره دو راوی [برای هر قاری] پرداخت و گفت: این دو نفر کتاب‌هایی را تألیف کرده‌اند که درس‌نامه بوده است. با توجه به اینکه درس‌نامه‌ها در دسترس عموم و جدا از کتاب‌های تخصصی می‌باشد، کمک شایانی به جا افتادن انگاره مزبور در بین عموم نموده است. به‌علاوه، از آنجا که درس‌نامه‌های این دو در قالب شعر بوده و عموم طلبه‌ها با هر سطحی از دانش می‌توانستند آن‌ها را حفظ کنند، رواج انگاره دو راوی شدت بیشتری گرفته است. در حقیقت، به باور ناصر، رسمی‌سازی قرآن پنج مرحله داشته که یک مرحله آن، انتخاب هفت قرائت از سوی ابن‌مجاهد است. مرحله دیگر نیز انتخاب دو راوی بود که تا به چهارده ‌روایت برسد. البته وقتی راویان متعدد وجود دارد، باید برخی از این‌ها انتخاب شوند تا تعداد راویان محدود شود. پس انتخاب دو راوی رسمی برای هر یک از قاریان، مرحله دیگری از رسمی‌سازی قرآن بود که شادی ناصر در کتاب خود به آن توجه دارد.
پس از این، سخنران گرامی به موضوع اشتهار خاص قرائت حفص از عاصم اشاره داشت و این مسأله پرداخت که برخی تلاش می‌کنند نشان دهند روایت مذکور در همه زمان‌ها رایج بوده است. وی افزود: این افراد گمان می‌کنند با این کار می‌توانند جواب کسانی را بدهند که قائل به تحریف قرآن هستند. به اعتقاد ایشان، اگر قائل به تعدد قرائات باشیم، با مسئله تحریف قرآن مواجه می‌شویم؛ در حال که قضیه به این شکل درست نیست. در واقع، متن قرآن ثابت بوده ولی از گذشته قرائات مختلفی برای قرآن رواج داشته است. در مورد قرائت عاصم نیز اگر با نگاه تاریخی بنگریم، شاهد آن هستیم که در اعصار مختلف، قرائات گوناگونی رواج داشته اما قرائت عاصم به این اندازه دارای شهرت و رواج نبوده است؛ اگرچه در مناطق محدودی مانند عراق و کوفه رایج بوده و کم‌کم رواج بیشتری یافته است. سپس در دوره میانه قرائات، از حالت بومی بودن خارج‌شده و تا دوره متأخر قرائات، تعداد قرائت‌های رایج کمتر شده ولی برخی قرائت‌ها در مناطق خاصی رواج بیشتری یافته است. بدین ترتیب، دو روایت حفص و ابوبکر از قرائت عاصم در دوران متأخر رواج بیشتری در ایران و عراق پیدا کرده است. بعد از تشکیل امپراتوری عثمانی، به دلیل اینکه بیشتر ایشان تابع فقه حنفی بودند، قرائت ابوعمرو و روایت حفص از قرائت عاصم را بیشتر توصیه می‌کردند. اما بعد از اینکه مصحف قاهره به قرائت عاصم به روایت حفص چاپ شد، این قرائت از بقیه قرائت‌ها پیشی گرفت و حتی قرائت ابوبکر را هم کنار زد.
دکتر شاه پسند در ادامه با اظهار تأسف از ادعاهای ناصواب برخی علماء در خصوص رواج دائم حفص از قرائت عاصم، به انفرادات قراء در مصاحف موجود در آستان قدس داشت و گفت: اگر انفرادات را مطابق بایک قرائت یا یک روایت خاص ببینم، می‌توانیم بگوییم قرائت یا روایت فلان شخصیت است؛ اما -در حقیقت- گاهی دیده می‌شد که در یک مصحف از انفرادات قرائی چند قاری وجود دارد؛ بنابراین، نمی‌توان با بررسی مجموعه‌ای از کلمات این مشکل را حل کرد. برای مثال، در طی یک بررسی مشخص شد که کلمات در یکی از مصاحف قرن چهارم بیشترین شباهت را با قرائت ابوعمرو دارد و در این دوره رسم‌المصحف نیز تا حدود نود درصد مطابق با رسم المصحف بصره بوده است. همچنین، در مصاحف قرن پنجم و ششم هنوز قرائت ابوعمرو دیده می‌شد؛ هرچند قرائت عاصم بیشتر شده است. اما در مصاحف قرن هفتم، رسم‌المصحف به سمت رسم‌المصحف کوفی رفته است. در نتیجه، رسم‌المصحف دیرتر از قرائت‌ها تغییر کرده است. یعنی قرائات با سرعت بیشتری به سمت قرائت عاصم سیر کرده است. بنابراین، رواج روایت عاصم در ایران مربوط به قبل از امپراتوری عثمانی است.
سپس درخصوص انفرادات قرائی که در یک مصحف واحد دیده می‌شود، دکتر شاهپسند چنین توضیح داد: در دوره‌های متقدم این‌گونه نبوده که افراد تنها یک مصحف را انتخاب کنند؛ چنانکه در مقدمه تفسیر تبیان شیخ طوسی نیز آمده است: اصحاب ما کراهت دارند تنها از یک قرائت استفاده کنند، بلکه در تفسیر قرآن از قرائت‌های مختلف استفاده می‌برند. علاوه بر این، ایران بومِ شکل‌گیری قرائات نبوده، ولی شاهد رواج گسترده قرائات متعددی بوده که در مناطق دیگری شکل‌گرفته‌اند. به عبارتی، در ایران و عراق سنت اختیار وجود داشته است؛ به این معنی که از مجموعه قرائت‌های دیگران، یک مورد را گزینش می‌کرده‌اند.
در تکمیل مباحث میهمان این نشست، دکتر ذوقی به نکاتی در خصوص کتاب مورد بحث پرداخت و گفت: در بخش پایانی کتاب، آقای ناصر به قضیه‌ای اشاره کرده که هم در کتاب ابن‌خالویه و هم در تفسیر طبری آمده است؛ حسب نقل، روزی شخصی در محضر امیرالمؤمنین (ع) آیاتی از سوره واقعه را تلاوت کرد تا به آیه ۲۹ رسید: «وطلح منضود». امام تعجب کرده و فرمودند: طلح در اینجا چه می‌کند؟! طلع درست است. سپس به آیه سوره قاف استناد می‌کنند و می‌فرمایند: «لها طلع نضید». سپس راوی می‌پرسد: آیا این را در مصحف‌های موجود تغییر بدهیم؟ حضرت (ع) می‌فرمایند: «لا، إنّ القرآن لا یهاج الیوم ولا یحوّل»؛ یعنی پس از اتفاق بر یک مصحف، دیگر نباید به قرآن دست زد. اما دکتر ناصر می‌گوید: طلح به‌معنای گیاهان خاردار است و نمی‌تواند در کنار نعَم بهشتی قرار گیرد. به همین دلیل، به یکی از تفاسیر اشاره می‌کند که می‌گوید شاید طلح در بهشت خار نداشته باشد. البته بیشتر ترجمه‌ها طلح را برابر با موز گرفته‌اند. ضمنا، در کتابی که دکتر جوینی بر اساس مصاحف کهن موجود در آستان قدس رضوی نوشته، کلمه مذکور را طلع دانسته و آن را به شکوفه ترجمه کرده است. با این حال، در ترجمه انگلیسی یوسف علی از قرآن کریم، این آیه ترجمه نشده و به‌صورت طلح آمده است. آنگاه در پاورقی ایشان اشاره می‌شود با توجه به اینکه موز در عربستان نمی‌روید، ممکن است منظور از آن واژه، گونه‌ای از گیاه صمغ عربی باشد.


دفعات مشاهده: 592 بار   |   دفعات چاپ: 189 بار   |   دفعات ارسال به دیگران: 0 بار   |   0 نظر