زندگی نامه شهید امیر حسین رضاپور نایینی

شهید امیر حسین رضاپور نایینی

نام پدر: رضا
شماره شناسنامه: ۲۸۶۸
صادره: تهران
محل تولد: تهران
تاریخ تولد: ۱۳۴۶
سال ورود به دانشگاه: ۱۳۶۵
رشته تحصیلی: معارف اسلامی و تبلیغ
تاریخ و محل شهادت: ۱۳۶۶/۱/۲۸ ماووت
عملیات: کربلای ۱۰


زندگینامه شهید

با سلام و درود به پیشگاه آقا امام زمان(عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف) و نایب بر حقش و با درود و سلام به روان پاک شهیدان و درود و سلام به رزمندگان کفر ستیز اسلام.
این آغاز تمام نامه های امیر حسین شهید بود.
امیر حسین در تاریخ ۲۴ بهمن ماه سال ۱۳۴۶ در تهران چشم به جهان گشود. او چهارمین و آخرین فرزندی بود که در این خانواده مخلص آل عبا به دنیا می‌آمد. شهید بزرگوار در اوایل کودکی بسیار پر شور و با نشاط و دارای هوش و استعدادی بالا بود. از همان بدو تولد با دیگر اعضای خانواده فرق داشت و از اخلاص متفاوت با دیگران برخوردار بود. تا آنجایی که امروز مشهود است، او عاشق و مخلص برای اهل بیت علیه السلام فرزندی خلف برای خانواده و مرهمی گرم برای اقوام و دوستان بود. شوخ طبعی و عطوفت خاص او همه کس را جلب می‌کرد و خرد وبزرگ را شیفته او می ساخت امیر حسین در سال ۱۳۵۲ دوران تحصیلات ابتدایی را در «دبستان کمال الدین» آغاز کرد. از همان سال که تازه خواندن و نوشتن را می‌آموخت، به همراه برادران بزرگتر خود در مجالس مذهبی و جلسات قرائت قرآن مجید در مساجد شرکت می‌کرد. هر چند که در آن زمان فقط مستمع بود، ولی علاقه‌اش نسبت به این مجالس باعث می‌شد که از دیگر سرگرمیهای کودکانه‌اش کم کرده و به این جلسات بیاید. امیر حسین خط مشی خود را که انتخاب کرده بود، ادامه دارد و با موفقیت به پایان رساند.
از سال ۱۳۵۷ در مسجد شریفیه، در جلسات قرائت قرآن و مسایل دینی شرکت می‌کرد. در سال ۱۳۶۱ همزمان با شرکت در مجالس و جلسات مذهبی برای دوره آموزش عمومی مرحله اول بسیج سپاه پاسداران انقلاب اسلامی پایگاه تهران از طرف مسجد شریفیه معرفی شد. از همان زمان به عضویت بسیج مسجد شریفیه که پاسداری از منطقه و محله به عهده آن مرکز بود، درآمد. در سال ۱۳۶۲ مرحله دوم آموزش های نظامی را در پایگاه توحید طی کرد. به این کار عشق می‌ورزید و همچون عاشقی که با جان و دل به دنبال معشوق در تلاش باشد، هرگز در این راه خسته نمی‌شد. بسیار مهربان و خوشرور بود. به نماز جماعت اهمیت بسیار می داد. جمعه‌ها به نماز جمعه می‌رفت. در سال ۱۳۶۴ تحصیلات متوسطه را در «دبیرستان شهید یزدان پناه» به پایان رسانید. در حالی که چندین مرتبه تقاضای اعزام به جبهه و شرکت در میدان های جنگ را در خانواده مطرح کرده بود. خیلی در جهت جلب رضایت پدر و مادر می‌کوشید، اما چون امتحان کنکور ورودی دانشگاه‌ها در حال شروع بود، تقاضایش به تعویق افتاد. تا در سال ۱۳۶۵ در امتحان ورودی «دانشگاه امام صادق علیه السلام» موفق شد. به دنبال آن در کنکور سراسری دانشگاه‌ها نیز قبول شد ولی با ایمانی که داشت، جایش را در دانشگاه امام صادق علیه السلام می‌دید؛ چون آنجا دانشگاهی بود که فقط علم روز تدریس نمی‌شد، بلکه محلی بود برای جمع آوری توشه آخرت. تمام دانشجویان این دانشگاه نیز همانهایی بودند که امیر حسین به دنبالشان می‌گشت. جماعتی از عشاق راه حق و حقیقت که همگی این دانشگاه و آن درسها را پلی برای آخرت می‌پنداشتند. از زمان ادامه تحصیلات عالیه، امیر حسین برای شرکت در جبهه‌ها مصم‌تر شد. تا اینکه در تاریخ ۲۸/۱۱/۱۳۶۵ پس از گذراندن یک ترم دانشگاهی، خود را به «پایگاه شهید بهشتی» معرفی کرد. نامه اعزام انفرادی گرفت و به طرف جنوب حرکت کرد و خود را به لشکر سید الشهدا(علیه‌السلام) معرفی کرد. آنجا در کنار دوستان و همکلاسی‌هایش و دسته عشاق راه خدا بود و همان طور که در نامه‌هایش پیدا بود، بسیار خوشحال و راضی به نظر می‌رسید. اول فروردین سال ۶۶ برای پنج روز به مرخصی آمد. در این ایام بی قراربود که هر چه زودتر به جبهه برگردد و برگشت و بعد از آن نامه دیگری از او آمد نامه آخر بود چون بعد از آن در تاریخ ۲۸/۱/۱۳۶۶ در غرب کشور پس از پیروزی در عملیات، به وسیله ترکش توپ به درجه رفیع شهادت نایل آمد و به هدف و معبودش رسید. جسم مطهرش در منطقه عملیاتی باقی بود تا یک سال و نیم بعد در تاریخ ۱۰/۷/۱۳۶۷ مصادف با اربعین حسینی ۱۴۰۹ هجری قمری به تهران منتقل شد و در بهشت زهرا علیهاالسلام(قطعه ۲۹، ردیف ۱۷، شماره ۱۲) به خاک سپرده شد.


برخی از صفات شهید به روایت خانواده

امیر حسین واقعاً بی ریا و مخلص بود. شادی و ناراحتی‌اش برای خدا بود. از کسی کینه‌ای به دل نمی‌گرفت. برای رضای خدا کار می‌کرد. با تقوا، ساکت و تودار بود.


آخرین پیام شهید از جبهه

«اللهم اجعلنی من حزبک فان حزبک هم الغالبون»
با سلام و درود به پیشگاه آقا امام زمان(عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف) و نایب بر حقش و با سلام به روح پاک شهیدان و رزمندگان کفر سیتز اسلام، هدف و انگیزه من از آمدن به جبهه ایفای وظیفه‌ای بود که به گردن ما بود و دفاع از نوامیس، مکتب و قرآن وظیفه‌ای بود که رهبرمان و ولی فقیه‌مان بر عهده مان گذاشته بود.
پیامی که برای ملت ایران دارم، این است که امت شهید پرور، رهبرمان را تنها نگذارند. گوش به فرمان رهبر باشند و رزمندگان اسلام را یاری کنند.
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته
(لازم به ذکر است که وصیتنامه این شهید هنگام شهادت همراه او بوده، ولی چون پیکر مطهرش مدتی مفقود بوده، اثری از وصیتنامه باقی نمانده است.)


دفعات مشاهده: 3178 بار   |   دفعات چاپ: 435 بار   |   دفعات ارسال به دیگران: 0 بار   |   0 نظر