بیشک خاطرتان میآید کودک که بودیم گاهی چنان به یک قصه دل میبستیم که دوست داشتیم بارها و بارها آن را بشنویم و در این مسیر خسته میکردیم و خسته نمیشدیم. من هم کودکتر از این که بودم اینچنین بودم. به قصهای دل بسته بودم که عمهام خدابیامرز برایم تعریف میکرد و هرگاه که به انتها میرسید مصرانه از او میخواستم که از نو آغاز کند. او هم صبورانه و مهربانانه آنقدر آن قصه را برایم تکرار میکرد تا برای امروز بر جانم نشسته باشد؛ قصهای به نام نمکی، دختری که در یک قصر بزرگ با هفت در و دروازه خدمت میکرد.
در این میان غولی وارد شهر شده بود و نمکی مأمور بود هر شب هر هفت در را محکم ببندد تا غول وارد نشود. از قضا یک شب فراموش کرد و یک در قصر را باز گذاشت و غول وارد شده و طلب غذا و جای خواب کرد، و شاید چیزهای دیگری که برای ما بچهها نمیگفتند، و البته میتوانست غیرت بزرگترها را برانگیزد. صاحب قصر که نمکی را مقصر میدید مدام فریاد میزد و میگفت: نمکی! آی نمکی! گیستو ببرّن نمکی! شش در رو بستی نمکی، یه در رو نبستی نمکی؟
نمکی امروز ما اگر شش در سیاست و اقتصاد و هنر و دفاع و علم و فناوری را بر غول استکبار بسته باشد، در محکم بستهی پیشینی به نام اعتقادات و باورهای دینی را بر غول گشود. حرمهایی که همیشه با پسوند مطهر میشناختیمشان، و مهمترین تصویری که از این بقاع مقدس به ذهنمان تبادر میکرد شفای بیماران بود، حتی پس از ضدعفونی شدن، باز هم احتیاطاً بر مؤمنان و زائران بسته شدند تا مبادا کسی را بیمار کنند. ضریحهای مقدسی که بسیار فراتر از چوب و فلز میدانستیمشان، به یکباره در دامن سیاستگذاری فرهنگی حوزه بهداشت فرو ریختند. اعتقادی را که سالیان سال بر سر آن با وهابیت جنگیده و شهید داده بودیم، در عرصه آزمونی اجتماعی به یکباره از دست دادیم.
امروز صبح وقتی در ماه رجب به زیارت حضرت عبدالعظیم رفتم، دیدم بر در آن نوشته شده: ادخلوها بسلام آمنین. مؤمنانه اعتماد کردم و وارد شدم، اما با تلخی دیدم آیات و مقاماتی که به تعبیر دعای همین ماه رجب "لا تعطیل لها فی کل مکان"، تعطیل شده و بر سر مسیر ورود به روضه مقدسه محترمانه مانع گذاشتهاند. حتی اگر معتقد نباشیم که طبیعت و از جمله ویروس منحوس کرونایش سایه و آراسته خود ما است، که اینچنین است و "ما سایه اوییم و جهان سایه ما است"، لااقل به مسخّر بودن طبیعت برای انسان که اعتقاد داریم. طبیعت و منافع و مضارّش را ما و اعتقاداتمان و عملکردمان میسازیم. اگر ضریح مقدس را به عنوان مرکز شفا ببینیم همین میشود، و اگر به عنوان منشأ انتقال ویروس، همان. آیا فرصتی بهتر از این میخواستیم که این درس را یاد بگیریم و یک قدم جلوتر برویم؟ چه کردیم با این فرصت سیاستگذاری فرهنگی و چه نکردیم با اعتقادی که قرنها در جان مردم رسوخ داده بودیم؟
آنچه سیاستگذاری پیشرفت را در جمهوری اسلامی از بقیه الگوهای توسعه متمایز میکند، جمع میان دنیا و آخرت، و میان بهداشت و زیارت است. اگر دیدیم ناچاریم برای یکی دیگری را کنار بگذاریم، بدانیم که خطا رفته و از بهشت تمدن دور شدهایم. اینجا است که سیاستگذاری حوزه بهداشت را بویژه در بحران باید امری فرهنگی دید و یا دست کم پیوست فرهنگی آن را نیز مد نظر قرار داد. هیچ به دوران پس از کرونا و تبیین دوباره مفهوم زیارت اندیشیدهایم؟ چگونه دوباره نام این مکانهای واقعاً مقدس و آسمانی را که برای حفظ آنها در سراسر جهان اسلام شهید دادهایم، حرم مطهر بگذاریم؟ به مردمی که تا همین چندی پیش تجربه هرساله زیارت موفق اربعین را در فضایی به ظاهر غیربهداشتی داشتهاند، چه بگوییم؟
آیا جا ندارد بزرگان داعیهدار فقه حکومتی ما فریاد برآرند و عمامه بر زمین زنند؟ امام جمعه بزرگوار و عزیزی که بسیار برای ما محترم است و خود را در این زمینه مقلد پزشکان میداند، باید متوجه تفاوت فقه فردی و فقه حکومتی در این خصوص باشد. موضوع فقه فردی اعمال شخصی من و شما به عنوان مکلف است و موضوع فقه حکومتی سیاستهای حکومت و حکومتداری، که بیشک متوقف در تشخیص اهل فن نمیشود. مگر ما نماز جمعه را در دوران دفاع مقدس و حتی هنگامی که صدام تهدید جدی به بمباران آن کرده بود تعطیل کردیم؟ نه به این معنی که به خیر گذاشت، نه، شهید هم دادیم، در همین نماز جمعه تهران، که خداوند امام جمعهاش را به عنوان تنها سرمایه واقعیمان حفظ کند. بحث ترجیح و مرجحات است.
بیشک این هشدار به معنای ناسپاسی از تلاشهای مجاهدانه جامعه پزشکی عزیزمان نیست، که امروز در ضمن سپاه بیشمار مردم، پس از نظامیان و آتش نشانان و ... نوبت جانبازی و سرافرازیشان رسیده و الحق که از بوته آزمایش سربلند بیرون آمدهاند. گفتگو از امری غیرپزشکی است که در این هراس و فتنه، بازیچه دست غیر شده است. متولی این امر سیاستگذاران فرهنگی و علمای دین هستند که سالها است اعتقاداتمان را از آنان گرفتهایم.
اگر با زبان آسمان متصل به دنیا هم بیگانهایم، به سند مبارزه با کرونای انگلیس به عنوان قبله قبله آمال برخی بنگریم که با زبان دنیایی بریده از آسمان چه میگوید: "اجتماعات عمومی نیز بعید به نظر میرسد محدود شود، چرا که شواهد اندکی دال بر تأثیر چشمگیر اجتماعات بزرگ بر انتقال ویروس آنفلوانزا وجود دارد. مکانهای شلوغ شاخصی مهم هستند برای نرمال بودن و میتوانند به حفظ روحیه عمومی در مدت فراگیری کمک کنند". این مکانها برای مردم شیعه و مسلمان، علاوه بر این، میراثی بزرگ از واقعیت را آن هم در ایام رجب به همراه دارند.
دفعات مشاهده: 1166 بار |
دفعات چاپ: 256 بار |
دفعات ارسال به دیگران: 0 بار |
0 نظر