زندگی نامه شهید جواد غفارزاده

شهید جواد غفارزاده

نام پدر: بهرام
شماره شناسنامه: ۵۵۶۶۵
صادره: ارومیه
محل تولد: ارومیه
تاریخ تولد: ۱۳۴۳
سال ورود به دانشگاه: ۱۳۶۲
رشته تحصیلی: معارف اسلامی و تبلیغ
تاریخ و محل شهادت: ۱۳۶۴/۱۱/۲۷ فاو
عملیات: والفجر ۸


زندگینامه شهید

شهید جواد غفارزاده در بهمن ماه سال ۱۳۴۳ در خانواده‌ای مذهبی، در ارومیه دیده به جهان گشود. در همان اوایل کودکی به همراه خانواده‌اش به تهران مهاجرت کرد. دوران شیرین کودکی را با دسترنج پدر و زحمتهای شبانه روزی مادر سپری نمود. از همان کودکی صفا و معنویت چهره‌اش حاکی از آینده‌ای پر شور و پر مهر برای او بود. در سال ۱۳۵۰ وارد مدرسه ابتدایی شد. در تمام دوران دبستان جزء شاگردان برجسته و ممتاز بود. در همین دوران کودکی، همیشه در مجالس عزاداری و تلاوت قرآن شرکت می‌کرد و خیلی سریع یکی از بهترین قاریان قرآن شد.
دوران ابتدایی را با موفقیت سپری کرد. با پایان گرفتن دوران ابتدایی وارد مقطع راهنمایی شد. در سال سوم راهنمایی بود که انقلاب شکوهمند اسلامی، لحظات حساسی را پشت سر می‌گذاشت و او نیز همانند دیگر دانش آموزان به صف مبارزه علیه رژیم پیوست و در تظاهرات و راهپیمایی‌ها شرکت فعال داشت تا اینکه انقلاب اسلامی به پیروزی رسید. او همچنان به تحصیل ادامه داد تا وارد مقطع دبیرستان شد و در این دوران ضمن فعالیت تبلیغاتی و تربیتی در دبیرستان در گروه مسجد پنج تن آل عبا(علیه‌السلام) نیز فعالیتهای فرهنگی – تبلیغاتی داشت.
در کنار این فعالیتها، شرکت مستمری در بسیج مساجد داشت در این مدت علاقه شدیدی نسبت به حفظ قرآن از خود نشان داد و بزودی یکی از حافظان قرآن شد. و بعد از مدتی در حدود بیست جزء از قرآن را کاملاً حفظ کرد و در مسابقات حفظ قرآن به مقام نخست رسید.
در سالهای آخر دبیرستان او را به عنوان امام جماعت مدرسه انتخاب کردند. زهد و تقوا و پاکدامنی و معنویت خاص او سبب این انتخاب شد. دوستانش نسبت به او علاقه خاصی داشتند و او را دوست واقعی و راهنما و معلم خود می‌دانستند.
در سال ۱۳۶۲ موفق شد دیپلم خود را با مدل بالایی بگیرد و در همان سال در کنکور دانشگاه امام صادق(علیه‌السلام) شرکت کرد و قبول شد و مشغول به تحصیل گردید. او علاقه شدیدی به جبهه رفتن داشت و می‌خواست قطره‌ای از دریای بیکران رزمندگان خدا جو باشد چرا که دوری از جبهه را برای خود ننگ می‌دانست؛ اما به علت مشکلات متعددی که داشت، به این کار موفق نشد. سرانجام در فروردین ماه سال ۱۳۶۴ با دلی مصمم و پر شور از ایمان تصمیم گرفت به جبهه برود. به همین جهت به جبهه رفت و مدتی در آنجا ماند و پس از بازگشت دوباره مشغول تحصیل شد.
سپس برای دومین بار در شهریور ماه همان سال به جبهه اعزام شد و در جبهه ماند تا اینکه عملیات والفجر ۸ با جنب و جوش پیشقراولان لشکر توحید آغاز شد. در روز ۲۷ بهمن ماه ۱۳۶۴ در علمیات والفجر ۸، شرکت نمود و با دیگر همرزمانش به سوی متجاوزان بعثی حمله کرد. گویی در آن روز لحظه موعود فرا رسیده بود. او می‌دخواست اوج بگیرد و به سوی خدا پرواز کند. آن گونه که آرزو داشت، دعوت خدا را لبیک گفته و به سوی معبود و معشوق خود شتافت. آن روز که خاطره عروج عارفانه این پرونده سبکبال و دلباخته بیقرار خداوند، جاودانه شد همه یکپارچه خون گریستند.


وصیتنامه شهید

درود بر خاتم پیامبران الهی حضرت محمد مصطفی(صلی‌الله‌علیه‌واله) که برای رحمن به عالمیان فرستاده شد. سلام بر ائمه معصومین(علیهاالسلام) بالاخص آخرینشان حضرت قائم(عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف) که زمین را پر عدل خواهد نمود.
درود بر امام امت، خمینی بزرگ، آنکه امتی را رهبری کرده و به سوی خدا هدایت می‌کند. صلوات و سلام بر ارواج شهدای بزرگوار اسلام از صدر اسلام تا عصر حاضر.
درود بر اسلامیان، در تمامی جهان و رزمندگانی که در راه اسلام به جانفشانی و ایثار مشغولند و جان خود را با اخلاص و با رضای خداوند متعال به معامله گذاشته‌اند.
و همچنین با سلام و درود بر محضر مبارک خانواده و دوستان گرامی‌ام و با عرض معذرت بسیار، عرایضی که در ذهنم است، به عرضتان می‌رسانم، مطالبی است کوتاه، شاید که تذکری واقع شود. ان شاء الله.
اولاً: اسلام عزیز با زحمات فراوان به دستمان رسیده است. بهترین بندگان خدا در این راه زحمتها را متحمل گشته‌اند. سعی کنید در حفظ آن کوشا باشیم و در راه آن از هیچ مشکلی نهراسیم و مال و جان خود را فدای آن نماییم. در این برهه از زمان، حفظ اسلام منوط است به حفظ انقلاب اسلامی و حفظ نظام جمهوری اسلامی. پس در رفع مشکلات آن کوشا و سهیم باشیم و موانع آن را که همان موانع اسلام‌اند، از میان برداریم. منظور از اسلام، اسلام تشیع است و مبنای تشیع، ولایت ائمه(علیها‌السلام) است و قرآن کریم که باید به اعتصام به این دو، رو به خدا حرکت نمود.
شهادت، نوعی از مرگ است که نصیب هر کسی نمی‌شود و آن فیض عظیمی است که بیچارگانی مانند ما را راهی به آن نیست. از خانواده عزیزم خواستارم اگر این توفیق الهی نصیب من شد خدا را شکر گزارند. همچنین از پدرم و مادرم و خواهرم و برادرانم بسیار عذر می‌خواهم و خواهان بخشش و عفو آنها هستم.
از دوستان و آشنایان نیز که رابطه‌ای با بنده داشته‌اند، حلالیت بسیار می‌طلبم. امیدوارم خداوند متعال همگی ما را در جوار خود، در بهشت محشور نماید. به حزب اللهی‌ها بگویید که خط امام را که همان خط اسلام اصیل است، حفظ کنند و در این خط حرکت کنند و آنچه را که امام و اسلام بدان امر فرموده‌اند با جال و دل عمل نمایند.
به ضد انقلاب و آنهایی که با امام دشمنی دارند، بگویید که اگر همچنان در این راه حرکت کنید، روی سعادت را نخواهید دید و به ضلالت ابدی منتهی خواهید شد. این بنده در صورت شهادت یا مرگ، رضایت به اینکه ضد انقلاب یا ضد امامی در مجلس عزاداری شرکت نمایند، ندارم. زیرا عملی بدون ولایت، از نظر ما هیچ گونه ارزشی ندارد. نزدیک‌ترین افراد به مومن‌ترین‌ها و دورترین افراد، کافرترین‌ها و منافق‌ترین‌ها هستند.
خداوند ما را از تمام امراض و ناپاکیهای قلبی و درونی شفای کامل عنایت فرماید و ما را در جرگه دوستان خود قرار دهد و در قیامت با آنان محشور نماید.
خداوندا! ایمان کامل، یقین قلبی و عشق به شهادت را نصیبمان بگردان. پروردگارا! ما را در جرگه دوستان خاص خودت قرار ده. بار الها! ما را پاک کن و به وسیله شهادت ما را در جوار خویش قرار ده. خدایا! گناهان ما و پدر و مادرمان و دوستان و ذوی الحقوقمان و مومنین و مومنات را ببخش و بیامرز.
خدایا معرفت به وجود خود و خودت را نصیبمان بفرما.
پروردگارا! رزمندگان پرتوان اسلام را پیروز بفرما و آنان را سالم بدار. بار خدایا! رهبر کبیر انقلاب اسلامی، امام امت، خمینی عظیم را تا انقلاب مهدی(عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف) و حتی کنار مهدی(عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف) محافظت بفرما. بار الها! شهیدان ما را با شهدای صدر اسلام و با شهدای کربلای حسینی محشور بفرما.
«ربنا لا تزغ قلوبنا بعد اذ هدیتنا و هب لنا من لدنک رحمه انک انت الوهاب، (آل عمران/۸)
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته
جواد غفارزاده
۱۳۶۴/۱/۲۶
هنگام اعزام به منطقه


قسمتی از دستنوشته‌های شهید

«خدایا! ما را بعد از آنکه هدایتمان کردی، ملغزان و بر ما از کرم بی پایان آشنایی‌ات، ببخش و مرحمت بفرما که همانا تویی بخشنده بسیار».
«خداوندا! به من توفیق بده که شکر گزار نعمتی که بر من و بر پدر و مادرم ارزانی داشته‌ای، باشم و اینکه عمل صالح انجام بدهم تا اینکه از من راضی و خشنود شوی، و ذریه و نسل مرا سالم و صالح گردان که همانا من به سوی تو توبه کردم و همانا من از مسلمین هستم. پروردگارا! مرا و پدر و مادر مرا و آنان که بر گردن من حق دارند را ببخش و بیامرز».
«شهید از آن جهت شمع تاریخ است که می‌سوزد و از سوختنش سیاهیها را از قلبها می‌زداید و باعث بیداری انسانها می‌شود».
عشق چیست و عاشق کیست؟ عشق نه این است که ما می‌پنداریم و عاشق نه آن است که ما می‌شناسیم عشق و عاشقی مفاهیمی نیستند که بتوان لذات دنیوی را که در فکر ماست، مصداق آن دانست؛ چه این لذات جزو شهواتند و شهوات با یک وصال عشق به معشوق مادی از بین می‌رود و مساله عشق و عاشقی ماوراء شهرت است. آیا تا به حال کسی را دیده‌ای که برای چیز دلخواهش خود را به هر خطری بیاندازد، از جان خود بگذرد در راه معشوق، به هر جایی برای یافتن معشوق سفر کند، شبها را به فکر معشوق به صبح رساند، در تاریکیهای شب به دنبال معشوق بگردد، روزها را به یاد او شب کند و با هر وصال به معشوق عاشق‌تر شود؟ این چنین کسی است که می‌تواند خود را عاشق بداند و این چنین عاشقی راست معشوقی بس زیبا که اینچنین خود را در راه او فدا می‌:ند. این چنین عاشقی، که می‌تواند باشد جز یک مومن به خدا و دلباخته و سوخته او؟ و معشوق او کسی نمی‌تواند باشد جز پروردگارش، عاشقی که وصال معشوق را تنها آرزو بداند، هر چند که این وصال به قمیت جان او باشد و هر چند به بهای سر عاشق باشد.
بسیج چیست و بسیجی کیست؟ بسیج نه آن کارخانه شست و شوی مغزهاست که رادیوی آمریکا وصفش را می‌کند و بسیجی نه آن نوجوان دبستانی و دبیرستانی است که شوق اسلحه دارد که رادیوی اسراییل می‌گوید. بسیج نه آن مجمع ارتجاعی است و بسیجی نه آن جوان گول خورده جنگ طلب. در بسیج تنها شور نمی‌بینی، بلکه در بسیج شور جهاد توأم با شعور ایمان مشهود است که فرق بسیار است میان شور تنها و شور و شعور توأماً. بسیج در یک کلام مدرسه عشق است و بسیجی، دانش آموز آن، بسیج سرچشمه ایمان است و بسیجی، جوی آن. بسیج دریای خون است و بسیجی موج آن. بسیج آسمان بیکران است و بسیجی، ستاره آن بسیج طوفانی است بر کاخ ستمگران و بسیجی وزش آن. بسیج شمشیر ظالم بر است و بسیجی تیزی آن بسیج بلندای قله ایمان است و بسیجی فتح آن. بسیج عمود انقلاب است و بسیجی عمو اسلام. بسیج سرمایه اسلام است و بسیجی، سهامدار آن. بسیج بلند اخگر سوزاننده ستمکاران است و بسیجی، آذرخش آن. بسیج مشت انقلاب است و بسیجی، ضربت آن. بسیج ایران است و بیسیجی، مرد و زن آن. بسیج در یک کلام لشکر مهدی(عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف) است و بسیجی، سرباز آن.
والسلام


کلیدواژه ها: شهدا | شهید | دانشگاه مرجع | دانشگاه امام صادق(علیه السلام) | دانشگاه مرجع اسلامی | دانشجو | اساتید |

دفعات مشاهده: 5559 بار   |   دفعات چاپ: 470 بار   |   دفعات ارسال به دیگران: 0 بار   |   0 نظر