به همت معاونت پژوهشی دانشکدۀ الهیات، معارف اسلامی و ارشاد دانشگاه امام صادق علیهالسلام، نشست ششم از سلسله نشستهای علمی معرفی کتب الهیاتی و مطالعات اسلامی با معرفی کتاب «اویسنا: مابعدالطبیعۀ ابنسینا در غرب قرون وسطا» با حضور مترجم کتاب جناب آقای علی نیکزاد، دانشجوی دکتری فلسفۀ دین دانشگاه علامه طباطبایی (ره) و به میزبانی جناب آقای دکتر حامد آرضائی دانشآموختۀ دکتری فلسفه دانشگاه تربیت مدرس و عضو وابستۀ گروه مطالعات ابنسینا، موسسۀ پژوهشی حکمت و فلسفۀ ایران در روز پنجشنبه ۱۱ آبانماه ۱۴۰۲ از ساعت ۱۴ تا ۱۵:۳۰ به صورت مجازی برگزار گردید.
(جهت دانلود صوت جلسه اینجا و فایل ارائه اینجا کلیک کنید.)
دکتر آرضایی دبیر علمی جلسه در شروع با خوانش بخشی از مقدمۀ کتاب به این نکته اشاره کردند که نگرش متفکران سدههای میانه در اروپا نسبت به تراث اسلامی و فلسفۀ ابنسینا از دریچهای رخ داده که شاید این برخورد در سنت مبدا سابقه نداشته است.
انتقاداتی به ابنسینا وارد میشود که مشابه انتقادات متکلمان اسلامی است. همچنین ابنسینا را هم به سبب پیروی از ارسطو هم به سبب عدم پیروی از او در این دو سنت نقد کردهاند.
دکتر آرضایی در ادامه سوالی را مطرح کردند که آیا درخشش علوم در عصر طلایی اسلام به تنهایی و با کنارهگیری از دیگر فرهنگها و اتکا به داشتههای خود حاصل شده و یا حاصل تعامل فعالانه و جذب سرمایههای فکری دیگر فرهنگها بوده است.
متفکران بزرگ لاتینی اروپا ابنسینا را اندیشمندی برجسته در سنت فلسفۀ یونانی میدانستند. ولی با این حال نگاه نقادانه به آثار او نیز داشتند. هرچند امروزه پژوهشگران شماری از نقدهای وارد بر ابنسینا توسط اندیشمندان قرون وسطا در اروپا را حاصل بدفهمیها و سوء برداشتها قلمداد میکنند. دکتر آرضایی در بیان ویژگیهای کتاب ادامه دادند که این کتاب دارای ۸ مقاله است که مقالۀ اول جنبۀ درآمد دارد که توسط ژول ژانسنس استاد فلسفۀ دانشگاه کاتولیک لوون بلژیک نگاشته شده و هفت مقالۀ دیگر نیز از مقالات مربوط به سنت لاتین کتاب «دریافت مابعدالطبیعۀ ابنسینا در سنتهای عربی- عبری و لاتینی» است که پروفسور هاسه و پروفسور برتلاچی، دو ابنسیناپژوه شهیر با همکاری ۱۱ نویسندۀ دیگر توسط انتشارات دگرویتر آلمان به چاپ رساندهاند.
در ادامه ایشان برای آشنایی بیشتر مخاطبان با کتاب عناوین ۸ مقاله را بیان کردند:
- ترجمههای لاتینی ابنسینا (ژول ژانسنس)
- سه دوره بازتاب لاتینی مابعدالطبیعۀ ابنسینا پیش از آلبرت کبیر (آمس برتلاچی)
- بازتاب لاتینی نظریۀ ابنسینا دربارۀ تفرّد (مارتین پیکاوه)
- بررسی دو معنای امر «مشترک» با توجه به آموزۀ ابنسینا راجع به ماهیت و دیدگاه آکویینی دربارۀ تفرّد (گابریل گلوتسو)
- بازتاب لاتینی نظریۀ واهب الصورِ ابنسینا، خصوصاً در آثار آلبرت کبیر (نیکلاس هاسه)
- نظریۀ ابنسینا و آکویینی دربارۀ صورت و تکوین (کارا ریچاردسن)
- نظر ابنسینا و اسکتوس دربارۀ چیستی شیئیت (جرجو پینی)
- نظریۀ ابنسینا و آکویینی دربارۀ تجرید و غیرمادّیت (پاسکوآله پُرو)
در ادامه جلسه آقای نیکزاد مترجم کتاب سخنان خود را به سه بخش تقسیم کردند؛ بخش اول مربوط به منابع کتاب، که ایشان توضیحات دکتر آرضایی را در این باره تایید کردند و کافی دانستند. در بخش دوم ایشان این سوال را مطرح کردند که چرا خواندن این کتاب مهم است و میتواند به بخشی از پرسشهای مهم ما پاسخ دهد و در بخش سوم به چند نکته مهم از مقالات منتخب کتاب پرداختند.
در توضیح بخش اول، مسئلۀ اصلی اندیشمندان قرون وسطا رابطۀ عقل و دین یا فلسفه و دین بوده است. برای بررسی این موضوع باید با نگاه عمیقتر به یونان بازگشت. در دین یونانی ما با مجموعهای از اشعار دربارۀ خدایان و برخی مناسک روبرو هستیم. برخورد فیلسوفان با این دوگانۀ دین یونانی و فلسفۀ یونانی گوناگون بوده است. برخی به دفاع از فلسفه و نفی دین یونانی پرداختند و برخی دیگر با دفاع از عقاید و مناسک دین یونانی به هماهنگی میان فلسفه و دین یونانی قائل شدند. برای مثال، رواقیها به تفسیر تمثیلی روی آوردند و فلسفه، شعر و قانون را جلوههای حقیقت واحد میدانستند. پلوتارخس فیلسوف افلاطونی که کاهن معبد دلفی نیز بود، تفسیری مومنانه از داستانها و اشعار دین یونانی بیان میکرد و پرکلس ایمان را بالاتر از عقل میدانست و تلاش داشت بین جنبههای گوناگون فرهنگ یونانی از عرفان ارفئوسی و برخی متون وحیگونه نزد یونانیان جمع ایجاد کند.
نیکزاد در ادامه برای روند مواجهۀ مسلمانان با مسئلۀ رابطه عقل و دین و عقل و فلسفه یک روند غیر خطی را بیان کرد. بدین معنی که از کِندی که خدا را موضوع متافیزیک میدانست و یا اخوان الصفا که در عین اعتقاد به مادۀ اولی یونانی به خلق از عدم باور داشتند به ابنسینا میرسیم. آقای نیکزاد با ارائۀ یک نمودار یکبعدی از رابطۀ عقل و دین نزد فیلسوفان، به دو سر یک طیف اشاره میکند؛ یک سر طیف پذیرش فلسفه و رد مطلق دین مانند اپیکوروس و زکریای رازی و در سر دیگر طیف قرار دادن فلسفه ذیل دین مانند ملاصدرا، آکویینی و پرکلس. در اینجا دیگر ما تنها با یک فیلسوف مواجه نیستیم، بلکه ما با یک عارف، متکلم، قدیس، مجتهد و... مواجهیم. در نگاه مترجم، ابنسینا در میانۀ این دو طیف قرار میگیرد.
در ادامه چگونگی مواجهۀ لاتینیها با ابنسینا بیان شد. لاتینیها شماری از ایدههای بنیادین منطقی و متافیزیکی ابنسینا مانند تمایز وجود از ماهیت، تمایز معقول اول از معقول ثانی و بحث او در مورد موضوع متافیزیک را پذیرفتند. در مقابل، ایشان به جای خالی ارادۀ زمانمند الهی در فلسفۀ ابنسینا که در مباحث حدوث و قدم، نظام سلسلهمراتبی عالم و دوگانۀ پیامبری طبیعی و پیامبری الهی اثرگذار است، نقد وارد کردند.
آقای نیکزاد در توضیح بیشتر مقالۀ پنجم (واهب الصور) بیان داشت که تعبیر ارسطویی از فرآیند تغییر صورتها با نظریۀ ابن سینا که عقل دهم را واهب الصور می داند متفاوت است و این به زعم متفکران قرون وسطا بستن دست خدا برای دخالت بیواسطه در عالم تحت قمر است.
در مورد مقالۀ ششم، ابنسینا واهب الصور را واهب صورت انواع دانسته نه صورت افراد. ابنرشد با غفلت از این مطلب، نظریۀ واهب الصور ابنسینا را نقد کرده و منشا آن را آراء اشاعره دانسته است. در مسئلۀ شیئیت، ابنسینا اولین مفهوم مرتسم در ذهن را موجود و شئ میداند. در حالی که ارسطو اولین مفاهیم ذهنی را برآمده از کیفیات محسوس میداند. اسکتوس سعی در جمع این دو دیدگاه با یکدیگر داشت. با این بیان که توضیح ابنسینا بیان وضعیت آرمانی انسان پیش از هبوط و گناه نخستین در بهشت است و توضیح ارسطو بیانی برای وضعیت فعلی پس از هبوط انسان است.
در موضوع متافیزیک، ابنسینا موضوع مابعدالطبیعه را موجود بما هو موجود میداند. در حالی که مشائیان یونانی و نوافلاطونیها موضوع فلسفه را خدا میدانستند. این مسئله باعث قرنها اختلاف در عصر رنسانس و قرون وسطا دربارۀ موضوع مابعدالطبیعه شد. توماس آکویینی موجود به ما هو موجود را موضوع مابعدالطبیعه میداند، اما خدا را نیز علت موضوع مابعدالطبیعه و موضوع علم الهیات قلمداد میکند.
در پایان جلسه سوالی مبنی بر چرایی رجوع فیلسوفان قرون وسطا به ابنسینا بیان شد که در گفت وگویی میان دکتر آرضایی و آقای نیکزاد به چند موضوع اشاره شد. اول بحث تاریخی در مورد رسیدن منابع یونانی و عربی به دست ساکنان اروپای غربی بود که بیان شد چند قرن آثار یونانی پس از فروپاشی روم غربی در غرب اروپا بسیار کمیاب بود و همچنین افرادی که زبان یونانی میدانستند. از سوی دیگر، فتح اسپانیای مسلمان توسط مسیحیان ذخایر عظیمی از کتب عربی به همراه متخصصان در زبان لاتین و عربی را برای اروپائیان به ارمغان آورد که این ذخیرۀ عظیم تا حدودی جایگزین کمبود منابع یونانی و متخصصان زبان و ترجمۀ آن شد. همچنین مشابه بودن دغدغههای تالیف بین دین و فلسفه، ریشههای مشترک یونانی و ابراهیمی و جنبۀ چندوجهی ابنسینا یعنی عالم طبیعی، طبیب و فیلسوف بودن این اندیشمند، توجه متفکران قرون وسطا را به ابنسینا جلب میکرد. این تاثیر تا به امروز نیز در سنتهای نوتوماسی و فرانسیسی زنده و پایدار بوده و موضوع مطالعات و پژوهشهای علمی گوناگون قرار گرفته است.
|