مقابله با فساد در ارائه‌ی خدمات به زائران اربعین حسینی

 | تاریخ ارسال: 1400/7/30 | 
💠 هر سال که به موسم اربعین حسینی نزدیک می‌شویم، مشتاقان به زیارت عتبات عالیات، به دنبال خرید بلیط رفت و برگشت و تأمین هزینه‌ی اجاره‌ی محل اسکان هستند. براساس حدیثی از امام حسن عسکری علیه‌السلام، یکی از نشانه‌های مؤمن، «زیارت اربعین» است و همه‌ی پیگیر‌ی‌های قبل از مشرّف‌شدن به زیارت، دقیقاً به خاطر همین سفارش امام معصوم علیه‌السلام و شرکت در مراسم سوگواری خامس آل عبا در روز اربعین است.
.
💠 حقّ زیارت و وظایف زائر
با توجه به شرایط کرونایی امسال، هر زائری طبق «حقّ بر زیارت»، مسلماً تکالیفی نیز به‌عهده دارد که جزء الزامات صدور بلیط توسط شرکت‌های هواپیمایی است؛ ازجمله گرفتن ویزای معتبر، ارائه‌ی پاسپورت و تأییدیه‌ی خروج از کشور و ورود به کشور عراق، ارائه‌ی کارت واکسن دو دوز و تست منفی pcr. هر زائری باید یک‌سری مدارک را در سامانه‌ی سماح ثبت کرده تا به تأیید نهایی مسئولین برگزاری مراسم اربعین (وزارت کشور و ناجا) برسد.
.
💠 ارائه‌ی تسهیلات و امکانات مناسب
قبل از فرا رسیدن ایام زیارتی اربعین و به جهت افزایش تعداد زوّار نسبت به سال‌های گذشته و اشتیاقی که مردم به زیارت امام حسین علیه‌السلام دارند، دولت جمهوری اسلامی ایران باید برای تمام مردم، شرایط را آسان‌تر کند و امکاناتی را فراهم کند که «حقّ سفر» برای همگان محفوظ باشد و بتوانند به‌راحتی و بدون کمترین مشکلات، به کشور عراق سفر کنند. دولت می‌تواند با اعطای وام قرض‌الحسنه، برای رفت و برگشت زائران، تسهیلاتی ایجاد نماید. اما متأسفانه اخباری که در این روزها از نحوه‌ی فروش بلیط رفت یا رفت و برگشت منتشر می‌شود، نشان از عدم مدیریت در کمترین زمان و بروز فساد در فروش خدمات و ارقام خارج از تعرفه است که برخی شرکت‌های مسافربری بدون درنظر گرفتن ماهیت سفر و جایگاه حقیقی زائران، این‌گونه فشار اقتصادی را که عملی ضدّ حقوق شهروندی است، اعمال می‌نمایند.
.
💠 فسادزدایی از داخل مجموعه
۱- به نظر می‌رسد اولاً با لحاظ اینکه خود دولت باید شروع‌کننده‌ی فسادزدایی از داخل مجموعه‌ی خود باشد، می‌بایست از مدت‌ها قبل برای تسریع اقدامات حقوقی و پیشگیری از وقوع چنین تخلفات آشکاری، برنامه‌ریزی و سیاست‌گذاری‌های متقن و دقیقی داشته باشد تا این سفرهای بسیار مهم زیارتی، مثل سفرهای تفریحی و سیاحتی تلقی نگردد. ثانیاً دولت باید شخصیت‌های حقیقی و حقوقی مقصّر و متخلّف در زمینه‌ی گران‌فروشی و افزودن بی‌دلیل و بدون ضابطه‌ی قانونیِ هزینه‌های سفر را به قوه‌ی قضائیه معرفی کند تا مردم طعم رسیدگی عادلانه را بچشند؛ همان‌طور که تاکنون با همکاری بازرسان سازمان هواپیمایی کشوری، «شرکت معین گردشگری ملت به دلیل گران‌فروشی بلیط پروازهای اربعین، سه ماه تعلیق شده است.» (yun.ir/dp۷wg۶)
.
۲- در هر مناسبت مذهبی، باید هزینه‌های سفر به اماکن مقدس مخصوصاً نجف و کربلای معلی، به قیمت واقعی و نه نجومی به مردم اعلام شود تا اشخاص بتوانند برای حضور در عتبات مقدسه، برنامه‌ریزی مالی داشته باشند و همچنین باید تصمیمات دقیقه‌ی نودی از ذهن مدیران حذف شود.
.
📌 علی تقی‌نژاد، معاون مبارزه با فساد اندیشکده‌ حقوق بشر و شهروندی

دفعات مشاهده: 620 بار | دفعات چاپ: 115 بار | دفعات ارسال به دیگران: 0 بار | 0 نظر

سند تحول دولتداری؛ ضرورت و الگو

 | تاریخ ارسال: 1400/7/30 | 
💠 در دو دوره دولت قبلی، اعتماد به توان و اهتمام در دولتداری به‌شدت مخدوش شده است و در عمل شاهد یک رهاشدگی لجام‌گسیخته هستیم. به همین دلیل در دولتی که با شعار و منشور «دولت مردمی» آمده است ضرورت بازسازی دولت ورشکسته و تحول در الگوی دولتداری، غیرقابل‌انکار است. به همین جهت مقام معظم رهبری در اولین جلسه با هیات‌وزیران دولت سیزدهم بیان داشتند: «البته بخشی از ایجاد تحول در قوه مجریه است. یکی از کارهای لازمی که در برنامه‌های جناب آقای رئیسی و بعضی از آقایان بود، این است که تحول ایجاد بشود در قوه مجریه. تحول در قوه مجریه کار مهمی است؛ این تحول یک نیاز همیشگی است، همیشه بایستی در نظر باشد که البته تحول به‌سمت پیشرفت، وابسته است به قانون‌گرایی، ارتقای شفافیت، انضباط مالی، برطرف کردن زمینه‌های فساد، جلوگیری از تعارض منافع و جدیت در اعمال تصمیم‌ها و مصوبه‌ها.»
.
 💠 ضرورت تحول
 چرا دولت محتاج فوری تحول است؟ این سوالی است که در اصل آن کسی شکی ندارد و همه مساله هم به ناکارآمدی هنجارها، ساختار و نیروی انسانی فعلی برمی‌گردد ولی ابعاد آن یک سطح اجماعی حول مسائل اقتصادی و اداری دارد و یک عرصه وسیع‌تر که یا در اولویت کمتری قرار دارد یا میان نخبگان حوزه حکمرانی مورد وفاق نیست. با‌وجوداین، تحول جنبه سیستمی دارد و نمی‌توان به‌صورت بخشی و موضعی برای آن اقدام کرد و به همین دلیل همان‌طورکه قوه‌قضاییه سند تحولی لازم داشت، قوه مجریه هم سند تحولی نیاز دارد و در مرکز این تحول، عدالت و کارآمدی قرار دارند. دولتی که بتواند به زندگی ملت، آرامش و ثبات دهد و حقوق آن‌ها را با مخاطرات جبران‌ناپذیر و آسیب‌های اجتماعی حاد تهدید نکند. آنچه در ساختار فعلی دولت، با آن همه شعار و سند وجود دارد فقدان رضایت عمومی است و باید برنامه‌ای تحولی برای بازگرداندن اعتماد عمومی و بازسازی دولت طراحی و به اجرا گذاشته شود. با همان قیدی که برای سند تحول در قوه تکلیف شد: یعنی «زمان‌بندی».
.
💠 الگوی تحول
تحول به برنامه‌ریزی نیاز دارد و صرف نیت تحول کفایت نمی‌کند. براین‌اساس هم باید هنجارها و هم ساختارها و نهاد دولتی متحول شود که اجمالا به بیان و ارائه برخی راهبردهای مربوط می‌پردازیم. درهرصورت ایجاد یک «شورای تدوین و نظارت بر برنامه تحول در قوه مجریه»، ضروری است.
.
💠 الزامات و هنجارهای تحول
تحول باید ملموس، فوری و پایدار باشد به این نحو که آسیب‌های احصاشده که رهبری هم بر اهم آن، تاکید ویژه داشتند ازجمله فساد اداری - اقتصادی، فقدان نظارت موثر و تعارض منافع، در یک الگوی عملیاتی و هوشمند که از طریق سامانه‌های نظارتی و مردمی کردن دولت ممکن است، به‌طور کامل مهار و سد شود و در ادامه یک نظام عدالت توزیعی موجبات بهره‌مندی همگان را از امکانات به نحو شفاف و برابر فراهم کند.
.
💠 در جریان تحول، اهم اولویت‌های هنجاری تحول عبارت‌اند از:
الف. تنظیم سند تحول نظام اجرایی و اداری کشور؛
ب. ارائه لوایح اصلاحی و بازنگری مقررات مغایر با الزامات سیاست‌های کلی اداری به‌ویژه موجب فساد، رانت و تبعیض و ناکارآمدی ازجمله قانون ارتقای سلامت نظام اداری و مقابله با فساد، قانون اجرای سیاست‌های کلی اصل۴۴، قانون رسیدگی به تخلفات اداری و ...
ج. الزامی کردن و تدارک قالب «پیوست عدالت» لوایح، مقررات و تصمیمات. به‌نحوی‌که به‌طور شفاف منافع عمومی هر مصوبه مشخص و هر نوع امکان ایجاد رانت و تبعیض مسدود شود.
.
💠 سرمایه انسانی تحول
در جریان تحول، سوابق افراد نیز اهمیت پیدا می‌کند یک نقطه تاریک از تزاحم و تعارض منافع و تلاش بر سد شفاف‌سازی، همانند تدابیری که دولت دوازدهم در ممانعت از استقرار سامانه حقوق و مزایا (ماده۲۹ قانون برنامه ششم که امسال و بعد از پنج سال تمام می‌شود) و اسناد ارتقای بهره‌وری (ماده۳ قانون برنامه ششم که در لحظه اتمام دولت، هیات وزیران مصوبات آن را در نیمه پایانی تیرماه ۱۴۰۰ تصویب کرد!) انجام داد، باید به تغییر و تحول منتج شود وگرنه راه و مسیر همان مسیر سابق است که فساد به شکل اژدهایی هفت‌سر، جز ویرانی و ناامنی اجتماعی به بار نیاورده است و متاسفانه شکاف طبقاتی شدیدی را هم موجب شده و همین واقعیت تلخ، برخی را در اوایل استقرار دولت جدید به طمع انداخته است.

💠 بنابراین دولت باید هرچه سریع‌تر و مطابق ماده۲۵ قانون مدیریت خدمات کشوری، منشور اخلاقی اداری را براساس الزامات اداره خوب، مبارزه با فساد را به امضای کلیه مدیران و کارمندان دستگاه‌های اجرایی برسانند و با همکاری سازمان بازرسی کل کشور شرایط نظارت هوشمند و بدون محدودیت را برای همه کارکنان به‌ویژه مدیران جدید که پیشران تحول هستند، مستقر کنند.

📌 دکتر سید محمدمهدی غمامی، مدیر اندیشکده حقوق بشر و شهروندی

دفعات مشاهده: 598 بار | دفعات چاپ: 132 بار | دفعات ارسال به دیگران: 0 بار | 0 نظر

تحلیلی کوتاه بر وقایع تلخ افغانستان

 | تاریخ ارسال: 1400/7/30 | 
وقایع روزهای اخیر افغانستان موجی از نگرانی، هراس و تردید را در میان ملت افغانستان و کشورهای مجاور به وجود آورده است. فارغ از آنکه سرنوشت دولت و ملت افغانستان پس از حضور و تسلط طالبان چه خواهد شد؛ ذکر این مسئله حائز اهمیت است که در پی این استیلا بسیاری از افغانها به جهت نگرانی از وضعیت حقوقی و شهروندی خود به تنهایی یا به همراه خانواده قصد خروج از خاک وطن را دارند. فرودگاه کابل که تصاویر دردناک آن به ویژه سقوط دو انسان از هواپیمای نظامی امریکایی قلب آزادگان جهان را به درد آورده بود در روزهای اخیر شاهد صحنهی دلخراش دیگری نیز بوده است؛ تصویر کودک خردسالیکه از پس دیوارهای محصور فرودگاه به دست سربازان امریکایی سپرده شد بدین امید که جانش در امان ماند. اما حقیقتاً چه آیندهای برای این کودک متصور است، کودکی که طبق موازین انسانی و فطرت الهی در کمال بیگناهی و مظلومیت ، متعلق به خانواده، خاک و وطن است. کودکی که به تعبیر کنوانسیون حقوق کودک و برخی دیگر از اسناد بینالمللی مستحق برخورداری از خانواده و زندگی خانوادگی است.حال وطن افغانها در رنج است، امریکا و همپیمانانش بیست سال با وعده تحقق دموکراسی و اعطای زندگی مدرن و پیشرفته خاک این کشور را اشغال کردند و  پس از سپری شدن دو دهه با خروج خود نه تنها دموکراسی، آزادی و برابری را به آرزویی دست نیافتنی بدل ساختهاند بلکه جز ویرانه و جنگ فرسایشی و آوارگی بر جای نگذاشتند و حالا ارمغان این اشغال بلند مدت به یغما بردن امید و آینده وطن افغانها است. سرنوشت نامعلوم کودک خردسال این روزهای رسانهها بیش از هر زمان دیگری مفهوم «مصلحت عالیه کودک»)Best Interest of Child) را به چالش میکشد، کودکی که دامن پر مهر مادر، دستان گرم پدر (حق بر زندگی در کنار والدین و خانواده) و لالاییهای شبانه وطن (حق بر هویت، ملیت و تابعیت) را از دست میدهد تا در آغوش بانیان نابودی و ناامنی کشورش، امنیت یابد! و این طنز تلخ روزگار مدرن ماست. در دورانی بسر میبریم که حقوق بشر و شهروندی جز شعاری زیبنده نیست و در عمل زورمداری و سلطهطلبی حقوق تک تک ملت ها را نشانه رفته است. امید است تحت حاکمیت عباد صالح خداوند بر زمین، فردایی بهتر و جهانیمملو از صلح و عدالت را تجربه کنیم.

نویسنده یادداشت: دکتر نیلوفر مقدمی، معاون زنان و امور خانواده اندیشکده حقوق بشر و شهروندی

دفعات مشاهده: 595 بار | دفعات چاپ: 124 بار | دفعات ارسال به دیگران: 0 بار | 0 نظر

مبارزه با فساد؛ تکلیف دائمی و مستمر مسئولین و مردم

 | تاریخ ارسال: 1400/7/30 | 
ماهیت مبارزه با فساد
»مبارزه با فساد، یک مبارزه جدّی و واقعی است ... یک جهاد همه جانبه است(حضرت امام خامنه ای،۱۱/۵/۱۳۸۰ - ۱۹/۱۰/۱۳۸۰(
ا
ین امر جزء مقولهه ای اساسی و ضروری حاکمیت است که علاوه بر اهتمام قوی،
سریع و فوری مسئولین برای قطع طغیان و فراگیرشدن آن ،نیازمند همت ، شجاعت و جسارت مردم است. در واقع، از بین بردن فساد و ریشه های مفسده انگیز آن، تنها به عهده ی مسئولین نظام نیست و مردم نیز وظیفه ی سنگینیرا بر عهده دارند. به عبارتی دیگر، «مردم سالاری دینی» تنها در حیطه ی شرکت در انتخابات و برگزیدن نامزد مورد نظر معنا نمی شود، بلکه باید نسبت به مسئولین نهادهای دولتی احساس وظیفه کنند و نظارت مستمر ودائمی خود را بر اعمال، رفتار و همچنین مصوباتی که مقرر میدارند، همواره زنده نگه دارند. در ابتدا لازم است دو مقدمه را مرور کنیم: اول اینکه نظام، اصالتاً سالم است و طبق خواسته ی ملت پدید آمده و هیچ احدی راضی به نظام فاسد، ظالم، بی عدالت و مزدور نبوده، نیست و نخواهد بود. دوم اینکه نظام برای در امان ماندن از نفوذ ، انحراف در مسیر اصلی و فساد، نیاز مند نظارت صحیح و قانونی است و باید پذیرفت که بدون نظارت دقیققانونی، نمی توان توقع داشت عوامل اجرایی کشور، موفق به اجرای حداکثری یا صد درصدی قانون باشند.

 
 چرایی و عوامل بروز فساد در ساختار ایران  
فساد در ایران میتواند حاصل چند مورد باشد:
۱- عدم فهم دقیق و درست از فساد و انواع آن؛
۲- عدم حساسیتلازم و کافی نسبت به فساد و گسترش آن در دستگاههای اجرایی و یا خصوصی؛
۳- عدم قدرت تصمیمگیری جدی و قاطع برای ریشهکنی فساد؛
۴- استمرار روشها و رویههای اشتباه گذشته و عدم ارادهی قوی برای تغییر و اصلاح آنها و موارد دیگر که توسط عواملی چون اشخاصِ (حقیقی و حقوقی) فاقد اقتدار و جرئت کافی در برخورد با فساد و مصادیق فساد، قوانین بدون ضمانت اجرای کافی، اهمال و سستی نهادهای نظارتی و همچنینساختارهای پی چیده و غیرقابل فهم دستگاه های اجرایی کشور (مغایر نظام اداری صحیح) اتفاق می افتد.


 زیرمجموعه ی مفاسد در کشور  
اصولاً فساد، یک اتفاق و پدیدهی شومی است که بر اثر هوای نفس، زیاده خواهی، طمعورزی، عیب و ایراد درساختار حقوقی نظام و... در اشخاص و نهادهای دولتی نهادینه می شود که باید در مقابل آن، حالت تهاجمی بهخود بگیریم؛ چراکه وجود فساد، سلب آرامش و امنیت روانی و یکی از نشانه های جنگ نرم است که دیده نمیشود، اما بر اثر گذشت زمان، نتایج آن در ساحت های مختلف کشور، قابل ملموس است و چنانچه مبارزهیدقیق، عالمانه، شجا عانه و با ابزارهای به روز صورت نگیرد، کلّ ماهیت نظام را مورد هجمه ی شدید قرار خواهد داد و متعاقباً رسیدن به اهداف انقلاب اسلامی نیز محقق نخواهد شد. ما فسادهای متعدد ی از جمله اداری، سیاسی،حقوقی، امنیتی، اقتصادی و مالی، اخلاقی، فرهنگی و غیره داریم که برای هر کدام از آنها، علل و عواملی دخیلهستند. یک نمونه از فسادها، «فساد اقتصادی و مالی» است که بنا به فرمودهی مقام معظم رهبری، این مفاسد،» مفاسد فرهنگی و مفاسد اخلاقی را هم می آورد۵/۴/۱۳۸۷( یعنی زیرمجموعه ی خیلی از فسادهای در کشور تلقی میگردد. در همین رابطه، رهبری معظّم انقلاب اسلامی در مراسم تنفیذ ریاست جمهوری سال ۱۳۸۰ فرمودند:«مبارزه با مفسده ی اقتصادی و مالی، یکی از کارهایی است که به گشایش اقتصادی کشور هم کمک خواهدکرد .یکی از موانع پیشرفت اقتصادی کشور، وجود گلوگاههای فساد است که به شدّت باید از آن ترسید و با آن مقابله و مبارزه کرد.) «۱۱/۵/۱۳۸۰) در واقع، آثار حیاتی و اساسی مبارزهی همگانی با فساد، وسعت و پیشرفت در امور اقتصادی کشور است و این مبارزه، یک شعار نیست و باید سرلوحه ی اقدامات و فعالیت هایدولتی و غیردولتی (مردم و نهادهای خصوصی) قرار بگیرد.

تجویز حقوقی ورود به حوزهی مبارزه با فساد
فرمان هشت ماده ای مقام رهبری به سران قوا درباره ی مبارزه با مفاسد اقتصادی » که ۲۰ سال گذشته صادر شد، نمونه ای از اهتمام جمهوری اسلامی به از بینبردن فساد و روزنه های فسادآور است. از اول پیدایش انقلاب اسلامی، این باور در رهبران جمهوری اسلامی ایران به وجود آمد که اگر قرار است انقلاب پابرجا بماند، باید با  آفت ها و آسیب های اجتماعی و اقتصادی و غیره، مبارزه کن د وگرنه همین موارد میتواند ما را از رسیدن به اهداف والای جمهوری اسلامی دور کند. یکی از همان آفت ها، ایجاد فساد و رشد و شبکه سازی آن در بطن دولت و تسری دادنش به زیرساخت های اداری، سیاسی و حقوقی کشور می باشد و بایستی یکی از سیاست های کلی نظام،ذمبارزه ی قطعی و مسلّم با انواع و اقسام فسادها باشد و لحظه ای متوقف نگردد. بنابراین از لحاظ عقلی و طبق
فرمودهی حضرت امام خامنه ای، «مبارزه با فساد، در درجه اوّل کار خود دولت است
۴/۶/۱۳۸۱ (ثانیاً اگر مفاسدی به هر دلیلی از فیلتر قوهی مجریه گذشت، نوبت به رسیدگی پرونده های فساد توسط قوه ی قضائیه است.


علی تقی نژاد، پژوهشگر اندیشکده حقوق بشر و شهروندی

دفعات مشاهده: 628 بار | دفعات چاپ: 128 بار | دفعات ارسال به دیگران: 0 بار | 0 نظر

نقدی بر لایحه «ایجاد نهاد ملی حقوق بشر و شهروندی»

 | تاریخ ارسال: 1400/7/30 | 
در روزهای پایانی دولت دوازدهم شاهد تصویب لایحهای با عنوان «ایجاد نهاد ملی حقوق بشر و شهروندی» از سوی هیئت وزیران  بودیم که جهت بررسی و طی نمودن مراحل قانونی به مجلس شورای اسلامی ارسال گردید. همانطور که در مقدمه توجیهی این لایحه  آمده است هدف از طرح این مسئله، حمایت از حقوق بشر و شهروندی بر اساس اصول قانون اساسی، موازین اسلامی، تعهدات بینالمللی و  همچنین ارتقای احترام و نظارت بر رعایت حقوق بشر و شهروندی با استفاده از سازوکارهای کارآمد، مستقل و قابل اعتماد جهت ایجاد بستر مناسب برای تحقق هر چه بیشتر حقوق بشر و شهروندی در جمهوری اسلامی بوده است. به همین خاطر پیشنهاد ایجاد این نهاد به ریاست رئیس جمهور و عضویت بعضی مقام های رسمی از ارگانهای مختلف، نخبگان، نمایندگان سازمانهای مردم نهاد و احزاب و...با سازوکار معین  داده شده است که شرح جزئیات آن در لایحه مذکور قابل مشاهده می باشد. اگر چه ارائه این لایحه طبق اصل ۱۵۸ قانون اساسی جز وظایف و صلاحیت قوه قضائیه به نظر میرسد و نه قوه مجریه و همچنین ایجاد این نهاد بدوا نیازمند به بار نشستن لایحه احیای حقوق عامه است، با این حال با مثبت دانستن ایجاد این نهاد و تایید اهداف تعیینشده برای آن و صرف نظر از برخی اشکالات ماهوی و انتقاداتی که ممکن است به ساختار و موارد پیشبینی شده در لایحه وارد باشد در این یادداشت سعی بر این داریم به تعاریفی که در صدر این لایحه از مفاهیم حقوق بشر و شهروندی ارائه شده است و مبنای نگارش لایحه را تشکیل داده پرداخته و به این بهانه مداقه بیشتری در مورد این مفاهیم از دریچه فلسفه علم و مبانی اسلامی حقوق داشته باشیم. در بند نخست ماده ۱ این لایحه در تعریف حقوق بشر آمده است:« حقوق جهانی، تبعیض ناپذیر، غیرقابل سلب و غیر مشروط که افراد از جهت انسانبودن خود صرف نظر از تابعیت، ریشه قومی، نژادی، زبان، رنگ، مذهب و جنسیت از آن برخودار هستند» .در این گزاره تعریف مشخصی از دو مفهوم «حقوق » و «بشر» ارائه نشده است و صرفا به بیان ویژگیهای آن اکتفا شده است که این امر خود موجبات کج فهمی های بعدی را هموار خواهد نمود. در این تعریف به سبک حقوق بشر غربی هیچ اشاره ای به مبدا و منشا این حقوق، که در نگاه دینی خداوند است، نشده و با قیود مطروحه و بدون توجه به مبانی حقوق بشر غربی هرگونه چارچوب و شرطی را برای این حقوق متصور نشده است. در این تعریف نخستین ویژگی حقوق بشر «جهانی بودن» ذکر شده است که ظاهرا منظور از آن «جهان شمول بودن» به معنای محدود نبودن به  مکان و زمان است؛ با ای ن حال لازم است به جهت رفع این تصور که مقصود آن حقوق پذیرفته شده در اسناد و قوانین بینالمللی است تصحیح گردد. در ادامه نگارنده لایحه بدون توجه به مبانی و احکام اسلامی سه ویژگی «تبعیض ناپذیر»، «غیرقابل سلب» و «غیرمشروط» را بدون هیچگونه مرزبندی با آنچه در اسناد بینالمللی خصوصا اعلامیه جهانی حقوق بشر مصوب ۱۹۴۸ م آمده است به عنوان ویژگی ذاتی حقوق بشر نام برده است که جهت روشن شدن موضوع به بیان چند مثال در این باره خواهیم پرداخت. از جمله مواردی که به عنوان حقوق بشر ذکر می شود حق حیات است که در ماده ۳ اعلامیه جهانی حقوق بشر و ماده ۶ میثاق بینالمللی حقوق مدنی و سیاسی و ماده ۲ منشور حقوق اساسی اتحادیه اروپایی صراحتا مورد اشاره قرار گرفته است و بنا بر آن هر گونه وضع مجازات سلب  حیات به دلیل ماهیت ضد حقوق بشری آن رد شده است. این درحالی است که در نگاه اسلامی خداوند خال ق و مالک انسانها بوده و تعیین حدود و قواعد بنا بر آیه ۴۰ سوره مبارکه یوسف که بیان می دارد «إِنِ الْحُکْمُ إِل َّا لِل َّهِ »در اختیار اوست و او نیز برای برخی جرایم نظیر قتل محاربه، زنا محصنه، لواط و...مجازات سلب حیات را تعیین نموده است. این انسان است که میبایست کرامتی را که خداوند به او عطا نموده را حفظ کند و هرگاه به دلیل اعمال خود کرامت خود را از بین برد حق بر زندگی را از خود سلب نموده است لذا این سلب حق مغایرتی با کرامت ذاتی او ندارد . از دیگر اموری که به عنوان حقوق بشر ذکر شده است برابری و مساوات همه ابنای بشر صرف نظر از دین و جنسیت است در تمامی سطوح حقوق بشر است که در ماده ۱ اعلامیه جهانی حقوق بشر و ماده ۲۱ منشور حقوق بنیادین اتحادیه اروپایی مورد اشاره قرار گرفته است. با پذیرش این حق به عنوان حقوق بشر بسیاری از احکام نظیر نابرابری ارث زن و مرد، نابرابری دیه زن و مرد، حق طلاق برای مرد و... تبعیض ناروا و نقض آشکار حقوق بشر محسوب خواهد شد. آزادی مذهبی، آزادی بیان به طور مطلق، حق مالکیت خصوصی به طور مطلق و... از دیگر مواردی است که در اسناد بین المللی به عنوان حقوق بشر ذکر شده است و با مبانی و احکام اسلامی و قانون اساسی در تناقض است. گر چه طراحان لایحه در بند ۱ ماده ۲ این لایحه یکی از اهداف نهاد ملی حقوق بشر و شهروندی را «ارتقای شاخصهای حمایت از حقوق بشر و شهروندی بر اساس قانون اساسی و قوانین موضوعه» ذکر کرده اند اما همین اشاره جزئی نیز در تعارض با تعریف ارائه شده از حقوق  بشر در همین لایحه است چرا که به فرض آنکه این حقوق غیر قابل «سلب» و «مشروط شدن» هستند دیگر حتی قانون اساسی نیز نمیتواند مستند به اصل چهارم این حقوق را مشروط و یا سلب نماید. در واقع با ارائه این تعریف بدون مقید ساختن آن به احکام اسلامی و پذیرش ویژگیهای متعارض با شرع و قانون خود را در برابر اتهامات نقض حقوق بشر که از سوی گزارشگران ویژه و نهادهای بین المللی به جمهوری اسلامی وارد می شود، خلع سلاح نموده و تلویحا معترف به ضد بشری بودن شریعت اسلامی و قانون اساسی شدهایم و این در حالی است که حتی اسناد بین المللی نیز گاها حقوق را مقید به حدود قانونی کرده اند (به عنوان نمونه مواد ۸ و ۱۷ اعلامیه جهانی حقوق بشر و ماده و بند ۲ماده ۶ میثاق بینالمللی حقوق مدنی و سیاسی)؛ مضاف بر اینکه تعریف ارائه شده تعریفی کاملا سکولار و ا ومانیستی است و با مبانی دینیسازگاری نداشته و حتی از تجارب اعلامیه جهانی حقوق بشر اسلامی مصوب کنفرانس قاهره نیز استفاده نشده است.همچنین در ادامه ماده نخست در تعریف حقوق شهروندی آمده است:« حقوقی که به اتباع یک کشور اعم از مقیم و غیرمقیم، فارغ از ریشه قومی، نژادی، زبان، رنگ، مذهب، جنسیت از آن برخوردارند.» پیش از بررسی تعریف فوق اشاره به این نکته ضروری است که مفهوم «شهروند» یا «citizen» مفهومی جدید و مدرن است که در ذیل مفهوم «دولت -ملت» یا «nation-state» معنا یافته و حاصل نگاه حق انگار به مردم ذیل یک حکومت است که اساسا و بالذات حق حاکمیت دارند؛ از این جهت مفهوم شهروند با مختصات اصیل آن در جوامع سنتی و دینی یافت نمیشود و با مبانی آن نیز سازگاری ندارد؛ همچنین از نظر مبانی دارای نکاتی است که در فضای کنونی حقوقی کشور کمتر به آن توجه می شود و این خود منشا بسیاری از سوء تفاهم ها و اشتباهات است. شاید به همین دلیل است که در قانون اساسی لفظ شهروند به کار برده نشده و در اصل ۱۵۶ به جای «حقوق شهروندی» از اصطلاح «حقوق عامه» استفاده شده است. صرف نظر از نکته فوق همچون تعریف حقوق بشر در اینجا نیز تعریفی از دو مفهوم «حقوق» و «شهروندی» نشده و به تبیین مخاطبان این حقوق پرداخته شده است و در واقع تعریفی صورت نگرفته؛ همچنین در این تعریف اشاره ای به این مطلب که این حقوق قابل سلب و یا مشروط سازی هستند یا خیر نشده و گویی به طور مطلق همه اتباع کشور میبایست به نحو تساوی از تمامی سطوح آن برخوردار باشند که این مسئله با موازین شرعی و قانون اساسی در تعارض کامل است. احکام متعدد مربوط به اهل کتاب، کافر معاهد و کافر مستامن در دارالاسلام توجه نشده و به شیوه اعلامیه حقوق بشر و شهروندی که پس از انقلاب کبیر فرانسه نگاشته شده تمامی انسانها به طور مطلق برابر انگاشتهشدهاند که این خود در قوانینی چون حکم مرتد، استخدام دولتی، در اختیار گرفتن انواع کسب و کار، تصدی پست های مرتبط با قاعده نفیسبیل، آزادی های غیر مشروع و...خود را نشان خواهد داد. از طرفی به سبک غربی این حقوق به صورت «خودبنیاد» فرض شده است که از منظر دینی مردود است؛ چراکه سرچشمه حقوق، همانگونه که در رساله حقوق امام سجاد (ع) آمده است خداوند است و اوست که حقوق افراد رامتناسب با جایگاهشان تعیین فرموده است. با توجه به مطالب فوق و مقید نکردن حقوق شهروندی به چارچوب شریعت و قانون اساسی در تعریف ارائه شده زمینه محکومیت ایران بیش از پیش در محاکم و مجامع بینالمللی فراهم خواهد شد . البته توجه به حقوق افراد غیرمقیم در این تعریف حائز اهمیت است و امکان جدیدی را فراهم خواهد آورد. اگر چه ارائه این لایحه طبق اصل ۱۵۸ قانون اساسی جز وظایف و صلاحیت قوه قضائیه به نظر می رسد. نهایتا باید گفت توجه بیش از پیش به حقوق بشر و شهروندی امر مبارک و ضروری است اما باید دانست با ارائه تعاریف نادقیق امکان اصلاح نه تنها مهیا نخواهد شد بلکه ممکن است زمینه تخطی از احکام شرع و قانون اساسی را فراهم کرده و دستاویزی هجمه های بینالمللی داده شود.

علی شکرالهی، پژوهشگر اندیشکده حقوق بشر و شهروندی

دفعات مشاهده: 702 بار | دفعات چاپ: 135 بار | دفعات ارسال به دیگران: 0 بار | 0 نظر

حق شهروندان بر احیای اصل هشتم قانون اساسی

 | تاریخ ارسال: 1400/7/30 | 
💠 دهه اول محرم‌الحرام، به نام دهه «احیای امر به معروف و نهی از منکر» نامگذاری شده است. از جمله موارد مهمی که امام حسین علیه‌السلام در نامه‌ی خودشان به جناب محمدبن‌حنفیه نوشتند، دقیقاً همین مسئله‌ی امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر بود. این دو، فروع دین اسلام‌اند و بر مکلفین واجب است به رساله‌ی مراجع خود رجوع نموده و ضمن آشنایی با شرایط، مصادیق و مراحل آن، همواره به‌عنوان رهنمودی جامع و مستمر، در زندگی خود جاری سازند. به همین مناسبت، به واسطه‌ی ماهیت شرعی نظام جمهوری اسلامی ایران، در اصل هشتم قانون اساسی،‌ به همین امر اشاره شده است: «در جمهوری اسلامی ایران دعوت به خیر، امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر وظیفه‌ای است همگانی و متقابل برعهده مردم نسبت به یکدیگر، دولت نسبت به مردم و مردم نسبت به دولت. شرایط و حدود و کیفیت آن را قانون معین می‌کند. «وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ أوْلِیاءُ بَعْضٍ یَأمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ».
💠 این، یک وظیفه‌ای همگانی است؛ هر شخص حقیقی و حقوقی باید خود را موظف به رعایت حق و حقوق دیگران نماید و مکلف باشد با مشاهده‌ی تخلف فردی و اجتماعی، در مرحله‌ی اول، به مرتکب تذکر داده و در نهایت، به نهاد ذی‌ربط گزارش بدهد تا حاکمیت قانون، اعمال بشود.
💠 این وظیفه از سه جهت بیان شده است: «مردم نسبت به یکدیگر، دولت نسبت به مردم، مردم نسبت به دولت»، اینجا دیگر جنبه‌ی «دولت نسبت به دولت» در معنای عام آن مطرح نشده است.
💠 شرایط، حدود و کیفیت امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر باید توسط قانون‌گذار مشخص بشود. شش سالِ پیش، قانونِ «حمایت از آمران به معروف و ناهیان از منکر» مشتمل بر ۲۴ ماده و ۱۹ تبصره، مورخ ۲۳/۱/۱۳۹۴ به تصویب مجلس شورای اسلامی رسید و در تاریخ ۲/۲/۱۳۹۴ نیز طیّ سه مرحله بررسی، مورد تأیید شورای نگهبان قرار گرفت. اما آنچه که بعد از قانون‌گذاری، مهم و اثرگذار تلقی می‌شود، اجرای قانون است. ازجمله مباحثی که مطابق با اقتضائات زمانی باید مورد نظر قانون‌گذار و دستگاه‌های نظارتی قرار بگیرد، حقّ بر انتقاد مردم نسبت به عملکرد دولت به معنای حاکمیت است؛ حقی که در این قانون به مردم تعلق گرفته، بحث دعوت به خیر و نصیحت و ارشاد دولت است؛ یعنی همان «انتقاد منصفانه».
💠 همه‌ی شهروندان جامعه می‌توانند براساس اصل ۱۷۳ قانون اساسی که مقرر می‌دارد «به‌منظور رسیدگی به شکایات، تظلمات و اعتراضات مردم نسبت به مأمورین یا واحد‌ها یا آیین‌نامه‌های دولتی و احقاق حقوق آنها، دیوانی به نام «دیوان عدالت اداری» زیر نظر رئیس قوه قضائیه تأسیس می‌گردد ...»، نسبت به تخلفات مأمورین دولتی و مصوبات دولت - که بعضاً خلاف قانون (اساسی و عادی) و یا خلاف شرع مقدس تصویب می‌شود - شکایت خود را در دیوان عدالت اداری به ثبت برسانند و منتظر نظر قاضی شعب یا هیئت‌های تخصصی و عمومی باشند. طبق ماده (۸) قانون حمایت از آمران به معروف و ناهیان از منکر «مردم از حق دعوت به خیر، نصیحت، ارشاد در مورد عملکرد دولت برخوردارند و در چارچوب شرع و قوانین میتوانند نسبت به مقامات، مسئولان، مدیران و کارکنان تمامی اجزای حاکمیت و قوای سه‌گانه اعمّ از وزارتخانه‌ها، سازمان‌ها، مؤسسات، شرکت‌های دولتی، مؤسسات و نهادهای عمومی غیردولتی، نهادهای انقلاب اسلامی، نیروهای مسلح و کلیه دستگاه‌هایی که شمول قوانین و مقررات عمومی نسبت به آنها مستلزم ذکر یا تصریح نام است، امر به معروف و نهی از منکر کنند.» اولاً دایره‌ی شمول ارشاد و نصیحت مردم به مسئولین، صرفاً به یک قوه اختصاص داده نشده، ثانیاً فارغ از اینکه در هر سازمان و نهاد و وزارتخانه‌ای باید متولیانی وجود داشته باشند تا هدایت معنوی کارکنان دستگاه‌ها را به‌عهده بگیرند، نظارت عمومی هم - با توجه به رسانه‌های جمعی‌ای که تاکنون کارآیی آن افزایش یافته - بسیار فرصت مغتنمی است. ثالثاً هر ناظری اعمّ از شخص حقیقی و حقوقی که در جمهوری اسلامی ایران وجود دارد، به¬نوعی در نقش آمر و ناهی ظاهر می‌شود و عملکرد دولت و نهادهای عمومی و خصوصی را رصد و پیگیری می‌نماید.
.
📌 علی تقی نژاد، پژوهشگر اندیشکده حقوق بشر و شهروندی

دفعات مشاهده: 597 بار | دفعات چاپ: 117 بار | دفعات ارسال به دیگران: 0 بار | 0 نظر

حق بر شکنجه نشدن

 | تاریخ ارسال: 1400/5/13 | 
از دیرباز تا کنون اعمال زور و فشار همراه با درد و عذاب شدید، برای رسیدن به مقصود امری غیر اخلاقی و غیر انسانی شمرده شده است، اما آیا واقعا #شکنجه امری مطلقا غیر اخلاقی است و نمی توان به هیچ وجه آن را تجویز نمود؟
به نظر میرسد که شکنجه در دوران کهن و در زمانه ما، میتواند به یکی از دلایل پنج گانه زیر انجام شود: «شکنجه برای اعتراف گیری»، «شکنجه برای تنبیه»، «شکنجه برای ارعاب و اجبار به انجام عمل»، «شکنجه تبعیض گرایانه» و «شکنجه جهت انتقام گیری»، همانطور که ماده اول #معاهده_منع_شکنجه و سایر مجازاتها و رفتارهای خشن، غیر انسانی و تحقیرآمیز، سازمان ملل شکنجه را اینچنین تعریف میکند، این سند بین المللی که بهعنوان قطعنامه شماره ۴۶ در سیو نهمین اجلاس مجمع عمومی سازمان ملل متحد در تاریخ دهم دسامبر ۱۹۸۴ به تصویب رسید، که البته ایران به دلیل وجود موانعی که پیشروی الحاق به این کنوانسیون وجود دارد، تاکنون آن را امضا نکرده است، را می توان به عنوان مهمترین سند بین اللملی در این زمینه پنداشت به علاوه ماده ۴ و ۷ #میثاق_بینالمللی_حقوق_مدنی و سیاسی مصوب ۱۹۶۶ نیز بر ممنوعیت شکنجه و حق بر شکنجهنشدن، حتی در زمان بحران و خطر فوقالعاده برای موجودیت یک ملت تأکید کرده است. علاوهبراین، در #قراردادهای_چهارگانه_ژنو که دولت ایران نیز در سال ۱۳۳۴ به آن ملحق شده شکنجه و آزار منع شده و ماده ۲ #اعلامیه_اسلامی_حقوق_بشر (مصوب ۱۹۹۰ در قاهره) نیز شکنجه را منع کرده است. همچنین کمیسیون حقوق بینالملل سازمان ملل متحد نیز در اجلاس سال۱۹۹۶، شکنجه را در زمره جنایات بر ضد بشریت قرار داده است. #اساسنامه_دیوان_کیفری_بینالملل مصوب ۱۹۹۸، شکنجه را با دو عنوان متفاوت مورد توجه قرار داده است؛ بهنحویکه در یک جا با عنوان جنایت ضد بشریت و در جایی دیگر از آن بهعنوان جنایت جنگی یاد میکند.
به این ترتیب  از نظر اسناد و مقررات بینالمللی، ممنوعیت شکنجه حتی در زمان جنگ، بهعنوان یک قاعده استثناناپذیر مورد قبول جهانیان قرار گرفته و هیچ شرایطی نمیتواند باعث تجویز شکنجه شود.
اما قوانین ایران در این باره چه می گویند؟
آیا شکنجه شدن بر اساس موازین فقهی قابلیت توجیه دارد؟
محمدطاهر صفرزاده، دانشجو کارشناسی ارشد پیوسته حقوق دانشگاه امام صادق (ع)

دفعات مشاهده: 622 بار | دفعات چاپ: 122 بار | دفعات ارسال به دیگران: 0 بار | 0 نظر

کانون وکلا و حق بر دادرسی عادلانه

 | تاریخ ارسال: 1400/5/13 | 
جامعه بشری همراه با پیشرفت و برجسته شدن مفهوم #مدنیت در آن و با ظهور و گسترش اختلافات همواره به دنبال #اعاده_حقوق خویش بوده و در این مسیر برای نیل به حقوق خویش سراسر به دنبال #دادخواهی_عادلانه بوده است تا از پس آن به #عدالت حقیقی که همان وصال به حق است، برسد. با پیروزی انقلاب اسلامی و تدوین قانون اساسی این حق، یعنی حق بر دادرسی عادلانه، همانطور که در اعلامیه جهانی حقوق بشر و کنوانسیون های جهانی همچون حقوق مدنی- سیاسی نیز آورده شده است و با توجه به آموزه های فقهی امامیه که به این موضوع اشاره کرده اند، در اصل ۳۴ به رسمیت شناخته شد و این خود پایه ای برای دست یابی به اهداف عالی پیش رو بود.
ملاکهای دادرسی عادلانه را میتوان در سه دسته ذیل طبقهبندی کرد: #حقوق_پیش_از_دادرسی شامل اموری چون:حق برخورداری از وکیل و مشاوره حقوقی، منع شکنجه و حق برخورداری از رفتار و شرایط انسانی در خلال ایام بازداشت از اقسام حقوق پیش از دادرسی هستند. همچنین از جمله #حقوق_در_حین_دادرسی عبارتند از دسترسی یکسان به دادگاهها و برابری نزد دادگاه، حق برخورداری از محاکمهی عادلانه، حق برخورداری از محاکمهی علنی،حق بهرهمندی از اصل برائت، حق اطلاع فوری از ماهیت و دلایل اتهام، حق دفاع از خود، حق استماع شهود، منع از عطف به ماسبق کردن مقررات ماهوی جزایی و از جمله #حقوق_پس_از_دادرسی را حق استیناف و حق برخورداری از امکان موثر جبران خسارت در صورت احراز وقوع اشتباه قضایی می توان دانست.
اما نکتهی قابل ملاحظه در بحث حاضر این است که حق برخورداری از #وکیل و مشاوره حقوقی، چه پیش از دادرسی و چه در جریان دادرسی، از مولفههای اساسی و مهم دادرسی عادلانه است که بدون آن نیل به دادرسی عادلانه، منجر به نتیجهی عادلانه در دادرسی، ناممکن به نظر میرسد، همانطور که اصل ۳۵ قانون اساسی نیز به این امر اشاره دارد.
_بنابراین با توجه به اهمیت و ضرورت وجود نهاد وکالت در سیستم حقوقی برای رسیدن به دادرسی عادلانه، این سوال مطرح می شود که آیا وکلا نیز باید همانند قضات از #استقلال برخوردار باشند؟ حدود و ثغور این استقلال تا به کجاست؟ و سوال مهم تر آنکه آیا این استقلال نقشی در حق بر دادرسی عادلانه دارد یا خیر؟
محمد طاهر صفرزاده؛ دانشجو کارشناسی ارشد پیوسته حقوق دانشگاه امام صادق (ع)

دفعات مشاهده: 696 بار | دفعات چاپ: 127 بار | دفعات ارسال به دیگران: 0 بار | 0 نظر

حقوق مخالفان در سیره امام علی(ع)

 | تاریخ ارسال: 1400/5/13 | 
هر جا شهری شکل گرفته با کثرت و اختلاف سلیقهها مواجه بوده است. کوفه هم چنین شهری  است، شهری متشکل از ۳۶۰ قبیله که تحت مدیریت علی ابن ابی طالب(ع)قرار داشت. کوفه شهر بزرگی بود و در آن گروههای بزرگی جمع شده بودند. مردمانی از ایران، حجاز، شامات و قبایلی از مصر در آنجا حضور داشتند. بنابراین کوفه به تعبیر امروز شهری چند ملیتی محسوب میشد.
وقتی شهر گسترده است و اختلاف دیدگاه وجود دارد، ممکن است که سه نوع کنش و رفتار در آن شکل بگیرد. یک نوع از این رفتارها از جنس اعراض هستند، یعنی برخی کوشش میکنند که خود را از مسائل اجتماعی دور نگاه دارند، مسالهای که هم اکنون هم جریان دارد.
یک قسمتی از مردم شهر هم اهل اعتراض هستند و نظر و ایده، و طرحی برای اداره زندگی دارند. برای صلح یا امنیت پیشنهاد دارند و این گونه افراد ممکن است در قدرت یا ناراضی از آن باشند. از درون این شهر، گروههای کوچکی هم هستند که دست به خشونت میزنند یعنی اهل تعرض و خشونت هستند. کوفه زمان امام علی(ع) هم چنین شهری بود.
جنگ صفین هفتادهزار کشته داشت، یعنی شهر، زخم خورده است، و شهری است که هفتادهزار مرد در آن کشته شده و هر کدام از آنها متوسط سرپرست حدود چهار نفر عائله هستند. امام علی(ع)حاکم چنین جامعه ای است که در آن مخالف، معاند و افراد آسیب دیده دارای توقع هستند و چنین شهری باید اداره شود.
شاید هر سیاستمداری در آن دوران شرایط ایجاد فضای امنیتی را در پیش میگرفت. با این حال، اسناد و روایاتی از امام علی(ع) وجود دارد که وی سیاست آزاد سازی را به جای امنیتی کردن جامعه دنبال کرد، آن هم در شهری که تازه از جنگ خلاص شده و دشمن هم پشت دروازههای شهر قرار داشت.
 
حقوق مخالفان در سیره امام علی(ع)
حق شهروند سه نوع است. یک نوع حق کرامت و آزادی یک شهروند است یعنی فرد احساس احترام کند. احترام بدون آزادی معنا ندارد و آزادی هم بدون آزادی عقیده بیپایه است و این یک نوع حق شهروندی است و مساوی حقوق بشر هم هست. دومین نوع حق شهروندی، حق بهره مندی از ثروت ملی است. در هر جامعهای افراد یک ثروت شخصی دارند اما بخش بزرگی از ثروت برای همگان است، مثل نفت، و معادن. سومین نوع حق برخورداری از منافع شهروندی است، این که آدمی بتواند با دیگران آزادانه رقابت کند در اشتغال و به دست آوردن پستهای عمومی و پرهیز از بیکاری و فقر. این موارد از حقوق یک شهروند است. آن کسی که مخالف سیاسی حاکم جامعه است، نباید از این سه حق محروم باشد و این کاری است که امام علی علیه السلام نیز انجام داد.
امام علی(ع) در مقابل خوارج، به دفاع از حقوق آن ها پرداخت و ایشان معتقد بود که هر شهروندی حق دارد با سیاستهای دولت خود مخالفت کند و مخالف حقوقی دارد که باید رعایت شود. تحمل مخالف یکی از ویژگیهای شاخص امام علی(ع) به شمار میآمد.
در روایتی از امام علی(ع) آمده است که دولت، دولت است چه مومن و چه کافر. شهروندان حق دارند از خدمات دولت استفاده کنند. امام تأکید داشت که جامعه نیاز به حکومت دارد و این حکومت چه خوب و چه بد باید این کارها را انجام دهد و از آن حیث که دولت است چنین وظیفهای دارد. در مقابل این دیدگاه، برخی نظریهپردازان ایرانی معتقدند که حکومت ملک حاکم و شخص است و او به هر کسی خواست امتیاز میدهد و از هر کسی هم خواست میگیرد. این یکی از مشکلات جدی جامعهی ما هست، اما امام علی(ع) چنین نمیگوید.
این امام همام میفرماید لازم داریم حکومتی باشد که آنهایی که دین دارند راحت بتوانند به دینداری خود ادامه دهند، غیرمومنان هم بتوانند متاع خود را پیدا کرده و از زندگی بهره ببرند. امام علی(ع) اضافه میکند در چنین حکومتی درآمدهای عمومی باید بتواند جمع آوری و توزیع شود، جلوی مهاجمان به ممکلت سد شود، یعنی نیروی مسلحی درست شود که نیروی مسلح حاکم در مقابل شهروندان نباشد بلکه برای دفاع از جامعه باشد، راه ها امن شود و از آنهایی که حقوق ضعیفان را میخورند حقوق ضعیفان پس گرفته شود. این ویژگیهایی است که امام در خصوص حکومت مطرح میکند و هر کسی که شهروند آن حکومت است این حقوق را دارد اگر چه از میان خوارج باشد.
از نظر امام علی(ع) تا زمانی که شهروند دست به سلاح و هجوم به دیگران نبرده کسی حق ندارد به حقوق وی تعرض کند. وی در هنگام جنگ با خوارج هم سه دستور دارد: نخست آنکه هر گروهی از خوارج هر لحظه که سلاح خود را زمین گذاشت؛ خونش محترم است. دومین دستور، هر گروهی از خوارج که تشکیلاتی ندارد که آنها را دوباره جمع کنند به آنها حمله نکنید، دستور سوم شاهکار است و در آن می فرماید این افراد کافر نیستند و بلکه قرائت متفاوتی از دین دارند و به این طریق آن حضرت از همین جا جلوی مکانیزم تکفیر را گرفتند.
 حجت الاسلام دکتر داود فیرحی

دفعات مشاهده: 690 بار | دفعات چاپ: 137 بار | دفعات ارسال به دیگران: 0 بار | 0 نظر

آزادی قدس، شعاری سیاسی، یا حقی اساسی؟🇵🇸🇵🇸

 | تاریخ ارسال: 1400/5/13 | 
حق #تعیین_سرنوشت یکی از حقوق بنیادین و اساسی هر ملتی است و این مطلب به حکم #عقل نیز ثابت شده است، در #مبانی_اسلامی نیز در قرآن کریم آیاتی به این مضمون اشاره دارند، از جمله آیه شریفه ( اللَّهَ لَا یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّیٰ یُغَیِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ)
این موضوع در مباحث #علوم_سیاسی با عنوان (استقلال) هر کشور مطرح میشود و هر ملتی به دنبال استقلال خویش و عدم سلطه بیگانگان بر خود میباشد.
ما مسلمانان نیز بر اساس قاعده فقهی #نفی_سبیل، موظفیم از هر عملی که سلطه بیگانگان و کفار را بر ما ایجاد کند، بپرهیزیم، تمامی موارد مذکور این سوال را به وجود می آورد که چرا ملتی با قومیت واحد و دینی واحد(اسلام) بعد از فروپاشی دولت عثمانی، باید تحت سلطه و استعمار دولت #بریتانیا،حضور بیگانگانی تازه وارد را به وسیله #اعلامیه_بالفور در سرزمین خود بپذیرند؟ حضوری که بدون رضایت و نظرخواهی آن ملت انجام شده و استقلال سیاسی و حق تعیین سرنوشت آن ملت را خدشه دار کرده است!
در مبانی صریح #فقه_یهود که خاخام های آن در فرقه های #ناتوریکارتا، #ساتمار، #لویتاهور و... به آن معتقد هستند، آمده است که اساساً حضور و تشکیل جامعه و حکومت یهودیان در سرزمین فلسطین قبل از ظهور ماشیح(مسیح موعود)حرام_شرعی است و طبیعتا یهودیان صهیونیستی که به ناحق وارد آن سرزمین میشوند، مرتکب گناهی عظیم شده اند!
براساس مبانی #حقوق_اساسی، هر #دولت_ملت از چند رکن اساسی تشکیل شده است، اولین  عامل #جمعیت است، رژیم صهیونسیتی برای اینکه با هر ترفندی این عامل را ایجاد کند، از تمامی مردم جهان برای مهاجرت به سرزمین های اشغالی دعوت کرده و مشوق هایی قرار داده است، تنها وجه مشترک این مردم هم یهودی بودن آنان است، نه نژاد مشترک یا زبان و فرهنگ و تاریخ مشترک.
عامل دوم #سرزمین_مشخص است، رژیم صهیونسیتی تا به امروز مرزهای خود را در هاله ای از ابهام قرار داده و تعیین نکرده است.
عامل سوم نیز #قدرت_سیاسی_سازمان_یافته ایست که البته نباید از خارج از آن ملت و آن سرزمین بر آنان تحمیل شود، و گرنه آن مردم مردمی استعمار زده و مورد اشغال خواهند بود، از این رو اساسا براساس مبانی فقه یهود و حقوق اساسی و میثاق بین المللی حقوق مدنی سیاسی، رژیم صهیونسیتی یک دولت غاصب و غیر قانونی است و حق تشکیل ندارد
فلذا به نظر میرسد راهکار حقوقی درست، و دیپلماسی منطقی و مطابق با مبانی حقوقی و سیاسی و اسلامی و از جمله براساس ماده ۱ و بند۴ ماده ۱۲ میثاق بین المللی حقوق مدنی سیاسی، این است که از تمام فلسطینیانی که تابعیت فلسطین دارند، طی یک #رفراندوم شفاف، درباره حضور صهیونیست ها و یهودیان در سرزمین آنان نظرخواهی صورت گیرد تا بدون هیچ اختلافی و بر مبنای حق تعیین سرنوشتی که آن ملت مثل تمامی ملل جهان دارا هستند، درباره استقلال یا استعمار این سرزمین تصمیم گیری شود.
البته این راهکار دیپلماتیک و حقوقی، نافی آن نیست که صهیونیست ها بخاطر نسل کشی ها و جنایاتشان در غزه و کرانه باختری، در دادگاهی بین المللی محاکمه و محکوم به پرداخت غرامت و مجازات های کیفری متناسب بشوند.
هاشم قدسی، پژوهشگر حوزه حقوق بشر
#حقوق_بی_بشر
#حقوق_بشر_غربی
#Palestine
#QudsDay
#Covid۱۹۴۸

دفعات مشاهده: 609 بار | دفعات چاپ: 122 بار | دفعات ارسال به دیگران: 0 بار | 0 نظر

صهیونیسم و یهودیت نبوی، دو مفهوم متضاد؛

 | تاریخ ارسال: 1400/5/13 | 
یهودیت نبوی یکی از ادیان الهی است و معتقدان به آن پیروان واقعی حضرت موسی(ع) هستند؛ البته در تعالیم قرآن نیز بین یهودیت نبوی و زرسالاران یهود و صهیونیست های نژاد پرست فرق گذاشته است و این نگرش نه تنها بین مسلمانان بلکه بین بسیاری از اندیشمندان یهود نیز وجود دارد، آنان ضمن تعصب شدید نسبت به یهودیت نبوی منتقد سر سخت دنیا طلبان یهود و صهیونیست های غاصب بوده اند، در صورتی که فرقه ی صهیونیسم جنبشی متشکل از آرمان های طایفه ی بنی اسرائیل، نوعی فساد و تباهی برگرفته از اندیشه های استعمار گرایانه و ملی گرایانه اروپایی و در نهایت اصول، فلسفه و عقایدی دستچین و انتخابی از تورات می باشد و تنها شباهت این دو مفهوم متضاد را شاید برخی ادعای کذب یهودیتی نبوی  بدانند که صهیونیسم به یدک می کشد.
افراد دارای نگرش صهیونیسم سیاسی خود را قومی برگزیده و دارای حق مالکیت الهی بر اراضی فلسطین می دانند و نتیجه این دانسته های سراسر کذب؛ ارعاب، تهدید، نقل و انتقالات اجباری و کشتار دسته جمعی ای است که نمونه آن کشتار دیر یاسین می باشد.
با وجود راه حل های مختلف نظام حقوقی بین الملل برای جلوگیری از اشتهای سیری ناپذیر این رژیم در خونریزی و نسل کشی، شاهد ناکامی آن بودیم؛ بطوریکه شورای امنیت طی قطعنامههای ۲۳۷، ۲۷۱ و ۴۴۶ گستره وسیعی از موارد نقض کنوانسیونهای ژنو از جمله اخراج فلسطینیان از سرزمینهای اشغالی، کشتار افراد غیرنظامی، حمله به خبرنگاران و نیروهای امدادی صلیب سرخ، محاصره غزه، حمله به کاروان کمکهای بشردوستانه و غیره را محکوم نمودهاست.
از آشکارا ترین نقض قوانین بین الملل  ساخت دیوار حائل در کرانه باختری رود اردن در سال ۲۰۰۲ بوده است(از جمله نقض مواد ۵۳ ،۳۳ ،۴۷، ۱۵۴ کنوانسیون ژنو)دولت اسرائیل هدف خود را از این اقدام دلایل امنیتی بیان می دارد اما شواهد نشان می دهد که این اقدام نیز برای در اختیار قرار گرفتن بیش تر اراضی در فلسطین صورت پذیرفته است زیرا که ۹۹درصد این دیوار نه در مرز تعیین شده بین دو کشور بلکه در کرانه باختری واقع شده است و برخی شهرک های یهود نشین در خاک فلسطین را نیز در بر می گیرد.
  در پی این اقدامات مجمع عمومی سازمان ملل در دسامبر ۲۰۰۳ از (دیوان بینالمللی دادگستری» تقاضا کرد که درباره آثار و پیامدهای ساخت دیوار حائل در سرزمینهای اشغالی فلسطین، نظر مشورتی خود را ارائه کند از همین رو قطعنامه es ۱۳/۱۰ مجمع عمومیاز اسرائیل میخواهد به قطعنامههای مجمع عمومی احترام گذاشته، ساخت دیوار حائل را متوقف و مقدار ساخته شده را نیز بردارد، این قطعنامه در ۲۱ اکتبر ۲۰۰۳ به تصویب مجمع عمومی رسید؛ پس از مدتی دبیر کل سازمان ملل در یک نتیجهگیری کلی، اعلام کرد اسرائیل نهتنها به درخواست مجمع عمومی پاسخ نداده، بلکه برخلاف آن اقدام کرده و از سوی دیگر، مبادرت به نقض حقوق بینالملل، بخصوص چهارمین کنوانسیون ژنو کرده است؛ کنوانسیونی که در ۱۷ دسامبر ۲۰۱۴، نمایندگان ۱۲۶ کشور عضو کنوانسیون چهارم ژنو در ژنو با حضور نمایندگان آندروا و صلیب سرخ جهانی با اشاره به قطعنامه ۱۰/ ۶۴ مجمع عمومی سازمان ملل به تصویب رسانده بودند.
در انتها باید توجه کرد که پس از به رسمیت شناخته شدن فلسطین بهعنوان کشور ناظر غیر عضو، توسط مجمع عمومی سازمان ملل، دولت فلسطین در اول ژانویه ۲۰۱۵ اعلامیه پذیرش صلاحیت دادگاه کیفری بینالمللی را بر اساس بند ۳ ماده ۱۲ اساسنامه رم در خصوص جرائم ارتکابی از تاریخ ۱۳ ژوئن ۲۰۱۴ صادر نمود، هرچند این صلاحیت شامل رسیدگی به جرائم بینالمللی قبل از این تاریخ نمی شود، اما راه برای رسیدگی به جرائم ارتکابی از سوی اسرائیل در آینده گشوده شده است.
با وجود همه این شرایط، علی رغم تمام تلاش ها برای به فراموشی سپردن تاریخ این ملت غیور نقش این ملت در تاریخ پررنگ تر و شکوهمند تر می شود همان گونه که مقام معظم رهبری می فرمایند( این خیال خامی است که شما خیال کنید یک ملت را می شود از صفحه تاریخ محو کرد و به جای آن یک ملت جعلی به وجود آورد! ملت فلسطین فرهنگ دارد، تاریخ دارد، سابقه دارد، تمدن دارد) و باید همواره به یاد داشت که ید الله مع الجماعه.
گلنوش تخشید، پژوهشگر حوزه حقوق بشر
#حقوق_بی_بشر
#حقوق_بشر_غربی
#Palestine
#QudsDay
#Covid۱۹۴۸

دفعات مشاهده: 695 بار | دفعات چاپ: 154 بار | دفعات ارسال به دیگران: 0 بار | 0 نظر

چند خطی به بهانه غیزانیه...

 | تاریخ ارسال: 1400/5/13 | 
یکی از اصلی ترین حقوق مدنی شهروندان داشتن حق اعتراض و بهره مندی از آزادی تجمعات البته در چارچوب نظم و قانون میباشد.این حق بنیادین در اصل ۲۷ قانون اساسی با قید دو شرط(مخل به مبانی اسلام نبودن» و «مسلحانه نبودن) مورد پذیرش واقع شده است. بااین حال همواره بر سر چگونگی اعمال این حق اجتماعی مناقشه و نزاع بوده است.
از طرفی دولتها میل چندانی به اعطای آزادی برای شنیدهشدن اعتراض مخالفان ندارند و از جهتی موانع امنیتی و سیاسی همواره مایه نگرانی در مورد تجمعات بوده است و بعضاً شاهد سوءاستفاده برخی فرصت طلبان و آشوبگران از فضای بوجود آمده توسط مردم معترض بودهایم.
در منظر اسلامی و سیره علوی همواره به مبحث اعتراض نه به چشم تهدید که به دید فرصتی برای حکومت جهت اصلاح خود و رشد مردم نگریسته شده است. از نگاه امیرالمومنین علیه السلام امربه معروف و نهی از منکر نه حق مردم که در درجهای بالاتر از آن یعنی وظیفه مردم نسبت به حاکمان قلمداد شده است.
امیرالمومنین علیه السلام در خطبه ۲۱۶ نهجالبلاغه مردم را اینگونه به برپایی عدل دعوت مینماید:(فَلاَ تَکُفُّوا عَنْ مَقَالَهٍ بِحَقٍّ أَوْ مَشُورَهٍ بِعَدْلٍ فَإِنِّی لَسْتُ فِی نَفْسِی بِفَوْقِ أَنْ أُخْطِئَ وَ لاَ آمَنُ ذَلِکَ مِنْ فِعْلِی إِلاَّ أَنْ یَکْفِیَ اللَّهُ مِنْ نَفْسِی مَا هُوَ أَمْلَکُ بِهِ مِنِّی ...از گفتن حق، یا رای زدن در عدالت بازنایستید، که من نه برتر از آنم که خطا کنم، و نه درکار خویش از خطا ایمن هستم، مگر که خدا مرا در کار نفس کفایت کند که از من بر آن تواناتر است...) پس مردم در قبال حاکم تحت عنوان النصیحه لائمه المسلمین وظایفی دارند که میبایست حکومت با ایجاد فضایی باز و قانونی بستر اعمال آن را فراهم کند. وظیفهای همگانی که در اصل هشتم قانون اساسی نیز بر ضرورت آن تاکید شده است.
اما چه بسترهای قانونی در جمهوری اسلامی برای آزادی اعتراضات و تجمعات فراهم شده است؟
در بند خ ماده ۱۳ از قانون نحوه فعالیت احزاب و گروه‌های سیاسی انجام راهپیمایی و برگزاری تجمعات صرفا برای احزاب و گروه‌های رسمی (و نه مردم عادی) به رسمیت شناخته شده که آن هم منوط به تایید کمیسیون مربوطه و مجوز وزارت کشور و استانداری است که عملا به دلیل اکراه دولت‌ها و فقدان نظام مشخصی حزبی در کشور عملا کاربرد زیادی نداشته است.
از طرفی دولت یازدهم در مصوبهای مورخ خردادماه ۹۷ دستورالعملی را برای اجرای اعتراضات و تجمعات صادر کرد که به علت تعارضات فراوان با قانوناساسی و نفس آزادی تجمعات طی شکایتی از دیوان عدالت اداری بوسیه این مرجع قضایی ابطال گردید.
علی أیّ حال تاکنون بستر قانونی مناسبی برای اجرایی شدن اصل ۲۷ قانون اساسی توسط قانونگذاران پیشبینی نشده و همین امر سبب ایجاد وقایعی چون آبان۹۸ و حوادثی چون آنچه در غیزانیه رخ داد شده است و عملا مردم راهی برای عدالت خواهی و رساندن صدای اعتراض خود به مسئولان ندارند و نتیجتا این امر به قانون شکنی و خشونت و سوءاستفاده فرصت طلبان و وابستگان به بیگانگان منجر میشود.
به نظر میرسد یکی از رسالت های اصلی مجلس یازدهم میبایست طرحریزی و قانون نویسی برای زنده کردن اصل۲۷ قانون اساسی و فراهم کردن سازوکار لازم برای احیای این حق از حقوق عامه باشد.
 علی شکرالهی،دانشجوی ارشد پیوسته معارف اسلامی و حقوق دانشگاه امام صادق(ع)
# حقوق_بشر
#حقوق_شهروندی
#خوزستان
#غیزانیه

دفعات مشاهده: 641 بار | دفعات چاپ: 137 بار | دفعات ارسال به دیگران: 0 بار | 0 نظر

چند نکته درباره قتل فجیع دختر تالشی؛

 | تاریخ ارسال: 1400/5/13 | 
در نگاه قرآنی قتل یک انسان بی گناه ، برابر با کشتن همه انسانها دانسته شده و این والاترین ارزش گذاری نسبت به جان انسان  در همه ادیان الهی است.
بنابراین ربط دادن قتل رومینا به باور دینی قاتل، جاهلانه ترین تحلیل است که فقط از دشمنان قسم خورده پاکی و پاکدامنی بر می آید و لا غیر، پس مراقب باشیم، ناپاکترین بوقهای تبلیغاتی که کشتار هزاران رومینا در سراسر جهان را به دست دولتهای تروریست آمریکایی، وهابی و صهیونیستی بزک می کنند، با دادن نشانی غلط، از احساسات پاک جوانان ما کولی نگیرند.
مطالبه تغییر قانون به نفع قصاص پدر رومینا، به همان اندازه ی ربط دادن قتل او به دین ، بی پایه و حاکی از جهل یا تجاهل به مبانی حقوق کیفری اسلام است، چون:
اولا همان خداوندی که کشتن یک انسان را معادل کشتن همه انسانها می داند، کشتن پدر در قبال قتل فرزند را به مصلحت جامعه نمی داند و هیچ کس نمی تواند دلسوز تر از خداوند مهربان و حکیم نسبت به مخلوق او  باشد.
ثانیا شیوه و شرایط و عوامل منتهی به ارتکاب این جنایت هولناک نشان می دهد که  قاتل هرگز با ارزیابی پیامدهای یک جنایت نابخشودنی، در شرایط روانی عادی و با اراده آزاد، تصمیم به قتل پاره تن خود نگرفته است.
ثالثا مطالبه قصاص پدر رومینا، با ادعای  حقوق بشری آنها و لغو مجازات قصاص ، در تعارض و حاکی از  دوگانگی و پیروی نظرات موج سواران ، از  نرخ روز نانهایی است که وعده اش به آنها داده شده است.
ضمن تحسین وجدان عمومی شکل گرفته برای محکوم کردن این جنایت، ضرورت عقلانیت و جامع نگری بی طرفانه را در تحلیل  عوامل این جنایت یاد آوری می کند، به یقین روابط افسارگسیخته دختر و پسر و افتادن دختر پاک ۱۳ ساله در دام یک جوان ۳۰ ساله لاابالی حاصل عدم ایفای نقش تربیتی خانواده و متولیان فرهنگ و رسانه و فضای مجازی است.
بررسی دقیقتر این موضوع و تغییر سیاستهای فرهنگی ، رسانه ای و تربیتی برای پیشگیری از چنین جنایاتی، بیش از همه روح  رومینا را شاد و راه را بر قتل رومیناهای فراوان دیگری خواهد بست.
دکتر جعفر صادق منش، عضو هیئت علمی دانشگاه امام صادق (ع)

دفعات مشاهده: 605 بار | دفعات چاپ: 113 بار | دفعات ارسال به دیگران: 0 بار | 0 نظر

نحوه محاسبه و وصول مالیات مودیان مالیاتی در زمان شیوع ویروس کرونا:

 | تاریخ ارسال: 1400/5/13 | 
در سال ۹۹، به دلیل کاهش شدید نفت و کاهش اتکا بودجه عمومی کشور به درآمد های نفتی، مالیات، مهم ترین ابزار تامین مالی دولت در آخرین سال سده سیزدهم هجری شمسی است. دولت، صدها میلیارد تومان در سال ۹۹، کسری بودجه دارد و اکنون به دلیل شیوع کرونا و تعطیل شدن بخش قابل توجهی از اقتصاد ایران در بهار ۹۹، عملا سه ماهه نخست سال ۱۳۹۹، درآمد مالیاتی چندانی نصیب دولت نشد. با این حال با توجه به قوانین موجود دولت به منظور ایجاد فضایی مناسب برای اشتغال و کاهش فشار مالیاتی به فعالان کسب و کارظرفیت ها و امکاناتی را برای برون رفت از این وضعیت آشفته دارد.
وجود سوانح طبیعی و غیرطبیعی در طول سالیان متمادی، قانونگذار را وادار به چاره اندیشی کرده تا بتواند علاوه بر سهولت در وصول مالیات ها به این دست از شهروندان متضرر تحت شرایط خاص کمک کند از این رو در ماده ۱۶۵ قانون مالیات های مستقیم مشاهده می کنیم که قانونگذار اینگونه بیان داردکه در شرایط بحرانی چون وقوع سیل، طوفان، آـش سوزی و ... امکان معافیت و یا تخفیف بخشی از مالیات برای مودیان وجود دارد.
در برهه حساس کنونی نیز که کشور درگیر مشکل بزرگ شیوع ویروس کویید ۱۹ شده است و این امر سبب تعطیلی و خسارات بسیاری از مشاغل و اصناف در کشور شده، به نظر دولت باید از راهکار مذکور کمک بگیرد کما اینکه در سال ۹۱ نیز پس از زلزله استان آذربایجان غربی و سیل استان مازندران هیات وزیران به استناد ماده ۱۶۵ قانون مالیاتهای مستقیم تصویب نمود که بدهی مالیات بردرآمد مودیان مناطق زلزله زده استان آذربایجان شرقی و هـمچنـین مـناطق سـیل زده اسـتان مـازنـدران که بیـش از پنـجاه درصد (۵۰%) اموال آنها در اثر وقوع زلزله وسیل از بین رفته است با رعایت ماده ۸ اصلاحی آیین نامه اجرایی ماده ۱۶۵ قانون مالیاتهای مستقیم تا پایان عملکرد سال ۱۳۹۰ بخشوده شود.
همچنین این موضوع بار دیگر در سال ۱۳۹۵ پس حادثه آتش سوزی ساختمان تجاری پلاسکو تکرار شد و هیئت وزیران با ابلاغ تصویب نامه ای بدهی های مالیاتی واحد های کسبی سانحه آتش سوزی ساختمان پلاسکو را در اجرای مقررات ماده ۱۶۵ قانون مالیات های مستقیم بخشید و در نزدیک ترین مورد بار دیگر هیئت وزیران از این ظرفیت استفاده کرده و در سال ۱۳۹۸ طبق تصویب نامه شماره ۲۳۹۰/ت ۵۶۴۳۵ ه مورخ  ۱۸/۰۱/۱۳۹۸ بدهی مالیات بر درآمد مودیان استان های سیل زده، مربوط به عملکرد تا پایان سال ۱۳۹۷ که بیش از پنجاه درصد (۵۰%) اموال آن ها در اثر وقوع سیل فروردین سال ۱۳۹۸ از بین رفته است، با رعایت ماده (۸) اصلاحی آیین نامه اجرایی ماده (۱۶۵) قانون مالیاتهای مستقیم را بخشوده اعلام کرد.
اما راه حل پیشنهادی دیگر استفاده از ظرفیت موجود در ماده ۱۶۷ ق.م.م. می باشد که بر اساس این ماده مودیان مالیاتی که در شرایط فعلی توانایی پرداخت صورتحساب خود را ندارند می توانند تا حداکثر سه سال پرداخت آن را با موافقت نهاد های ذیربط تقسیط بکنند. بنابر این استفاده از این امکانات دور از انتظار نمی باشد و به عنوان راه حلی معقول پیشنهاد می شود.
محمد طاهر صفرزاده، دانشجوی کارشناسی ارشد پیوسته حقوق دانشگاه امام صادق(ع)

دفعات مشاهده: 685 بار | دفعات چاپ: 150 بار | دفعات ارسال به دیگران: 0 بار | 0 نظر

فرزند کشی در ایران و اسلام؛

 | تاریخ ارسال: 1400/5/13 | 
قَدْ خَسِرَ الَّذِینَ قَتَلُواْ أَوْلَدَهُمْ سَفَهاً بِغَیْرِ عِلْمٍ وَحَرَّمُواْ مَا رَزَقَهُمُ اللَّهُ افْتِرَاءً عَلَی اللَّهِ قَدْ ضَلُّواْ وَ مَا کَانُواْ مُهْتَدِینَ
قتل عمد به حکایت تاریخ #حقوق_کیفری و مقتضای عقل سلیم، بزرگترین جنایتی است که #حق_حیات_آدمی را هدف قرار میدهد. اسلام، به عنوان جامعترین آیین، گونههای جنایت و مجازات آنها را از نظر دور نداشته و #قصاص، یکی از احکام جزایی اسلام است که مطابق آموزههای اسلامی، برای جنایات عمدی وضع و برای ثبوت و اجرای آن، شرایط و ضوابطی تعیین و تعریف شده است. یکی از #شرایط_ثبوت_قصاص، انتفاء رابطه پدر و فرزندی میان جانی و مجنیعلیه است؛ بدین معنا که اگر پدری به عمد مرتکب قتل فرزند خود شود، حکم قصاص درباره پدر اجرا نمیشود. این حکم، اختصاص به #پدر در باب قصاص دارد و شامل نفی #دیه و #تعذیر نمیشود.
امادر این میان با بروز حوادثی تلخ در جامعه، این حوادث گاهی دست مایه ای برای اشخاص همیشه دست به نظر میشود تا القائات ذهنی خود و ساده لوحی ناشی از جهالت خود را به رخ همگان بکشانند تا شاید با این جلب توجه بتوانند عده ای را به مسیر انحرافی خود جذب کنند و شگفت تر از آن که این امر سبب انحراف و مشغول شدن جامعه ای و ملتی به خود میشود و اینان چنان مطالبه ای برای اجرای امری نا حق دارند که گویی موجودی لا منطق از جهانی دیگر هستند و چه سخت وظیفه والیان امر قضا که در این بحبوحه باید حق را تشخیص دهند و بر اساس آن حکم دهند و به قول اهل نظر دچار #پوپولیسم_کیفری نشوند.
اما #اسلام به عنوان دینی جامع و مانع که ادعای پوشش تمامی شئون زندگی بشر را دارد و کسی نمیتواند منکر حکیمانه بودن احکام و قواعد آن باشد بر زندگی ما مستولی است و باید دقت کرد که اسلام برای آن است که شما زندگی خودتان را با آن منطبق کنید و نه آنکه اگر فلان اقتضای زندگی مدرن با دینتان همخوانی نداشت به دنبال تغییر احکام اسلام باشید بلکه شما باید زندگی و حکمرانیتان را با حکم اسلامی منطبق کنید بنابراین یکی از نمود های این انطباق در زندگی کنونی، ماده ۳۰۱  قانون مجازات اسلامی است که منبعث از شریعتی است که یکی از شرایط ثبوت این قصاص را فقدان رابطه ابوت بین قاتل و مقتول می داند چنانکه خداوند در آیه ۳۱ سوره الاسراء فرزندکشی را نهی و به طور اختصاصی در آیه ۹ سوره تکویر و آیه ۵۹ سوره نمل نیز #دخترکشی را منع و نهی نموده است.
همچنین جمهور فقها مذاهب اهل سنت و شیعه امامیه چون شیخ مفید در المقنعه، علامه حلی در قواعد، شهید اول در لمعه و شیخ نجفی در جواهر الکلام و... قائل به عدم قصاص والد به سبب کشتن عمدی فرزند هستند،که مهمترین دلیل این حکم این دسته از فقها حدیث لا یقاد الوالد بالولد و روایت صحیحه حلبی از امام صادق و معتبره اسحاق بن عمار از امام صادق و حدیث نبوی انت و مالک لابیک، که در آن مالکیت پدر درباره فرزند اگرچه مالکیت حقیقی نیست ولی شبهه ای ایجاد میکند که بنابر قاعده درء قصاص منتفی خواهد شد، میباشد.
 
اما آنچه که در این میان قابل توجه است آن است که چرا #قتل_دختری_جوان به دست پدرش در چنین برههای برای همگان جای تعجب شده است؟ مگر نه آنکه بر اساس آمار FBI هرساله در آمریکا ۴۵۰ کودک بدست والدینشان کشته میشوند و کودکانی که بدست والدینشان به قتل رسیدند قبل از مرگ مورد سوءاستفاده جنسی قرار گرفتند. یا بنابر اطلاعات #وزارت_دادگستری_آمریکا ، بین سالهای ۱۹۷۶ تا ۱۹۹۷، ۱۱ هزار کودک به دست والدین خود کشته شدهاند یعنی بهطور متوسط هر سال بیش از ۳۴۰ مورد فرزندکشی اتفاق افتادهاست (ریتر، اولسیا گراسیمنکو و سوتلانا، ۲۰۱۹) و یا آنکه در روسیه در سال ۲۰۱۸، ۳۳ مورد فرزندکشی اتفاق افتادهاست همچنین انستیتوی جرمشناسی استرالیا در سال ۲۰۱۹ اعلام کرد در حدود ۱۰٪ از قربانیان قتل در استرالیا کودکان ۰ تا ۱۷ ساله بوده که بیشتر آنها قربانی فرزندکشی هستند و یا چرا سایر پرونده های #فرزندکشی در ایران مهم نمیشوند و تنها در زمانی که ایران دوران اوج عزت جهانی خود را با نفوذ بر قلب آمریکا جنوبی بسر میبرد، چنین پرونده ای آنچنان مهم میشود؟
هرچند که به نظر توجه به این حواشی ژورنالیستی و رسانه ای تنها به جری شدن عاملان انتشار چنین اخباری منجر می شود؛ اما آنجا که #اسلام و عزت و شرف پدران و دختران این مرز و بوم در خطر باشد نباید چشم پوشی کرد و اما راه حل آنکه هرچند در نظام حقوقی جمهوری اسلامی هیچ بن بستی وجود ندارد و پرداختن به مسئله فرزند کشی پدر می تواند امری مفید واقع شود، به طوری که مثلا توجه به اقوال نو برخی از فقها مانند #آیت_الله_صانعی که بیان دارند عدم قصاص پدر و جد پدری در روایات محدود و منحصر به مواردی است که دو عنصر موجود باشد؛ اول اینکه پدر بدون اختیار دست به قتل فرزندش زده باشد و دوم اینکه پدر انگیزه موجهی برای ارتکاب قتل داشته باشد و یا افزایش سقف #حبس_تعذیری مندرج در ماده ۶۱۲ تعزیرات و یا اعمال اصلاحاتی در قانون حمایت از حقوق کودکان و نوجوانان میتواند راهگشا باشد و البته که باید توجه کرد مطالبه #تغییر_قانون به نفع قصاص پدر، به همان اندازه ربط دادن قتل او به دین، بی پایه و حاکی از جهل به مبانی حقوق کیفری اسلام است. اما در کنار همگی این موارد #قتل_ناموسی ریشه در فرهنگ عمومی مردم ما دارد آنجا که پدر از ترس بی آبرویی خود، از ترس حرف های همین مردم و از ترس این زنان فمینیسم زده صاحب تریبون، که رویکردی هدفمند و دائمی برای اثبات بیچارگی و بردگی ساختگی زنان و دختران مسلمان و درنهایت سست کردن بنیان خانواده دارند، دختر خود را میکشد تا مبادا به وی انگ بی غیرتی بزنند و مبادا دختر او را محکوم به کودک همسری کنند، آری به راستی شاید ما هم در قتل رومینای ۱۳ ساله شریک جرمیم و آنگاه باید به درگاه خدای خود استغفار کنیم و همه تلاش خود را به کار بندیم تا از این #انحطاط_فرهنگی آدم کش سر به بیرون آوریم.
مرتضی علوی سیرت، دانشجو کارشناسی ارشد حقوق جزا و جرمشناسی

دفعات مشاهده: 937 بار | دفعات چاپ: 113 بار | دفعات ارسال به دیگران: 0 بار | 0 نظر

تحلیل حقوقی صدور مجوز امر به معروف و نهی از منکر برای تشکلها و سازمانها

 | تاریخ ارسال: 1400/5/13 | 
پرده اول:  امر به معروف و نهی از منکر وظیفهای همگانی
در اصل هشتم قانون اساسی بیان شده: در جمهوری اسلامی ایران دعوت به خیر، امر به معروف و نهی از منکر «وظیفه‌ای است همگانی و متقابل بر عهده مردم نسبت به یکدیگر»، دولت نسبت به مردم و مردم نسبت به دولت. «شرایط و حدود و کیفیت آن را قانون معین» می‌کند.
«قانون حمایت از آمران به معروف و ناهیان از منکر مصوب سال ۹۴» حدود و شرایط این وظیفه همگانی را مشخص کرده است.
پرده دوم: آیا امر به معروف و نهی از منکر مجوز میخواهد؟
همانطور که گفته شد امر به معروف و نهی از منکر یک وظیف همگانی است اما سوال اینجاست که با وجود وظیفه همگانی بودن، مجوز نداشتن به معنی حق امر به معروف و نهی از منکر است؟ و فقط مجوزدارها تحت حمایت قانون هستند؟ اقدامات آمران به معروف و ناهیان از منکر که مطابق شرع و قانون باشد مورد حمایت این قانون است اما در ماده ۱۴ این قانون بیان شده که نهادهای مردمی که اساسنامه‌شان ثبت شده است از امتیاز ویژه‌ای برخوردارند که طبق ماده ۶۶ قانون آئین دادرسی کیفری می‌توانند از مسئولین و مقامات نزد مرجع قضایی شکایت کنند و در ماده ۸ این قانون بیان می‌دارد که مردم می‌توانند نسبت به مسئولین و مقامات در چارچوب مقررات و قوانین امر به معروف و نهی از منکر نمایند. به این نکته باید توجه داشت که تحت حمایت قانون بودن با صلاحیت طرح شکایت تفاوت دارد؛ یعنی مردم و سازمان‌ها و تشکل‌ها همه تحت حمایت قانون اند اما آن تشکلی که اساسنامه ثبتی دارد، مجوز طرح شکایت نزد مرجع قضایی دارند.
پرده سوم: مرجع صلاحیتدار صدور مجوز کدام است؟
در ماده ۱۶ این قانون صلاحیت‌های ستاد امر به معروف و نهی از منکر بیان شده است که در بند ۹ و ۱۰ این ماده بیان شده است: شناسایی ظرفیت‌ها و کمک به تشکیل جمعیت‌ها و تشکل‌های مردمی فعال و حمایت همه جانبه از اقدامات قانونی آمران به معروف و ناهیان از منکر.
در تبصره یک این ماده بیان شده که صدور مجوز برای تشکل‌های مردم نهاد «در صلاحیت وزارت کشور» است که با مشورت ستاد اقدام به صدور مجوز می‌کند. و نمی‌توان به استناد به بند ۹ ماده ۱۶ ستاد امر به معروف و نهی از منکر اقدام به صدور مجوز کند و هرگونه مجوزی که در رابطه با تشکل‌ها باشد و مرجع آن غیر از وزارت کشور باشد، وجاهت قانونی ندارد؛ زیرا آمر صلاحیت ندارد مگر آنکه وزارت کشور این اختیار را به ستاد امر به معروف و نهی از منکر تفویض کرده باشد که این تفویض اختیار باید کتبی باشد و دارای شرایطی است که چنین تفویض اختیاری وجود ندارد و هرگونه مجوزی که تا به الان در این رابطه صادر شده باشد و مرجع صادر کننده آن وزارت کشور نباشد، اعتبار قانونی ندارد و تشکل‌هایی که مجوز قانونی دارند از امتیازاتی که این قانون برای تشکل‌ها در نظر گرفته، برخوردار می‌شوند.
پرده چهارم: آیا وجود تشکلها منع قانونی دارد؟
وجود تشکل‌های مردمی منع قانونی ندارد و بدون مجوز هم می‌توانند فعالیت کنند و مثل سایر اشخاص تحت حمایت قانون هستند و فقط تشکل‌هایی که مجوز از مرجع صلاحیت‌دار دارند، مشمول ماده ۱۴ این قانون می‌شوند.
پرده پنجم: نقدی بر کلیت امتیاز صدور مجوزها
اصل صدور مجوز برای ستادهای اقامه نماز، زکات، امر به معروف و نهی از منکر و صدور مجوز برای یک وظیفه همگانی که در قانون اساسی به آن تصریح شده و امتیاز دادخواهی و طرح شکایت برای آن در نظر گرفتن، که طبق اصل ۳۴ حق هر فرد است و هیچ‌کس نمی‌تواند کسی را از آن منع کند، خودش جای بحث دارد.
به قلم مصطفی قدسی، پژوهشگر هسته حقوق بشر و شهروندی

دفعات مشاهده: 680 بار | دفعات چاپ: 126 بار | دفعات ارسال به دیگران: 0 بار | 0 نظر

بورس و قوه

 | تاریخ ارسال: 1400/5/13 | 
در روزهای صعودی بودن بورس یادداشتی را در همین ستون به تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۳۹۹ نوشتم که دادستان برای صیانت از حقوق عامه در پدیده بورس دقیقا کجای بازی ایستاده است؟. "آیا همیشه باید قربانیان تضییع حقوق عامه و بی‌تدبیری، به ملجأ عدالت مراجعه کنند و در قالب پیچیده آیین دادرسی‌ها و فرم‌ها درگیر شوند؟ چرا به جای واکنش، رویکرد پیشگیری یا اقدام از طرف نظام قضایی در دستور کار قرار نمی‌گیرد؟ برای مثال آیا دادستانی به آینده مبهم بورس در حال صعود وقتی به یکباره همه چیز مردم را از آنها با یک سقوط سنگین بگیرد از جنبه تضییع حق و انتظار ثبات اقتصادی در کشور اندیشیده است؟" این سوالات همه از باب صعود بسیار مشکوک بورس توسط حقوقی ها و شرکتهای دارای وضعیت خاص برای هر نظاره گری که تجربه موسسات اعتباری دارای مجوز از بانک مرکزی را در ذهن داشت مطرح بود.
تجربه ای که هنوز هم چالشهای آن حل نشده و بسیاری را به وضعیت اسفناک مال باختگی گسترده سوق داده است. اینها همه حقوق عامه است و مدافع آن قوه قضاییه است از طریق دادستان، سازمان بازرسی کل کشور و احتمالا نهاد فعلا سردرگم ستاد حقوق بشر.
 مقتضی است این نهادهای عریض و طویل اهتمام خود را معطوف به راهکارهای خلاقانه، پاسخگو و تحول خواهانه کنند تا نتیجه ای برای بند چهارم حکم رییس قوه متصور شود: "گسترش عدل و احیاء حقوق عامه و آزادیهای مشروع و نظارت بر اِعمال قانون را که در شمار هدفهای قوه قضائیه در قانون اساسی است در رأس برنامه‌ها قرار دهید. این موجب اعتماد مردم و دلگرمی آنان به قوه قضائیه در حوادث و منازعات خواهد شد."
برای نیل به این مقصود راهکارهای متعددی وجود دارد که البته در طرح های تحولی قوه یا وزنی ندارد یا توجهی برای تحقق آنها نمی‌شود. ایده هایی برای این راهکارها عبارتند از:
۱. سامانه پایش حقوق مردم
در کشور هیچ سامانه ای برای پایش فعلی و آتی حقوق ملت وجود ندارد. اینکه چه حقوقی، چرا و توسط چه اشخاصی - اعم از حکومتی یا غیر حکومتی- تضییع می شود و یا در آینده در معرض تضییع قرار دارد. البته این وظیفه در صدر و بند سه اصل ۱۵۶ بر عهده قوه قضاییه است، هرچند دولت خود را بیشتر حساس و دغدغه مندتر نشان داده و فی الجمله اسنادی را هم تصویب و پیش نویسهایی را هم تنظیم کرده است.
 
۲. اندیشه ورز قوه کجاست؟
در نظام های اداری سنتی، هیچ کس جز روسا فکر نمی کنند، ولی در نظامهایی که قصد تحول دارند، دیگر خرد جمعی درون و برون سازمانی بکار می آید و البته فضای سنگین درون قوه فعلا چنین رویکردی را نداشته هرچند بصورت سلسله مراتبی شخص رییس قوه تحول خواه است. مثال خرد جمعی درون قوه ای نیز پیشنهاد تاسیس نهاد "دادستان اداری" در پیش نویس قانون دیوان عدالت اداری بود که ماه ها پیش به مجلس قبل رفت، ولی برخی از درون قوه مانع آن شدند. اگر این دادستان الان بود تدابیری برای بی تدبیری قوه مجریه و اقدامات بی ثبات کننده بازار توسط دولت و شرکتهایش اندیشیده می شد. به هر حال همانطور که رییس قوه اخیرا بیان کرده، "بخشی از مشکلات بخاطر کار نکردن ها است".
دکتر سیدمحمد مهدی غمامی/ریاست اندیشکده حقوق بشر وشهروندی

دفعات مشاهده: 603 بار | دفعات چاپ: 116 بار | دفعات ارسال به دیگران: 0 بار | 0 نظر

سازمان صداو سیما؛ متولی قانونی صدور مجوز فیلمهای خانگی

 | تاریخ ارسال: 1400/5/13 | 
تاکنون وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی مجوز فیلم‌های خانگی را اعطا و بر آن نظارت می‌کرده است. این در حالی است که طبق اصول قانون اساسی و نظرات تفسیری شورای نگهبان، اعطای مجوز برای فیلم های خانگی، خارج از صلاحیت این وزارتخانه می باشد. مستنبط از اصل (۴۴)  و (۱۷۵) قانون اساسی و نظرات تفسیری شورای نگهبان از این اصول، آن است که صدور مجوز هرگونه محتوای صوتی و تصویری منحصراً در حوزه اختیارات و صلاحیت‌های سازمان صدا و سیما می‌باشد.
اصل(۴۴) قانون اساسی، چنین مقرر نموده است: «نظام اقتصادی جمهوری اسلامی ایران بر پایه سه‌بخش دولتی‌، تعاونی و خصوصی با برنامه‌ریزی منظم و صحیح ‌استوار است‌. بخش دولتی شامل کلیه صنایع بزرگ‌، صنایع مادر، بازرگانی ‌خارجی‌، معادن بزرگ‌، بانکداری‌، بیمه‌، تأمین نیرو، سدها و شبکه‌های بزرگ آب رسانی‌، رادیو و تلویزیون‌، پست و تلگراف و تلفن‌، هواپیمایی‌، کشتیرانی‌، راه و راه‌آهن و مانند این ها است که به‌صورت مالکیت عمومی و در اختیار دولت است‌... مالکیت در این سه بخش تا جایی که با اصول دیگر این فصل مطابق ‌باشد و از محدوده قوانین اسلام خارج نشود و موجب رشد و توسعه اقتصادی کشور گردد و مایه زیان جامعه نشود مورد حمایت‌ قانون جمهوری اسلامی است‌. تفصیل ضوابط و قلمرو و شرایط هر سه بخش را قانون معین ‌می‌کند».
شورای نگهبان در نظریه تفسیری شماره ۹۷۹/۲۱/۷۹  مورخ ۱۰/۷/۱۳۷۹ بیان داشته است: «مطابق نص صریح اصل (۴۴) در نظام جمهوری اسلامی ایران رادیو و تلویزیون دولتی است و تأسیس و راه اندازی شبکه های خصوصی رادیوئی و تلویزیونی به هر نحو، مغایر این اصل می باشد. بدین جهت انتشار و پخش برنامه های صوتی و تصویری از طریق سیستم های فنی قابل انتشار فراگیر (همانند ماهواره، فرستنده، فیبرنوری و غیره) برای مردم در قالب امواج رادیویی و کابلی غیر از سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران خلاف اصل مذکور است»؛ لذا شورای نگهبان به موجب نظریه تفسیری بیان شده، امکان ورود هر نهادی غیر از سازمان صدا و سیما را در این خصوص غیرمجاز دانسته است؛ چه این نهاد همچون وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، منتسب به حاکمیت باشد و چه این نهاد غیرحاکمیتی و خصوصی باشد.
در (۴) شهریورماه (۹۹) تعدادی از نمایندگان مجلس طرحی را برای اصلاح بند (۲۹) ماده (۲) قانون اهداف و وظایف وزارت فرهنگ و ارشاد (مصوب ۱۲/۱۲/۶۵)  ارائه داده‌اند. اصلاحیه بند (۲۹) بر این قرار است که تنظیم سیاست‌های کلی فرهنگی، هنوری، سینمایی کشور و ارائه آن‌ها به مجلس شورای اسلامی جهت تصویب با رعایت اصل (۷۴) و (۱۷۵) قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران باشد. در تبصره الحاقی این اصلاحیه چنین قید شده است: «صدور هرگونه مجوز و نظارت بر فرآیند تولید و پخش کلیه برنامه های رادیویی و تلویزیونی ازجمله ساختارهای مستند، مسابقات، انیمیشن، سریال، برنامه‌های گفتگومحور و ترکیبی برعهده سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران می باشد».
برخی با مشاهده این طرح، از آن مفهوم مخالف گرفته‌اند و گمان کرده اند که تاکنون بر اساس قانون، صدور مجوز و نظارت بر فرآیند تولید و پخش برنامه‌های صوتی و تصویری فراگیر از جمله فیلم‌های خانگی برعهده وزارت ارشاد بوده و نمایندگان مجلس با اصلاحیه بند (۲۹) و تبصره الحاقی، درصدد تغییر این قانون می باشند. اما این گمان صحیح نیست؛ زیرا:
اولاً) قانون اساسی زیربنای سایر قوانین است و لذا قوانینی که وضع می شود، نباید در مغایرت با قانون اساسی باشد. شورای نگهبان که مرجع تفسیر قانون اساسی است، در نظریه مشورتی یادشده این وظایف را برعهده سازمان صدا و سیما دانسته است. 
ثانیا) اصلاح یک قانون، لزوماً بدین معنا نیست که قانون دارای بیاناتی بوده و این بیانات ناکارآمد است؛ لذا با اصلاح آن، این اشکال مرتفع شود. بلکه گاهی قانون سابق بعضی موضوعات را پیش بینی نکرده و اصلاح آن در راستای رفع اجمال و ابهام  است. اکنون  نیز که طرح اصلاح بند (۲۹) ماده (۲) قانون مذکور و تبصره الحاقی ارائه شده، در مقام پیش بینی موضوعی است که در قانون سابق مسکوت بوده است.
نتیجه آنکه حتی اگر طرح مورد اشاره به مجلس ارائه نمی شد، باز براساس قانون اساسی و تفسیر آن، صدور مجوز و نظارت بر فرآیند تولید و پخش برنامه های رادیویی و تلویزیونی، ازجمله صدور مجوز فیلم های خانگی منحصرا برعهده سازمان صدا و سیما می‌باشد. متاسفانه در روزهای اخیر برخی سودجویان، سازمان صدا و سیما را به عدم تمکین از قانون متهم می کنند، این در حالی است که چنین  اتهامی ناورا و ناشی از عدم اطلاع از قوانین و مقررات است.
دکتر مریم مهاجری/دکتری حقوق عمومی، پژوهشگر حقوق رسانه

دفعات مشاهده: 597 بار | دفعات چاپ: 121 بار | دفعات ارسال به دیگران: 0 بار | 0 نظر

ضرورت آسیب شناسی نظام تقنینی در حمایت از تولید

 | تاریخ ارسال: 1400/5/13 | 
بیش از یک دهه در باب مسائل اقتصادی و برای رونق بخشیدن به تولید نام نهاده شده و امسال و ابتدای قرن جدید هم بنام (تولید، پشتیبانیها، مانعزداییها) نامگذاری شده است. با این حال این نامگذاری مبیّن آن است که آنچه در سالهای قبل مورد توقع بوده است محقق نشده است. رهبری هم در سخنان ابتدای سال ۱۴۰۰ تصریح می کنند که «آنچه در سال ۹۹ هدف بود و جهش تولید نامگذاری شده بود به صورت کامل صورت نگرفتاین در حالی است قوانین متعددی از جمله قانون حداکثر استفاده از توان تولیدی و خدماتی کشور و حمایت از کالای ایرانی مشتمل بر ۲۴ ماده و ۳۰ تبصره در ۱۵ اردیبهشت ۱۳۹۸ مجلس شورای اسلامی تصویب شده است و قبل از این نیز یک مجموعه ای از قوانین در یک دهه گذشته بر اساس ایده حمایت از تولید نیز وضع و به اجرا گذاشته شده است همانند قانون مبارزه با قاچاق کالا و ارز (۱۳۹۴)، قانون رفع موانع تولید رقابت پذیر و ارتقای نظام مالی کشور (۱۳۹۴) و الحاقات بعدی و قانون بهبود مستمر محیط کسب و کار (۱۳۹۴) به تصویب رسیده است ولی نتیجه مورد نظر برای هیچ کس حاصل نشده است. به عبارتی شاهد یک نارضایتی عمیق سه جانبه هستیم: تولیدکنندگان و کارآفرینان، کارگران و دولت.
چالش اصلی چیست؟. «اینکه چالش اصلی چیست؟» باید یک مطالعه تمام بعد صورت گیرد ولی مجموعه از عوامل وجود دارند که از آسیب های جدی نظام قانونگذاری محسوب می گردند و لازم است قانونگذار راساً به آنها با دقت بیشتری تامل و اقدام به اصلاح کند. این چالشها عبارتند از:
_ فقدان نظام جامع قوانین حمایت از تولید
هرچند قوانین حمایت از تولید در یک دهه اخیر پرتعداد تصویب شده اند ولی همه جزیره ای و فاقد یک ساختار پازلی منسجم مورد وضع قرار گرفته اند. بنحوی که در چهار حوزه:
الف) مالیاتی؛
ب) بیمه؛
ج) پولی و بانکی؛
د) امور گمرکی و مبارزه با قاچاق.
متاسفانه آنگونه که باید قوانین همراهی لازم را با تولید کننده ندارند و بعضا نیازمند توجه عمیقتری به این حوزه ها برای حمایت از تولید هستیم. بوبژه در دو سال اخیر مسئله نظام بانکی و ارزی بشدت آزاردهنده بوده و بسیاری از صنایع و تولیدات بواسطه مطالبات بانکی بشدت صدمه دیده و یا نابود شده اند. اقدامات قوه قضائیه نیز هرچند با اعمال اقتداراتی بتواند مانع اقدامات تهاجمی بانکها بشود ولی در عمل تولید در یک بحران پولی و بانکی گیر کرده است. از یک سو به وی ارز داده نمی شود و توزیع ارز بشدت رانتی است و فاقد مکانیسم نظارت. امری که باعث شد تولید صنایع گوشتی صدمه دیده و قیمت گوشت و مرغ بصورت لجام گسیخته از تدبیر دولت خارج شود. علت اصلی به استفاده از ارزهای رانتی نهاده های تولید بر می گردد.
از سوی دیگر و البته در این میان برخی هم بازار را عمداً بشدت ملتهب کرده اند تا بتوانند مجدد مسیر واردات را باز کرده و به بهانه کمبود تولید، همان مجوزهای رانتی واردات را بر خلاف مجموعه ای از قوانین موجود از جمله قانون افزایش بهره وری بخش کشاورزی و منابع طبیعی (۱۳۸۹) اخذ کنند، در حالی که ماده (۱۶) این قانون حکم می کند: «از تاریخ تصویب این قانون، وزارت بازرگانی و سایر اشخاص حقیقی و حقوقی اعم از دولتی و غیردولتی قبل از واردات کالاها و یا محصولات بخش کشاورزی(اعم از خام و یا فرآوری شده)و یا مواد اولیه غذایی مورد نیاز صنایع غذایی و تبدیلی موظفند از وزارت جهاد کشاورزی مجوز لازم را اخذ نمایند. همچنین دولت مکلف است بهمنظور حمایت از تولیدات داخلی، برای واردات کلیه کالاها و محصولات بخش کشاورزی تعرفه مؤثر وضع نماید به گونهای که نرخ مبادله همواره به نفع تولیدکننده داخلی باشد. » جالب آنکه توجه به بخش اخیر این ماده؛ چند سالی با بحران آفرینی های غذایی به محاق رفته و البته بعید نیست که وارد کنندگان از این فرمول جدید بنحو گسترده استفاده کنند.
_ بی ثباتی در مقرراتگذاری
ثبات قوانین و مقررات مهمترین سازوکار تضمین ثبات بازار و تولید است. هر میزان که دولت که تنظیم کننده (رگولاتور) عام و بخشی است بی ثبات عمل کند در عمل و مستقیما بنا را بر بی ثباتی بازار گذشته است. به این ترتیب چالش بعدی که به نظر می رسد بشدت به تولیدکنندگان صدمه زده است نقض قاعده «ثبات» در مقرراتگذاری است. در واقع دولت هیچ یک از الزامات مقررات گذاری را رعایت نمی کند یا با بدترین کیفیت اجرا می کند ولی مهمترین مورد به بی ثباتی بر می گردد. البته ایراد هم از قانونگذار است که اختیار عام و بی ضابطه به دولت می دهد تا هرگونه که تدبیر می کند موجبات بحرانی شدن بازار را فراهم کند. برای مثال مهمترین چالش دیگر بازار ارز به نیم خط قانونگذاری بد و به تبع مقرراتگذاری بدتر بر می گردد.
تبصره ) ماده (۷) قانون مبارزه با قاچاق کالا و ارز که قرار بوده برای حمایت از تولید قد علم کند مقرر میدارد: «دولت حدود و مقررات استفاده از ارز را تعیین میکندبه این ترتیب همه بحران ارزی کشور و رانتها از همین نیم خط شروع می شود. ضابطه تعیین و تنظیم دولت هم مشخص نیست و یا قانونگذار بر خلاف اصل (۸۵) قانون اساسی و به دور از نظارت جدی شورای نگهبان به دولت تفویض کرده است. دولت هم راسا یا از طریق بانک مرکزی از یک سو هر روز یک مقرره جدید وضع می کند و یا بر خلاف مسلمات حقوقی و سوء استفاده از پیمانهای ارزی، مقررات خود را به گذشته تسری می دهد و مرتکب نقض قاعده منع عطف بماسبق شدن مقررات می شود و از سوی دیگر سوء استفاده های کلانی رخ می دهد که هم اکنون نهادهای نظارتی پرونده های متعددی را بواسطه همین نیم خط تشکیل داده و افراد بزرگ و کوچکی را به ورطه نقض مناقع عمومی سوق داده اند.
رونق تولید در نظام اقتصادی ایران که در شرایط بد کرونا و تحریم و همچنین بیتدبیری فاحش در بهبود اوضاع کسب و کار قرار گرفته، در مخمصه پرچالشی گیر کرده  و نیازمند تدابیر عاجل متعددی بهویژه در حوزه قانونگذاری است که برخی از آنها در یادداشت قبل آسیب شناسی (۱) مورد توجه قرار گرفت.
در این یادداشت به برخی دیگر از کاستیها میپردازیم که اگر مورد توجه قرار گیرد میتوان امید داشت بخشی از مصائب حوزه کسبوکار بر طرف میگردد. امری که از سال۱۳۸۹ مورد توجه رهبری قرار گرفته است و بعد از یک دهه، همچنان واقعیتهای موجود نشان میدهد که مداقه و اهتمام لازم نسبت به آن مصروف نشده است: «بهبود فضای کسبوکار، بیشتر وظیفه دولت است. همین مسأله مقررات، تسهیلات گوناگون، پیچ و خمهای اداری فراوان، اینها همه، چیزهایی است که اگر چنانچه اصلاح بشود، بهبود فضای کسبوکار که یکی از مسائل عمده اقتصادی ماست، حاصل خواهد شد (۱۳۸۹٫۶٫۱۶) ادامه کاستیهای موجود در حوزه قانونگذاری عبارتند از: ....
_ جهت مطالعه متن کامل این یادداشت که در روزنامه صبح نو چاپ شده است، به لینک زیر مراجعه فرمایید:
yun.ir/yizw۲g
دکتر سید محمدمهدی غمامی، عضو هیئت علمی دانشگاه امام صادق(ع) و مدیر اندیشکده حقوق بشر و شهروندی

دفعات مشاهده: 711 بار | دفعات چاپ: 125 بار | دفعات ارسال به دیگران: 0 بار | 0 نظر

آن روی سکه حقوق بشر

 | تاریخ ارسال: 1400/5/13 | 
شورای حقوق بشر، گزارشگران ویژه، جاوید رحمان، قطعنامه های حقوق بشری و دیگر کلید واژه هایی که سال های اخیر تیتر های روزنامه ها و سایت های خبری را به خود اختصاص داده اند، مدت ها است که در ذهن ملت ایران با تبادراتی منفی همراه شده است که تحریم، فشار اقتصادی و فشار سیاسی را به ارمغان آورده اند. در حقیقت ادعای نقض حقوق زنان و کودکان، نقض حقوق زندانیان و نشست های UPR مفصل و عریض و طویل دیگر مردم و مسئولین جمهوری اسلامی را به ستوه آورده است و آینده ای نامعلوم از سرنوشت جمهوری اسلامی را رقم زده است.
در چنین وضعیتی سوالی که در ابتدا به ذهن خطور خواهد کرد؛ چرایی به وجود آمدن چنین شرایطی است. در پی پاسخ به این سوال در صورتی که به آثار موجود در این زمینه مراجعه شود، با خیلی از مقالات و کتب و سخنرانی ها مواجه خواهیم شد که تمامی این آثار را می توان در چند عبارت خلاصه کرد، از جمله: تفاوت های ایدئولوژیکی، منشأ اومانیستی حقوق بشر، استاندارد های چندگانه حقوق بشری، مخالفت با فطرت و دیگر عباراتی که عمدتا بر اختلافات مبنایی حقوق بشر کلاسیک و حقوق بشر اسلامی مربوط می شود. اما نتیجه ای که در بررسی این منابع به دست خواهد آمد وجود بن بستی به نام حقوق بشر است که جمهوری اسلامی ایران با توجه به اختلافات مبنایی موجود نه تنها هیچگاه از آن خارج نخواهد شد بلکه همانند شخصی که در باتلاق گیر افتاده است، روز به روز بیشتر در این باتلاق فرو خواهد رفت.
 
اما روی دیگر سکه حقوق بشر تصویری متفاوت برای جمهوری اسلامی رقم خواهد زد، تنها در صورتی که اراده ای برای چنین نگرشی به حقوق بشر وجود داشته باشد. در حقیقت حقوق بشر فرصت های ایده آلی را برای ایران رقم خواهد زد که نه تنها ایران را از منجلاب اتهامات خارج خواهد کرد بلکه آمال و آرزو هایی که سال ها در راستای کارآمدی نظام حقوقی اسلامی در ذهن انقلابیون پرورانده شده است، محقق خواهد شد. در نگاه اول این جملات تنها به شعار هایی می ماند که نویسنده در یک وضعیت مطلوب خیالی به دنبال تحقق آرمان ها و آرزو های خود به واگویه آن ها پرداخته است؛ اما همانطور که پیش تر نیز به این نکته اشاره شد باید روی دیگر سکه را دید تا تمام این شعار ها به واقعیت تبدیل شود.
گام اول در تحقق این آرمان تمرکز بر اشتراکات و پرورش نقاط مشترک و ایجاد مفاهمه دقیق نسبت به این نقاط است. در واقع با بررسی اجمالی قوانین و مقررات جمهوری اسلامی ایران در حوزه های مختلف اجتماعی، اقتصادی، آموزش و پرورش و غیره، اشتراکات متعددی در تمامی این موارد عیان خواهد شد که تماماً نشان گر بلوغ و پختگی نظام حقوق جمهوری اسلامی ایران است. در صورتی است که بسیاری از کشور های توسعه یافته که ادعای حقوق بشرشان گوش فلک را کر کرده است، ضعف های جدی و بنیادینی در این حوزه ها دارند.
گام دوم در راستای اصلاح رویکرد در زمینه حقوق بشر اجرای قوانین و مقرراتی است که در فوق به آن ها اشاره شد. در واقع این گام اشاره دارد به این مهم که بسیاری از ایرادات و اتهاماتی که علیه جمهوری اسلامی در جوامع بین المللی مطرح می شود ناشی از کم کاری کنشگران مربوطه نسبت به اجرای قوانین و مقررات داخلی است. برای مثال در مورد زندان و مجرمان محکوم به آن، قوانین و مقررات متعددی در جمهوری اسلامی ایران به تصویب رسیده است اما تا کنون چند درصد از این قوانین به مرحله اجرا رسیده است؟ باید به این نکته تاکید شود که مقصود از گام دوم اجرای اسناد بین المللی حقوق بشر نیست بلکه مقصود اجرای قوانین و مقررات داخلی جمهوری اسلامی ایران است.
گام سوم نیز در یک واژه خلاصه می شود  و آن واژه عبارت است از: «رسانه». با مروری بر اخباری که از وضعیت حقوق بشر در ایران منعکس می شود، روشن است که یکی از نقطه ضعف های جدی جمهوری اسلامی ناتوانی در اقناع جامعه و شکست در جنگ روایت ها است. همانطور که درگام دوم به این نکته اشاره شد بسیاری از قوانین و مقررات رشدیافته و متعالی جمهوری اسلامی متروک مانده و هنوز به منصه اجرا نرسیده است؛ اما بدون اغراق با گذشت چهار دهه از انقلاب اسلامی، در ابعاد مختلف حقوق بشری، جمهوری اسلامی توانسته عملکرد خوبی را از خود نشان دهد. برای مثال کاهش چشم گیر افراد بی سواد امری است که جمهوری اسلامی توانست به آن جامه عمل بپوشاند ولی نتوانسته آن را خوب نمایش داده و به عنوان یک دستاورد نشان دهد. در حقیقت بکار گیری ابزار رسانه در چنین وضعیتی کمک خواهد کرد عملکرد های مثبت که از نقاط مشترک جمهوری اسلامی با حقوق بشر کلاسیک نشأت گرفته است به درستی منعکس شده و در مقابل نقاط افتراق در چشم ناظران مدعیان بین المللی کم رنگ شود.
در گام چهارم پس از آنکه جمهوری اسلامی با اجرای درست قوانین و مقررات داخلی که نقاط مشترک نظام حقوقی جمهوری اسلامی با حقوق بشر کلاسیک به حساب می آید، انجام گرفت و از دستاورد های آن نمایش صحیح و پر زرق و برقی در جوامع بین المللی با استفاده از ابزار رسانه منعکس شد، جمهوری اسلامی از وضعیت انفعال خارج شده و به عنوان یک کنشگر فعال در عرصه حقوق بشر استراتژی هجومی را دنبال خواهد کرد. بدین ترتیب به جای اینکه مسئولین مربوطه انرژی خود را صرف رفع و رجوع اتهاماتی که علیه جمهوری اسلامی در نشست های UPR و سایر مجامع حقوق بشری مطرح می شود کند، اتهام زنی به کشور های ستمگر و ناقض واقعی حقوق بشر را در دستور کار خود قرار خواهد داد.
در نتیجه آنچه تا کنون بیان شد آن روی سکه حقوق بشر، فرصت های بسیاری را برای جمهوری اسلامی ایران فراهم خواهد کرد، تنها در صورتی که رویکرد مسئولین مربوطه تغییر کرده و گام به گام در راستای خروج از انفعال ظرفیت های داخلی و بین المللی حقوق بشر را دنبال کنند. لازم به ذکر است که لازمه فراهم آمدن چنین تحولی بدون تردید تحول نگرش جامعه نخبگانی به این مسئله و حمایت علمی از این رویکرد است.
محمد مقدمی/پژوهشگر هسته حقوق بشر و شهروندی دانشگاه امام صادق(ع)

دفعات مشاهده: 622 بار | دفعات چاپ: 118 بار | دفعات ارسال به دیگران: 0 بار | 0 نظر

فقدان مشارکت حقوقی ها در متن چالش مجدد مذاکرات عجلهای

 | تاریخ ارسال: 1400/5/13 | 
نتیجه مذاکره چیست؟ قاعدتا مذاکره برای مذاکره نیست و به یک متن مشتمل بر اهداف نسبی طرفین منجر میشود. برای بسیاری از افراد فرقی بین نحوه نگارش نتیجه نمیکند. ولی برای حقوقیها، یک کلمه هم معنای کل جمله و متن را عوض میکند.
کلمات، رمز نجات یک امپراتوری
آیزا برلین؛ حقوقدان، سیاستمدار یهودی و استاد دانشگاه آکسفورد که سال‌ها در وزارت امور خارجه انگلستان کار می‌کرده، در زندگینامه خود در خصوص تنظیم متن معاهده‌ای با شوروی می‌نویسد که وی همراه بولن - منشی مخصوص چرچیل - کلمات را بیش از دو هفته سبک سنگین می‌کردند و بار معنایی هر‌یک را می‌سنجیدند تا مبادا روس‌ها کلمه‌ای را با معنای مبهم و به نفع خود وارد متن نکرده باشند. برای مثال آیزا در بخش مربوط به عبور دادن ارتش از کشور دوم بر سر واژه «عبور دادن» به‌خوبی نشان می‌دهد که این کلمه شامل متوقف کردن ارتش در سرزمین دیگری هم هست و این در حالی بود که کارمندان وزارت خارجه از جمله بولن تا آن وقت به این ظرافت دقت نکرده بود. عبارت دیگری هم که به معنای اولیه «آزادسازی» بود با دقت آیزا برلین نشان داد که قیمومیت انگلستان در همه سرزمین‌ها برچیده می‌شود. هرچند روس‌ها ابتدا زیر بار نمی‌رفتند ولی بعد از آنکه به دقت‌های برلین پی بردند از کلمات صریح‌تری استفاده کردند تا توافق منعقد گردد. برلین می‌گفت این گردش قلم‌ها، امپراتوری بریتانیا را نجات داد.
تکرار برجام و بیدقتیها
در سال‌۱۳۹۴ بعد از آنکه بسیاری از حقوق‌دانان به خلأ‌ها و ضعف بنیادین متن‌های پیشین اعتراض کرده بودند، رهبر معظم انقلاب اسلامی در نامه‌ای به آقای روحانی، رییس‌جمهوری و رییس شورای‌عالی امنیت ملی، الزامات ۹‌گانه‌ای را ابلاغ کردند که بخشی از آن در بند دوم ناظر به بی دقتی در متن است: «بی‌شک حفظ هوشیاری نسبت به نیات خصمانه دولت آمریکا و ایستادگی‌هایی که بر اثر آن در طول مسیر مذاکرات از سوی مسوولان جمهوری اسلامی به کار رفت، توانست در موارد متعددی، از ورود زیان‌های سنگین جلوگیری کند. با این حال، محصول مذاکرات که در قالب برجام شکل گرفته است، دچار نقاط ابهام و ضعف‌های ساختاری و موارد متعددی است که در صورت فقدان مراقبت دقیق و لحظه‌به‌لحظه،‌ می‌تواند به خسارت‌های بزرگی برای حال و آینده کشور منتهی شود.» همچنین در جزء اول بند سوم آمده است: «از آنجا که پذیرش مذاکرات از سوی ایران اساسا با هدف لغو تحریم‌های ظالمانه اقتصادی و مالی صورت گرفته است و اجرایی شدن آن در برجام به بعد از اقدام‌های ایران موکول گردیده، لازم است تضمین‌های قوی و کافی برای جلوگیری از تخلف طرف‌های مقابل، تدارک شود، که از جمله آن اعلام کتبی رییس‌جمهوری آمریکا و اتحادیه اروپا مبنی بر لغو تحریم‌هاست.
در اعلام اتحادیه اروپا و رییسجمهوری آمریکا، باید تصریح شود که این تحریمها به کلی برداشته شده است. هرگونه اظهاری مبنی بر اینکه ساختار تحریمها باقی خواهد ماند، بهمنزله نقض برجام استدر بند نهم نیز تصریح شد: «وجود پیچیدگیها و ابهامها در متن برجام و نیز گمان نقض عهد و تخلفات و فریبکاری در طرف مقابل بهویژه آمریکا، ایجاب میکند که یک هیات قوی و آگاه و هوشمند، برای رصد پیشرفت کارها و انجام تعهدات طرف مقابل و تحقق آنچه در بالا بدان تصریح شده است،تشکیل شود. ترکیب و وظایف این هیات باید در شورای عالی امنیت ملی تعیین و تصویب شود
. (https://farsi.khamenei.ir/message-content?id=۳۱۱۶۸)
 با این همه تصریح برجام بهعنوان یک متن ضعیف امضا و در مدت کوتاهی از اجرا، پاره شد. جالب آنکه در متن فارسی منتشر شده وزارت خارجه همه جا از کلمه «لغو» تحریمها استفاده شده است ولی متن انگلیسی از هر کلمهای غیر از لغو و اتمام استفاده کرده است: Suspend ( ۴بار در متن برجام آمده است)، Ceaseaplication (۷بار در متن برجام آمده است)، lifting (۲۳ مرتبه در متن برجام آمده است)، Implementation (۱۲بار در متن برجام آمده است) و end صفر بار در برجام آمده است. نتیجه اینکه مذاکره برای ما کاملا بیفایده - به قول رییس اسبق بانک مرکزی: تقریبا هیچ- و با هزینه گزاف عملیاتی شد و برای طرف دیگر در عین نقض آشکار، فرصتهای بسیاری پدید آورد. این همان بلایی است که عجله، اعتماد و بیدقتی در زبان حقوقی به بار میآورد. فرصتی که همه مخاطبان الزامات رهبری باید پاسخگوی آن باشند و مجدد در متن برنامه اجرا، به آن دقت کنند.
لینک این یادداشت در روزنامه صبح نو:
yun.ir/۷eu۲g۷
دکتر سید محمدمهدی غمامی، مدیر اندیشکده حقوق بشر و شهروندی و عضو هیئت علمی دانشگاه امام صادق (ع)
 

دفعات مشاهده: 614 بار | دفعات چاپ: 134 بار | دفعات ارسال به دیگران: 0 بار | 0 نظر

مانع زدایی بوسیله مقررات زدایی

 | تاریخ ارسال: 1400/5/13 | 
مقدمه
از جمله نگاه‌های کلان در سیاست گذاریِ بخش اقتصادی، مبتنی بر کنترل دولتی بر این بخش بوده است؛ به نحوی که این نوع مشی، خود را در جلوه مقرره گذاری به منظور کنترل حداکثری نشان داده است؛ اما غافل از آنکه وضع مقررات اقتصادی معمولا هزینه‌های بنگاه‌های اقتصادی را افزایش می‌دهد و این بنگاه‌ها نیز در بخش‌های قابل کنترل، ناکارایی‌ها و هزینه‌های بالاتر را به شکل قیمت‌های بالاتر به مصرف کنندگان منتقل می‌کنند. از طرف دیگر وجود مقررات، مانع تنوع در تولید کالا‌ها و خدمات شده و پیشرفت فنی را کند می‌کند.
این مشکل تا جایی ادامه پیدا کرد که قانونگذار به منظور حل این مسئله چاره‌ای اندیشید و با وضع قوانین و مقرراتی در قالب برنامه‌های توسعه اقدام به مقررات زدایی و حذف موانع و مراحل اضافی بر سر راه تولید کنندگان و صاحبان کسب و کارهای کوچک کرد؛ اما با وجود آنکه قانونگذار در برنامه‌های اول تا سوم توسعه به تدریج سیاست مقررات زدایی را در پیش گرفت و این رویکرد را در برنامه‌های چهارم تا ششم پر رنگ تر کرد، باز هم نتوانست نقش خوبی را در این زمینه ایفا نماید، تا جایی که همچنان مشکلات بسیاری را از پس این چالش مشاهده می‌نماییم.
مشکلات پیش رو در مقررات زدایی
به نظر می‌رسد عوامل متعددی در عدم وصول نتایج مؤثر و ملموس در فرآیند مقررات زدایی در کشور دخیل باشند که از این ‌دست به مواردی نظیر مقاومت دستگاه‌ها در مقابل حذف یا اصلاح مجوزها۱، عدم وجود ضمانت اجرایی قوی در قوانین فعلی۲ و همچنین عدم برخورد جدی با دستگاه‌ها و متولیان متخلف بر پایه ظرفیت‌های قانونی فعلی می‌توان اشاره داشت. همه این علل در کنار هم سبب شد تا در عمل وجود مقررات متعدد در نقش موانعی بر سر راه تولید عمل کرده و تأثیرات خود را به صورت مستقیم و غیرمستقیم بر معیشت عامه مردم بگذارد.
در مقابل در سایر کشورها محققانی چون فریدمن پس از تحقیقات متعدد به این نتیجه رسیدند که رشد وضع مقررات، حداقل توجیه کننده بخشی از کاهش رشد آمریکا در سال‌های ۱۹۶۴ تا ۱۹۷۴ بوده است۳ و یا در مطالعه دیگری که به وسیله کودیجک و کرمرز برای ۱۱ کشور عضو (OECD)۴ انجام شد؛ همبستگی منفی بالایی بین شدت نظارت و رشد بازه به دست آمد۵. همچنین الیگ نیز نشان داد مقررات زدایی در صنایع هوایی، راه آهن و ارتباطات آمریکا، منافع بسیاری برای مصرف کنندگان به همراه داشته است و در هر سه صنعت به کاهش حدود ۲۰ درصدی قیمت‌ها و حتی بیشتر منجر شد و در عین حال کیفیت خدمات نیز بهبود یافت۶ و سرانجام ‌هانگ سنگ بانک به این نتیجه رسید که به طورکلی رشد بالای ۹ درصد چین به واسطه اعمال مقررات زدایی در بخش بزرگ صنایع بوده است۷.
 هیئت مقررات زدایی و تسهیل صدور مجوزهای کسب و کار
همین امر قانونگذار را واداشت تا به منظور حمایت از کسب و کارها و بنگاه‌های اقتصادی اقدام به تأسیس هیأتی تحت عنوان هیأت مقررات زدایی و تسهیل صدور مجوزهای کسب و کار کند تا به موجب ماده ۵۷ قانون رفع موانع تولید رقابت پذیر و ارتقای نظام مالی کشور اقدام به اصلاح تبصره ۳ ماده ۳ قانون اصلاح مواد ۱، ۶ و ۷ قانون اجرای سیاست‌های کلی اصل چهل و چهارم (۴۴) قانون اساسی نماید؛ تکلیف قانونی مذکور نشان از اهمیت این موضوع در تسهیل فضای تولید در کشور دارد و بیان می‌نماید که در حال حاضر بیش از تولید قانون و مقررات جدید، نیازمند کم کردن بار مقرراتی، ایجاد شفافیت و ساده‌سازی فرآیندها، کم کردن هزینه‌ها از طریق الکترونیکی شدن فرآیندها و ایجاد سامانه‌ها و پنجره‌های واحد الکترونیکی در حوزه‌های مختلف کسب‌وکار هستیم.
اما با بررسی عملکرد این هیئت سوالاتی ایجاد می‌شود از جمله آنکه آیا حذف تعداد محدودی از مجوزها، تأثیر ملموسی در تسهیل فضای کسب‌وکار کشور داشته است؟ آیا بررسی محض شاخص حذف تعداد مجوزها، به‌تنهایی نشانگر تسهیلگری در اقتصاد است؟ یا باید در کنار عوامل دیگری نظیر کاهش زمان صدور مجوزها، کاهش هزینه متقاضیان و گردش کار اداری ایشان شود؟ این امر تا چه میزان بر فساد اداری ناشی از صدور مجوزها تأثیر گذاشته است؟ و تا چه میزان در عمل، شاهد تأثیر عملکرد این هیئت بر تسهیل روند فعالیت فعالین کسب و کارها بوده‌ایم و آیا خود این فعالان، روند تسهیل صدور مجوزهای کسب‌وکار را تصدیق می‌نمایند یا خیر؟
مقررات زدایی تأثیرگذار
از همین رو در جواب پرسش‌های مطرح شده باید به این امر دقت داشت که نباید به مقوله مقررات زدایی به صورت تک وجهی نگریست؛ درحالیکه مقررات زدایی می‌تواند حالات مختلفی داشته باشد. این امر گاهی به معنای حذف مقررات قبلی و تأیید کارآفرینی و اشتغال و گاهی به شکل اصلاح و ساده سازی قوانین است که علاوه بر افزایش کارایی در نهایت موجب کارآفرینی و اشتغال می‌شود و گاهی به شکل معافیت گروه‌های خاص از اعمال برخی قوانین، عوارض و مالیات‌هاست...
 
... که در راستای ایجاد اشتغال و کارآفرینی در یک مورد خاص و محدود مورد نظر قانونگذار است و گاهی نیز به شکل اعطای آزادی و اختیار به دستگاه‌های اجرایی در نحوه هزینه کردن و در نهایت افزایش کارایی در بخش‌های خاص و تسریع و تسهیل انجام مراحل کار است که می‌تواند به شکل افزایش کارایی در بخش دولتی و اثرگذاری مجدد بر ایجاد اشتغال و تولید در بخش خصوصی نمود یابد۸.
در نتیجه، پیگیری این رویکرد میتواند در سطح سیاستگذاری، تأثیرات مثبتی را در زمینه حذف موانع متعدد بر سر راه تولید و رشد کسب و کارها بگذارد. حاصل همین رویکرد را در برنامه چهارم توسعه نیز مشاهده نمودیم؛ بطوریکه برخی مواد در آن قانون وجود داشتند که ظاهرا به مقررات زدایی مربوط نمیشدند ولی در عمل از اعمال مقررات اضافی جلوگیری میکردند. مانند ماده ۲ برنامه چهارم توسعه در زمینه برقراری انضباط مالی و بودجهای یا ماده ۴ برنامه چهارم توسعه در راستای جلوگیری از وضع حقوق ورودی، علاوه بر آنچه در قوانین مربوطه تصویب شده بوده است.
محمدطاهر صفرزاده، پژوهشگر اندیشکده حقوق بشر و شهروندی
پینوشت؛
۱. برای اطلاع بیشتر از این علت ر.ک به: جلسه وزیر امور اقتصادی و دارایی در جلسه اتاق بازرگانی، صنایع، معادن و کشاورزی تهران، مورخ ۲۹/۰۳/۱۳۹۹:
yun.ir/hmrcwd
۲. ر.ک: تبصره ۳ ماده ۷ اصلاحی ۹۹ قانون قانون اجرای سیاستهای کلی اصل چهل و چهارم (۴۴) قانون اساسی مصوب ۱۳۸۶
۳. حسن زاده، علی و جوادی‌پور، علی (۱۳۸۲)، مقررات‌زدایی در نظام بانکی (مطالعه موردی اعطای تسهیلات)، تهران: پژوهشکده پولی و بانکی بانک مرکزی ج.ا.ا.
۴. Organization for Economic Co-operation and Development
۵. Koedijk Kees & Kremers Jeroen (۱۹۹۶), Market opening, Regulation & Growth in Europe Eco. policy, Vol.۱۱ 
۶. Ellig Jerry (۲۰۰۱), Economic Deregulation & Reregulation: Benefits & Threats, Citizens for a sound Economy Foundation
۷. Hang Seng Bank (۲۰۰۵), The Power of Deregulation, Economic Research Department, Hong Kong
۸. برای مطالعه راهکارهای بیشتر ر.ک: تاری، فتح اله (۱۳۸۵)، استفاده از مقررات زدایی در رفع موانع تولید، دو فصلنامه مجلس و پژوهش، شماره ۵۲، ص ۲۵-۲۹

دفعات مشاهده: 668 بار | دفعات چاپ: 117 بار | دفعات ارسال به دیگران: 0 بار | 0 نظر

مبانی تحلیلی وضع مالیات براساس موازین اسلامی

 | تاریخ ارسال: 1400/5/13 | 
قبل از اینکه بخواهیم وارد بحث اصلی شویم، ذکر این نکته لازم است که غالبا در بررسی ساختاری مبنایی وضع مالیات دو نکته مورد بررسی قرار می گیرد یکی بررسی اصالت وپذیرش اصل وضع مالیات در نظام حکمرانی اسلامی و دوم بحث استنباط عوامل تفاوت در مقدار تادیه مالیات.
در این نوشتار ابتدائا بنا داریم که اصل مالیات را در نظام حکومتی مبتنی بر احکام شارع اثبات کنیم :
ما در نظام حکمرانی اسلامی دو نوع منبع درآمدی برای حکومت متصور میشویم: یکی منابع ثابت-از جمله خمس و زکات-که شرایط زمانی و مکانی تأثیری در آن ندارد و از صدر اسلام جزو واجبات دینی تلقی می شود که هم در راستای مصالح جامعه در اختیار حکومت بوده و هم مصادیق تعلق خمس و زکات در منابع معتبرشرعی وفقهی مشخص شده است اما مشکل اینجاست که مصارف خمس و زکات و خراج در منابع معتبر اسلامی حصرا (؟) بیان شده است که این یک مشکل برای حکومت ها اسلامی از صدر اسلام ایجاد می کرده است چراکه این منابع را صرفا برای برای مصارف حصری تعیین شده به مصرف رساند در صورتیکه شرایط و مقتضیات زمان ایجاب میکرده که علاوه بر منبع های معین شده دولت ها یکسری هزینه های دیگری داشته باشند پس چطور میتوانیم مدعی جامعیت دین اسلام باشیم اما تنها (؟) منابع ثابت را صرفا در نظر بگیریم و شرایط زمانه را در نظر نگیریم و نکته دیگر اینکه اجتهاد پویا چنین ایجاب میکند که حکومت ها یکسری سیاستهایی علاوه بر سیاستهای ثابت در شرع برای تمشیت امور جامعه اتخاذ کنند البته در طول  ودرراستای احکام شارع.
همینطور که میبینیم در شرع هم هیچگونه مخالفتی با وضع سیاستهای متغیر که پاسخگوی نیازهای زمانه علاوه بر سیاستهای ثابت تعیین شده توسط شارع نداریم، کما اینکه میبینیم در حقوق کیفری بحث مجازاتها تعزیری غیرمنصوص نیز با چنین فلسفهای بنا شده است. پس اصل وضع منابع درآمدی متغیر برای حکومت هیچگونه ممانعتی با احکام شرع نداشته و در راستای اثبات مدعای جامعیت اسلام میباشد، در این زمینه نظرات زیادی ارائه شده است که با توجه به کوتاهی نوشته به قدر گتفته شده اکتفا میکنیم و مبنا را بر قبول مالیات می گذاریم به پیروی از نظر موافقین و با استناد به ادله مذکور و همچنین شرایط حال که حکومت ما مالیات را به عنوان یک منبع درآمدی پذیرفته است.
اکنون وارد بخش دوم از مباحث بنیادین مالیات می شویم :
خدشه‌ هایی که در این راستا به تفاوت میزان اخذ گرفته می‌شود یکی اینکه گفته می‌شود این سیاست مغایر با اصل ۲۰ قانون اساسی است: در پاسخ به این نظر است که می گوییم اصلا مبنای وجودی چنین اصلی این است که ما در بهره مندی و تضمین حقوق مسلم اشخاص نباید تفاوت ناروا بین افرا قائل شویم ، این لزوما به معنای یکسان بودن افراد نیست بلکه به معنای عدم وجود تبعیض نارواست و همچنین مؤید این سخن اصل تخصص است که تفاوت بین اشخاص را ایجاب می‌کند. تفاوت بین افراد در اخذ مالیات با توجه به استدلال فوق الذکر فی نفسه مغایرتی با اصل ۲۰ ق.ا ندارد. همچنین رجوع به آیات نیز چنین معنایی دربردارد که لزوما تفاوت ایجاب می‌کند در سیاست‌های حاکمیتی اما تفاوت عادلانه مبتنی بر مبانی اسلامی مثلا عبارت قرانی « لا یکلّف الله نفسا الّا وسعها » می‌تواند مورد استناد قرار بگیرد که شخصی که ثروت بیشتری دارد قطعا مسئولیت وتکلیف بیشتری در قبال جامعه دارد.
اما ایراد دیگر دربررسی مبنایی مالیات مغایرت این منبع با قاعده تسلیط است آنچیزی که دراین زمینهمطرح است این است که قاعده تسلیط ایجاب میکند افراد هرگونه تصرفی را در حقوق خودمستقلا ومنحصرا دارند به استثناء مقیدات و مخصصات مذکور در اصل ۴۰ قانون اساسی. از آنجا که وضع مالیات حلاف این قاعده  ودر راستای مصالح جامعه مذکور در ذیل اصل ۴۰قانون اساسی می باشد تصریح قانونی می‌خواهد (اصل ۵۱ قانون اساسی ) و وضع مالیات ازآنجا که درراستای منافع و مصالح جامعه می باشد و به استناد اصل ۴۰ می‌تواند مورد تخصیص قرار بگیرد اما از آنجا که وضع مالیات خلاف قاعده و در شرایط اضطراری است باید وضع مالیات تاجایی که ضرورت اقتضا می کند ( الضرورات یقدر بقدر المعین ) باشد.
اما من به طور مثال دو قانون را برای شما مثال میزنم یکی قانون مالیات بر خانه های خالی است . ابتدائا مقدار مالیات وضع شده برای خانههای خالی بسیار فاحش است و تا حد زیادی دارد اصل تسلیط را خدشه دار میکند و مغایر با قاعده « الضرورات یقدر بقدر المعین » میباشد که بیش از ضرورت ایجاب شده است که محمل قانونی ندارد و همچین یک طرحی اخیرا در مجلس مطرح شده مبنی بر اینکه در مهریه بیش از ۱۱۰ سکه به ازای هر سکه مازاد ۱۰ درصد قیمت سکه مالیات تعلق میگیرد که به نظر این طرح اصلاحی ماده ۲۲ قانون حمایت خانواده هم اصل آزادی درحقوق اجتماعی مشروع اشخاص در جامعه مدنی را بی دلیل محدود میکند که مغایر با اصول و حقوق مسلم قانون اساسی است و هم مقدار وضع مالیات به ازای هر سکه ۱۰ درصد مالیات قیمت سکه به نظر مالیات فاحشی میباشد که مغیر با قاعده ضرورت به قدر نیاز که منافع جامعه را تأمین میکند می باشد که نه تنها تأمین کننده مصالح جامه نیست بلکه ما داریم حقوق مسلم افراد و آزادی مشروع اراده ها را بدون هیچ دلیلی محدود میکنیم که این مغایرت با قاعده تسلیط میباشد.
محمد بوالحق، پژوهشگر اندیشکده حقوق بشر و شهروندی

دفعات مشاهده: 650 بار | دفعات چاپ: 138 بار | دفعات ارسال به دیگران: 0 بار | 0 نظر

لزوم اصلاح فوری قانون الزام دولت به حمایت همهجانبه از مردم فلسطین مصوب ۱۳۸۷

 | تاریخ ارسال: 1400/5/13 | 
در بحث حمایت قانونی از مردم فلسطین، از سال ۶۹ تاکنون، ۳ قانون مرتبط با این مسئله وجود دارد؛
۱) قانون حمایت از انقلاب اسلامی مردم فلسطین؛
۲) قانون الزام دولت به حمایت همهجانبه از مردم مظلوم فلسطین؛
۳) قانون اعلام روز ۲۹ دیماه به عنوان روز غزه نماد مقاومت فلسطین.
همه این قوانین معتبر بوده و منسوخ نشده‌اند.
در ماده ۱ قانون حمایت از انقلاب اسلامی مردم فلسطین مصوب ۶۹ که در سال ۱۳۸۴ اصلاح شد، مقرر شده است: "... بر همه ملت‌ها و انسان‌های حق‌طلب جهان خصوصاً مسلمانان و بالاخص مردم و حکومت جمهوری اسلامی ایران لازم است از مردم ستمدیده و آواره و مبارز فلسطین تا رسیدن به حقوق حقه خویش به هر نحو ممکن حمایت و دفاع نمایند."
در ماده ۳ قانون الزام دولت به حمایت همهجانبه از مردم مظلوم فلسطین مصوب ۱۳۸۷ آمده است: "براساس قواعد حقوق بینالملل، جنایات انجامشده در غزه از مصادیق بارز جنایت علیه بشریت و نسلکشی میباشد. دولت موظف است از طریق مجامع بینالمللی از جمله شورای امنیت سازمان ملل متحد، موضوع محاکمه سران رژیم اشغالگر قدس را در دادگاه دیوان کیفری بینالمللی (icc) و محاکم داخلی کشور، بهعنوان جنایتکار علیه بشریت و عاملان نسلکشی پیگیری نماید."
دستور پیگیری مجازات حکومت تروریست و سفاک صهیونیستی که در پیام حضرت امام خامنهای(دامظلهالعالی) به ملت فلسطین در تاریخ ۳۱-۲-۱۴۰۰ داده شده است، ۱۳ سال پیش در قانون الزام دولت به حمایت همه جانبه از مردم فلسطین تصویب شده بود و در ماده ۲ همان قانون، وزارت امور خارجه مکلف شده تا (با اتخاذ دیپلماسی فعال و بهرهمندی از ظرفیتهایی چون سازمان کنفرانس اسلامی و سازمان کشورهای جنبش عدم تعهد، همگرایی لازم جهت اعمال فشار بر رژیم صهیونیستی به منظور توقف جنایات این رژیم در غزه ایجاد نماید)؛ باید ببینیم که آیا وزارت امور خارجه تاکنون توانسته با ظرفیتهای قانونی و با توجه به وظایفش، موجب توقف جنایت در غزه و فلسطین بشود یا خیر!
با توجه به اینکه مقام عظمای ولایت در پیامشان در بحث تقویت نظامی، پشتیبانی مالی و همچنین بازسازی زیرساختها و ویرانیها در غزه توسط دولتهای مسلمان تاکید کردند، به نظر میرسد که قانون حمایت همهجانبه نیز باید فوراً اصلاح شود و مسیر کمکرسانی به فلسطین مظلوم و قهرمان؛ از تمام جنبههای نظامی، مالی و... فراهم گردد.
علی تقی نژاد، پژوهشگر اندیشکده حقوق بشر و شهروندی

دفعات مشاهده: 656 بار | دفعات چاپ: 114 بار | دفعات ارسال به دیگران: 0 بار | 0 نظر

حفظ استقلال سیاسی و تمامیت ارضی با تکیه بر توافق ۲۵ ساله ایران و چین

 | تاریخ ارسال: 1400/5/13 | 
اهمیت پیشرفت و تعالی در جهان کنونی به گونه ای است که گام برنداشتن یک جامعه در جهت پیشرفت به منزله مرگ تدریجی و نابودی آن جامعه خواهد بود. یکی از امور لازم برای رسیدن به پیشرفت سیاسی یک جامعه، استقلال و عدم دخالت بیگانگان در امور آن است. استقلال عبارت است از«داشتن قدرت تصمیمگیری و سیاستگذاری همراه با اعمال این تصمیمها و سیاستها در حیطه حاکمیت». عناصر مهم این تعریف عبارت اند از: سه عنصر قدرت تصمیمگیری، قدرت اعمال تصمیم گرفته شده و قلمرو حاکمیت. بر این اساس چنانچه ملتی بتواند بدون تأثیرپذیری از محیط خارجی اعم از منطقهای و نیروهای اثرگذار بین المللی چون قدرتهای بزرگ، سازمانهای اقتصادی بین المللی(مانند بانک جهانی و صندوق بین المللی پول) و شرکتهای چند ملیتی برای خود برنامههای کلان سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی تدوین کند، آن را ملت مستقل مینامند.
جامعه ایده آل اسلامی و خصوصیات آن
استقلال و نفی سلطه بیگانگان از نقطه نظر فکری در اندیشه ی اسلامی از مبانی مستحکمی برخوردار است. قرآن کریم همواره بر استقلال و عزّت مسلمان و جامعه اسلامی تأکید داشته و سلطه بیگانگان را نفی کرده است. بر مبنای اندیشه اسلامی جامعه ای، ایده آل و توسعه یافته تلقی می شود که حاکمیت الهی در آن برقرار باشد و این حاکمیت عام و همه جانبه است و تمام ابعاد سیاسی و اجتماعی جامعه اسلامی را در بر می گیرد، به گونه ای که اطاعت از بیگانگان اطاعت از طاغوت تلقی می شود و از جهت ارائه راهکار و الگو برای دیگر اعضا جامعه نیز مطرح است.
به بیان دیگر حکومت های مستقل بر پایه آموزه های اسلامی از چهار ویژیگی مهم برخوردارند که حافظ و نشان دهنده میزان استقلال آنها در روابط شان با سایر کشورها و نهادهای بین المللی است. این ویژیگی ها عبارت اند از: ۱) عدم محدودیت ملّت در شکوفا کردن استعدادها؛ ۲) مخدوش نشدن قدرت برتر (حاکمیّت) در تصمیم سازی بر اساس نابرابری دولت ها؛ ۳) عدم اختلال در تنظیم گری به موجب اسلام؛ ۴) نفی عزت و نفی ولایت کافران.
مهمترین اصل در سیاست خارجی
با مطالعه اندیشه امام خمینی ره، بنیان گذار جمهوری اسلامی ایران، در می یابیم مهمترین اصل در سیاست خارجی در ارتباط با سایر کشورها، اصل حفظ استقلال و ارتباط برمبنا احترام متقابل با کشورهایی است که خوی سلطه‌گری و استکبار ندارند. امام خمینی(ره) رابطه با همه‌ کشورهای شرق و غرب را بر مبنا اصل استقلال به‌عنوان اصل اساسی سیاست خارجی جمهوری اسلامی جایز می‌دانستند و هرگونه قراردادی که موجب سلطه‌ بیگانگان شود و رابطه با هر کشوری که اصل استقلال جمهوری اسلامی را مورد خدشه قرار دهد، نمی‌پذیرفتند.
با تکیه بر اندیشه امام خمینی ره و مقام معظم رهبری در باب لزوم حفظ استقلال سیاسی و تمامیت ارضی، علاوه بر شریعت اسلام، اصولی در قانون اساسی هم به این امر اشاره دارد. با نگاه به متن قانون اساسی می توان به اهمیت این اصل در نگاه اندیشه پردازان بنیان حکومت جمهوری اسلامی در جریان تشکیل آن پی برد. اصول تصریح کننده استقلال در قانون اساسی عبارت اند از اصول ۱۵۴، ۱۵۲، ۱۴۳، ۷۸، ۱۲۱، ۶۷، ۴۳، ۲۶، ۹, ۳، ۲ و اصول مرتبط با استقلال و حاکمیت ملی عبارت اند از اصول ۱۷۷، ۱۷۶، ۱۵۳، ۱۴۶، ۱۴۵، ۱۳۹، ۸۳، ۸۲، ۸۱، ۸۰، ۷۷ و ۵۶ می باشد.
باید دقت داشت وابستگی دولت ها برای حل مسائل و تأمین منافع ملّی که امر معهود و مشهودی است، مورد نهی قانون گذار الهی و اساسی قرار نگرفته، بلکه وابستگی زمانی ناقض استقلال است که دولت، زمام ولایت و تنظیم گری امور جامعه خود را به گونه ای به تصمیمات دولت دیگر پیوند بزند که دولت اسلامی در مرتبه ذلّت و دولت مقابل در جایگاهی بالاتر برای تأمین مصالح خود قرار بگیرد. با توضیحات مذکور در باب استقلال و جایگاه آن در روابط بین الملل، به خصوص در روابط بین کشورهای اسلامی با سایر کشورها، حال به بررسی توافق بلند مدت انجام شده بین ایران و چین می پردازیم.
ماهیت توافق ایران و چین
سند توافق ۲۵ ساله بین ایران و چین با هدف ارتقای عملی روابط در سطح مشارکت جامع راهبردی (منتشر شده در در بهمن ماه ۱۳۹۴) و به منظور فراهم ساختن بستری مناسب برای توسعه همه جانبه همکاریها تدوین گردیده است. این سند برنامه ای است سیاسی، راهبردی، اقتصادی و فرهنگی که عرصه های مختلف همکاری دو کشور ایران و چین را مدنظر قرار داده است. در واقع این سند یک نقشه راه برای همکاری های جامع دو کشور ایران و چین بوده و لذا حاوی هیچ قراردادی نمیباشد. در بند اول این توافق صحبت از مشارکت راهبردی جامع ایران-چین مبتنی بر رویکرد برد-برد در زمینه دوجانبه منطقه ای و روابط بین الملل شده است. این امر نشان از آن دارد که مشارکت دو کشور با صلاحدید منافع طرفین صورت میگیرد. از این رو در این سند، واگذاری هیچ منطقه و یا هیچ انحصار متقابل و یا یکجانبه ای مطرح نبوده و لذا فاقد اعطاء هر گونه حق انحصاری است. در این سند مدیریت، اداره یا بهره برداری از هیچ منطقه و یا حوزه ای واگذار نشده است.
به طور کلی روابط کشورها در عرصه بینالمللی براساس دو عنصر تعریف میشود: منافع مشترک و منافع متعارض. اگر این را به عنوان اصل در روابط بینالملل قرار دهیم، شش نوع رفتار قابل شناسایی است: تقابل،  رقابت، همکاری، مشارکت، ائتلاف و اتحاد. حال با بررسی ماهیت توافق انجام بین ایران و چین در می یابیم این دست از تعاملات بین کشورها از نوع مشارکت است. یکی از ویژیگی های مهم تعامل بر پایه مشارکت این است که  در بستر زمان، مشارکت با سایر کشورها متناسب با نیازهای طرفین به روز میشود و با توجه به اینکه هر چند وقت یکبار امکان به روزرسانی و ارتقا سطح تعاملات در چنین توافقاتی وجود دارد امکان استعمار و بهره وری یکطرفه وجود نخواهد داشت. مشارکت پنج اصل اساسیِ همزیستی مسالمتآمیز را با خود به همراه دارد؛ عبارت اند از: ۱) احترام متقابل به تمامیت ارضی و حاکمیت کشور مقابل؛ ۲) عدم تعرض متقابل؛ ۳) عدم دخالت در امور داخلی یکدیگر رابطۀ بُرد ـ بُرد دوجانبه؛ ۴) همزیستی مسالمتآمیز.
مفاد نهایی توافق
گروهی معتقدند که این توافقات به مانند قراردادهای گذشته ایران که منجر به از دست رفتن منابع عظیم طبیعی و استراتژیک شده بودند، خسارات جبران ناپذیری را برای ایران به ارمغان خواهند آورد. اما باید توجه داشت که قراردادهای گذشته تقریبا امتیاز بوده و ایران را محکوم می‌کردند در طولانی مدت به یکسری تعهدات پایبند باشد. درحالیکه توافقات جدید هیچ کدام امتیاز نیستند؛ این توافقات هر چند وقت یکبار باید مورد بررسی مجدد قرار گیرند. بنابراین توافقات استعماری امتیاز بودند و قجری بودن این قرارداد نمی‌تواند محل بحث باشد. در مواد ۱ و ۲ بنده نهم این توافق آمده است که هرگونه اصلاح در ضمائم این سند(موضوعات مطروحه در بندهای ۳ تا ۵) باید با رضایت متقابل طرفین و از طرف هماهنگی و مشاوره انجام بشود. همچینی درصورت ضرورت، برای تسهیل در اجرای موضوعات مورد توافق، طرفین می توانند با ارائه پیشنهادات برای اصلاح یا به روزرسانی سند حاضر اقدام کنند. این امر نباید بر اجرای پروژه های توافق شده تاثیر بگذارد یا مانع شود. این مواد به وضوح خبر از انعطاف پذیری لازم این توافق در مسیر اجرا می دهد.
اما نکته ای که در اینجا از اهمیت بالایی برخوردار است این است که باید توجه داشت که صرف نظر از ماهیت چنین توافقاتی، به استعمار گرفته شدن یک کشور در زمینه های سیاسی و فرهنگی و اقتصادی ارتباط زیادی به نحوه عملکرد مدیران و مجریان توافقات و نحوه نظارت بر حسن اجرا آنها دارد. چه بسا قراردادهایی که در نگاه اولی استعماری نیستند اما به دلیل ترجیح منافع مجریان داخلی بر منافع اجتماعی، سبب به بار نشستن کامل نتایج توافق نخواهد شد و توافق از مسیر اصلی خود که پیشرفت طرفین توافق را به همراه دارد خارج می شود. از این رو در کنار توجه دقیق به مفاد قراردادها به هنگام انعقاد، باید توجه ای ویژه به آنها در مسیر و هنگامه اجرا شود.
امیرحسین قدمی ، پژوهشگر اندیشکده حقوق بشر و شهروندی

دفعات مشاهده: 900 بار | دفعات چاپ: 125 بار | دفعات ارسال به دیگران: 0 بار | 0 نظر

روی موجِ اعصاب مردم!

 | تاریخ ارسال: 1400/5/13 | 
تاملی در ماهیت حقوقی اقدامات دولت در قطعیهای گسترده و بیبرنامه برق
  قطعیهای گسترده برق در روزهای اخیر و بعضا اطلاعرسانیهای غیرکارشناسی و اشتباه از زمانبندی قطع برق، موجی از نارضایتی را در میان عموم افراد جامعه به وجود آورده است. در این میان ضرری که برخی گروههای خاص از این قطعی ناگهانی متحمل شده.اند، قابل توجه میباشد: صاحبان کسب و کارهای اینترنتی که با اخلال در شبکه برقرسانی _که بعضا با اختلالدر شبکه اینترنت نیز همراه بوده است_ روند معاملاتیشان با اشکال جدی مواجه گردیده است، دانشآموزانی که این بیبرنامگی در قطع برق موجب سرگردانی آنها در ایام امتحاناتِ آنلاین پایان سال شده است، بیمارانی که با قطع برق، تجهیزات پزشکی مورد استفاده.شان دچار اشکال جدی گردیده و بعضا خسارات بدنی قابل توجهی را متحمل شدهاند، مردمی که قطعیهای متعدد و ناگهانی باعث سوختن وسایل برقی منزل آن.ها شده و ... 
این مطلب که آیا جبران ضرر وارده به این افراد، از طریق قانونی میسور است یا خیر از چند جنبه قابل تحلیل است:
ماده ۱۱ قانون مسئولیت مدنی، در مواردی که خسارت وارده ناشی از تصمیمات و مصوبات دولتی است و این تصمیمات و مصوبات در مقام اعمال حاکمیتیِ دولت باشند(همانطوری که در مانحن فیه اینگونه است)، دولت را مسئول جبران خسارات وارده نمی‌داند. البته این حکم عام نیست و در مواردی تخصیص خورده است. به طور مثال مطابق با لایحه قانونی نحوه خرید و تملک اراضی و املاک مورد نیاز برای اجرای برنامه های عمومی و عمرانی دولت مصوب ۱۳۵۸، دولت مکلف شده است در مقابل تملک اموال اشخاص خصوصی که از اعمال حاکمیت ناشی می شود بهای آن را به زیان دیده بپردازد.
ماده ۸ منشور حقوق شهروندی در نظام اداری نیز اطلاعرسانی درست و کارشناسی شده در خصوص اقدامات و تصمیمات دولتی توسط دستگاههای مزبور را «حق قانونی و مشروع» مردم میداند. بر اساس بند یک این مادهمردم حق دارند بر اساس اطلاعاتی که دستگاه های اجرایی در دسترس قرار می دهند یا منتشر می کنند، برنامه های خود را تنظیم کنند. چنانچه دستگاهی بر خلاف اطلاعاتی که قبلاً اعلام کرده و آن اطلاعات، مبنای تصمیمات و اقدامات مردم قرار گرفته عمل نماید، باید پاسخگو باشدهمچنین بند ب ماده ۱۲ این منشور، «درست بودن» اطلاعات ارائه شده را از نکات مهمی میداند که دستگاههای دولتی در فعالیتهای رسانهای و اطلاع رسانی خود ملزم به رعایت آن هستند. منظور از «درست بودن اطلاعات» مندرجه در این ماده بدین معناست که هم اسناد و مدارک و ابزارهای حاوی اطلاعات باید واقعی و صحیح بوده و هم مفاد و مندرجات آنها عاری از خدشه باشد.
همچنین ماده ۲۶ قانون مدیریت خدمات کشوری دستگاههای اجرایی را مکلف کرده است که از طریق وسایل ارتباط جمعی به ویژه صدا و سیمای جمهوری اسلامی، اطلاعات لازم را به نحو مطلوب و مناسب در اختیار مردم قرار دهد.
هرچند این عدم تنویر افکار عمومی در خصوص علل قطعی برق، بازار حدس و شایعه و بدگمانی را در میان بدنه جامعه به شدت افزایش داده است که می‌تواند در مواردی حتی امنیت ملی را با مشکل جدی مواجه کند و عدم حضور وزیر نیرو در مجلس شورای اسلامی برای پاسخ¬گویی به نمایندگان ملت نیز، اقدامی جسورانه و در تضاد آشکار با اصل ۸۸ قانون اساسی می‌باشد، لکن متولیان و حافظان قانون بایستی توجه داشته باشند که حرمت امامزاده به متولی آن است. چنانچه این‌بار نیز همچون دفعات متعدد قبلی، مسئولینی که به هرنحو با فعل یا ترک فعل خود، باعث و بانی این شرایط شده اند از پاسخ‌گویی و جبران ضرر متضررین فرار کنند و مطالبه‌ای از سوی دستگاه‌ها و نهادهای ناظر صورت نگیرد؛ حاکمیت قانون در جامعه با چالش جدی مواجه خواهد شد. رویه‌ای که در نهایت سر به ناکجاآباد خواهد برد...
علی زاهدی نسب، پژوهشگر اندیشکده حقوق بشر و شهروندی

دفعات مشاهده: 597 بار | دفعات چاپ: 119 بار | دفعات ارسال به دیگران: 0 بار | 0 نظر

هیئت متروک نظارت و بازرسی حقوق شهروندی

 | تاریخ ارسال: 1400/5/13 | 
از جمله وظایف قوه قضائیه مندرج در اصل ۱۵۶ قانون اساسی، وظیفه مهم احیای حقوق عامه است که قوه قضائیه به عنوان متولی اصلی در زمینه استیفای این حقوق، موظف به پاسداری از حقوق مشروع عامه مردم میباشد. از این رو نهادهای متعددی در این قوه از جمله دادستانی کل، دیوان عدالت اداری و سازمان بازرسی کل کشور صیانت از حقوق مردم را جزء وظایف اصلی خود میشمارند؛ اما در این میان و در عرض سایر نهادهای یاد شده، به موجب بند ۱۵ قانون احترام به آزادیهای مشروع و حفظ حقوق شهروندی مصوب ۱۳۸۲، رئیس قوه قضائیه موظف است هیئتی را به منظور نظارت و حسن اجرای موارد مندرج در قانون مزبور تعیین کند که وظیفه اصلی و تخصصی این هیئت، نظارت و پاسداری از حقوق شهروندی و آزادیهای مشروع مردم است.
وظایف هیئت نظارت
همین منشأ است که سبب شده است تا کلیه دستگاه‌هایی که به نحوی در ارتباط با موارد مصرح در قانون مذکور (۱۳۸۲) قرار دارند، موظف شوند با‌ این هیئت همکاری لازم را معمول دارند. این هیئت وظیفه دارد در صورت مشاهده تخلف از قوانین، علاوه بر مساعی در اصلاح روش‌ها و انطباق آن‌ها با مقررات، با متخلفان نیز از طریق مراجع صالح برخورد جدی نموده و نتیجه اقدامات خود را به رئیس قوه قضائیه گزارش ‌نماید. بر ‌این اساس و طبق ماده ۲ دستورالعمل اجرایی بند مذکور، هیئت نظارت وظیفه نظارت بر حسن اجرای قانون یاد شده در کشور و‌ ایجاد رویه واحد، اصلاح روش‌ها و انطباق آن با مقررات، بررسی گزارش هیئت‌ها، نظارت و بازرسی استان‌ها و ارزیابی چگونگی اجرای قانون مذکور، اعزام گروه‌های بازرسی فوق العاده به دستگاه‌های مشمول دستورالعمل اجرایی بند ۱۵ قانون مزبور، ارسال شکایت‌های واصله به مرجع مربوط و پیگیری آن‌ها تا رسیدن به نتیجه، تهیه گزارش در خصوص روند اجرای قانون در کشور، هر سه ماه یکبار و در نهایت ارائه گزارش از چگونگی روند اجرای قانون هر شش ماه یکبار به مردم را بر عهده دارد.
آسیب شناسی هیئت نظارت
اما با وجود همگی این موارد، باید یادآور شد که هیئت نظارت و بازرسی بر حقوق شهروندی، صرفا بر اساس درک بسیار ناقص از حقوق شهروندی در قانون مرتبط خود عمل می‌کند و بیشتر نقش نظارت اطلاعی را به مرحله عمل می‌کشاند؛ حتی لایحه قضایی قوه قضائیه برای این هیئت در قانون نظارت بر رفتار قضات مصوب ۱۳۹۰ هیچ جایگاهی را قائل نشده است. مهم‌تر آنکه ‌این هیئت طبق بند ح ماده ۲ دستور العمل اجرایی مارالذکر، لازم است هر شش ماه یک بار گزارشی از روند اجرای قانون به مردم اعلام کند که «چنین گزارشی از سال ۱۳۸۳ تا کنون حتی یک بار هم اعلام عمومی نشده است!!»؛ در چنین وضعیتی چگونه می‌توان به اثر بخشی این هیئت در بهبود وضعیت حقوق شهروندی مردم امیدوار بود؟
پیشنهادات
بنابراین پیشنهاد می‌شود تا اگر عزمی جدی در احیای حقوق عامه در این قوه وجود دارد؛ تصمیم گیران و سیاست گذاران قوه قضائیه علاوه بر شناسایی امکانات موجود در این قوه از جمله امکانات و ظرفیت‌های نهادی یاد شده، بر نقش مهم تعامل و هماهنگی این نهادها با یکدیگر، هنجارگذاری صحیح، توجه به الزامات عملی و نظری احیای حقوق عامه و بهره‌گیری از اصول حکمرانی قضائی اهتمام ویژه ورزند تا در عمل شاهد صیانت حداکثری و مطلوب از حقوق عامه مردم باشیم.
محمدطاهر صفرزاده، پژوهشگر اندیشکده حقوق بشر و شهروندی

دفعات مشاهده: 778 بار | دفعات چاپ: 122 بار | دفعات ارسال به دیگران: 0 بار | 0 نظر

حقوق شهروندی در انتخاب رئیس جمهور

 | تاریخ ارسال: 1400/5/13 | 
حق بر شناخت صحیح نامزدها (کسب اطلاع دقیق)
براساس سند چشم‌انداز بیست‌ساله جمهوری اسلامی ایران در افق ۱۴۰۴، جامعه‌ی ایرانی باید «فعال، مسئولیت‌پذیر، ایثارگر، مومن، رضایت‌مند و ...» باشد و یکی از تدابیر «الگوی پایه‌ی اسلامی- ایرانی پیشرفت» که در بند ۵۱ ذکر شده، «گزینش مسئولان و مدیران بر مبنای التزام عملی آنان به حد کفاف در معیشت و اهتمام ایشان به هنجارهای عدالت، صداقت، راستگویی، اعتماد، فداکاری و پاسخگویی» است. به همین جهت هر یک از ما شهروندان جامعه‌ی اسلامی، نسبت به امر مهم انتخابات، هم حق داریم و هم مکلفیم نسبت به اشخاصی که بعد از ثبت‌نام، صلاحیت‌شان توسط شورای نگهبان تأیید شده، شناخت صحیح و یقین‌آوری پیدا کنیم. در واقع، یکی از حقوق شهروندی راجع به انتخابات، حق بر شناخت صحیح نامزدها است.
ابزار شناخت، بهره‌برداری مشروع و قانونی نامزدها از فرصت تبلیغات انتخاباتی است که متناسب با شرایط کشور و براساس ماده (۶۵) قانون انتخابات ریاست جمهوری مصوب ۱۳۶۴ و نیز طبق بند (۳) سیاست‌های کلی انتخابات ابلاغی مورخ ۱۳۹۵ توسط حضرت امام خامنه‌ایدام‌ظله‌العالی، به‌طور مساوی و برابر، در اختیار تمامی آنها قرار می‌گیرد.
بنابراین، در مرحلهی استیفای تبلیغات، همهی نامزدها در شرایط برابر قرار دارند و حتی چنانچه مثلاً رئیسجمهور فعلی، یکی از نامزدهای دور جدید باشد، او هم باید مانند دیگران از فرصتِ برابر تبلیغات انتخاباتی استفاده کند. (البته طبق مفهوم اصل ۱۱۴ قانون اساسی، رئیسجمهور فعلی میتواند بعد از ۸ سال و پس از یک دوره وقفه، ثبت نام کند). قانونگذار در فصل ششم قانون انتخابات ریاست جمهوری، اصول کلی تبلیغات و شیوههای تبلیغات انتخاباتی را بیان نموده و نامزدها ملزم هستند طبق شرایطی که قانون تعیین کرده، عمل نمایند. شناخت میتواند هم بهصورت بروشورهای کوتاه و کمحجم باشد و هم میتواند از طریق رسانههای جمعی و فضای مجازی و دیگر امکانات دولتی و عمومی کشور صورت پذیرد. اما امروزه سریعترین، شفافترین و بهترین روش شناخت صحیح نامزدها، حضور فعالانهی آنها در برنامههای زنده یا غیر مستقیمی است که توسط صداوسیما مدیریت میشود؛ چراکه این، یک امتیاز بسیار مهم برای نامزدها و طرفداران آنها جهت جذب آرای اکثریت ملت است. یکی از ابزارهای دقیق جهت شناخت بهتر و بیشتر، برگزاری جلسات مناظرات انتخاباتی است که از سال ۱۳۸۸ تاکنون جزء پربینندهترین و اثرگذارترین برنامهها بوده و قطعاً در مسیر رأیآوری و انتخاب نامزد مورد نظر، میتواند سرنوشتساز تلقی شود.
حق دسترسی به برنامههای نامزدها
هر یک از شهروندان جامعه اسلامی حق دارد برنامه‌های نامزدها را بشنود، مطالعه و بررسی نماید و اگر نکات منفی در آن وجود داشت، متذکر بشود. چنانچه نکات مثبت برنامه، نسبت به دیگر برنامه‌های نامزدها بیشتر بود، مسلماً او را انتخاب می‌کند. همه ما باید بدانیم کدام نامزد چه برنامه‌ای برای حل مشکلات اقتصادی، اجتماعی، سیاسی، آسیب‌های اجتماعی و مسائل پیش روی انقلاب اسلامی دارد. با این مقدمه:
اولاً هر یک از نامزدها، حق دارند برای شنیده‌شدن سخن، راهبردها و گفتمان‌های خویش، برنامه‌ها و وعده‌هایی را به مردم ارائه بدهند. ثانیاً ممکن است در برنامه‌های خودشان، یک‌سری وعده‌های انتخاباتی در چهارچوب قانون ارائه بدهند که این نوع وعده‌ها به‌نوعی تمام برنامه یا بخشی از برنامه‌هایشان برای کسب قدرت مدیریت اجرایی کشور باشد یا اینکه اساساً خارج از حیطه‌ی صلاحیت‌ها و وظایف رئیس‌جمهوری وعده بدهند که در این‌صورت، مثل برخی نامزدهای پر وعده ولی کم عمل، همچنان با جرئت و جسارت تمام در صحنه‌ی رقابت سیاسی حاضر می‌شوند. در اینجا، قدرت تشخیص و انتخاب، به‌عهده‌ی مردمی است که با بررسی دقیق برنامه‌ها و وعده‌ها و پرس‌وجو از نخبگان برجسته و دلسوز، می‌خواهند یک مدیر اجرایی قوی و انقلابی در رأس قوه‌ی مجریه قرار بدهند.
در بند (۵) سیاست‌های کلی انتخابات ابلاغی ۱۳۹۵ مقام معظم رهبریمدظله‌العالی ذکر شده است: «ممنوعیت هرگونه ... وعده‌های خارج از اختیارات قانونی»، یعنی افراد صرفاً می‌توانند وعده‌های در چهارچوب قانونی را از جانب خودشان به مردم اعلام نمایند. البته وعده و یا برنامه هم باید ویژگی‌هایی داشته باشد از جمله قابلیت اجرایی‌شدن، کارآمد بودن، آینده‌محور، متناسب با شرایط کشور و ... تا همه شهروندانِ حائز شرایط رأی‌دادن بتوانند تمامی موارد را مدّ نظر قرار داده و به شخص مورد نظر رأی بدهند. لذا نامزدها چه در برنامه‌های تبلیغاتی که از طریق صدا و سیما به صورت غیر مستقیم پخش می‌شود و چه در مناظرات انتخاباتی، می‌توانند وعده‌ی انتخاباتی بدهند؛ به شرط آنکه داخل در صلاحیت‌های ریاست جمهوری باشد.
حضرت امام خامنهایدامظلهالعالی در تاریخ ۶ خرداد ۱۴۰۰ در ارتباط تصویری با نمایندگان مجلس شورای اسلامی، نکتهای نسبت به وعده دادن نامزدها فرمودند مبنی بر اینکه: «با توجه به امکانات کشور و واقعیات کشور بایستی شعار داد و وعده داد؛ این جوری بایستی عمل کرد». رهبری معظم انقلاب معتقدند وعدهها باید دارای پیشزمینهی دقیق و کارشناسیشده باشد و صرف وعدهدادن و ارائهی برنامه بدون درنظر گرفتن امکانات و واقعیات و اقتضائات کشور، مشکلی را حل نخواهد کرد. به نظر میرسد لازم و ضروری است که یکی از موارد شرایط انتخابشوندگی، ارائه برنامهی دقیق و عملیاتی از سوی نامزدها باشد و از اینجهت نیز قانون انتخابات ریاست جمهوری مصوب ۱۳۶۴ قابلیت اصلاح شدن دارد.
علی تقی نژاد، پژوهشگر اندیشکده حقوق بشر و شهروندی
 
 نکات حقوقی برگزاری جلسات مناظرهی انتخابات ریاست جمهوری
برگزاری جلسات مناظرات بین نامزدهای ریاست جمهوری، کاری است سخت، طاقتفرسا، حسّاس، چالشبرانگیز و البته با محتوایی از نکات ناب و تأملبرانگیز و آیندهمحور حقوقی. واقعاً از این ابداعی که در تاریخ برگزاری انتخابات ریاست جمهوری پدید آمده، میتوان به بهترین شکل و قاعده بهره برد و ظرفیت نقد و انتقادپذیری را در سطوح بالاتری در جامعه ارتقاء بخشید. هر نظریه یا برنامهریزی برای هر یک از مجموعهها و دستگاههای دولتی یا خصوصی، مسلماً دارای عیب و نقصها و نکات مثبت و منفیای هست که در این بین، برگزاری جلسات مناظرات هم بینصیب نیست و باید طبق بخشی از بند (۸) سیاستهای کلی انتخابات ابلاغی ۲۴/۷/۱۳۹۵ رهبری معظم انقلاب مبنی بر «... تعیین قواعد و ضوابط رقابت سیاسی سالم بهمنظور افزایش مشارکت و حضور آگاهانه و با نشاط مردم و کمک به انتخاب اصلح» برای آینده فکری بشود و تصمیمی گرفته بشود تا ضمنِ شرکتدادنِ بیشترِ مردم در انتخابات، بتوانیم از فرصتهای بهدستآمده، نهایت استفاده را ببریم و در ایجاد فضای بهترِ رقابت بین نامزدها، تلاش گستردهای صورت بدهیم. اما نکات حقوقی مناظرات:
ایجاد فرصت برابر برای هر یک از نامزدها (حقّ برابری)؛ طبق ماده (۶۵) قانون انتخابات ریاست جمهوری مصوب ۱۳۶۴ و بند (۳) سیاستهای کلی انتخابات هر یک از نامزدها حق دارند بهطور مساوی از صداوسیما، فضای مجازی و دیگر رسانهها و امکانات دولتی و عمومی کشور، برای معرفی و ارائهی برنامههای خود استفاده نمایند.
آشنایی بیشتر مردم با نامزدها (حقّ شناخت صحیح نامزدها)؛ اصلاً فلسفهی شکلگیری چنین جلسات، اولاً شناخت شخص و شخصیت نامزد است، ثانیاً آشنایی با منش و رفتار سیاسی وی در برخورد با مسائل اقتصادی، فرهنگی، سیاسی و... اعم از داخلی و خارجی است. لذا برای آنهایی که خیلی با فضای مجازی رابطه خوبی ندارند یا اصلاً وقت پیگیری مستمر برنامههای نامزدها را ندارند، بهترین ابزار، همین پیگیری و رصد جلسات مناظرات است.
ایجاد فضای رقابت مستقیم و شفاف (حقّ رقابت سالم) البته این مورد، به معنای شور و هیجان حضور مردم در پای صندوق آراء تلقی میشود و به واسطه تبلیغات گستردهی سازمان صداوسیما میتواند نتیجهی خوبی درپی داشته باشد. حضرت امام خامنهایحفظهاللهتعالی راجع به الزامات سلامت انتخابات فرمودند: «تمکین همهی دستگاههای دستاندرکار انتخابات به قانون و رعایت مُرّ قانون»، «اهانت نکردن به نهادهای قانونی»، «مشوش نکردن اذهان عمومی»، «اهانت نکردن نامزدهای انتخاباتی به یکدیگر و حتی پرهیز از غیبت»، «ندادنِ وعدههای غیرعملی و غیرقانونی»، و «برخورد صادقانه با مردم» از جمله معیارها و آداب لازم برای یک رقابت سالم انتخاباتی است. (دیدار دستاندرکاران برگزاری انتخابات با رهبر انقلاب - ۳۰/۱۰/۱۳۹۴)
ایراد مواضع منسجم و صریح (آزادی بیان)؛ این هم از برکات انقلاب اسلامی است که هر نامزدی بدون هرگونه سانسوری، میتواند حرفها و دغدغههای شخصی و بعضاً حزبیاش را مطرح نماید. همیشه صراحتداشتن در کلام، چه از جهت شناساندن خود به دیگران و چه از لحاظ توضیح و توجیه مطالب و برنامهها و چه از منظر نقد سخنان دیگر نامزدها، میتواند در تصمیمگیری مردم اثرگذاری خاصی داشته باشد. در واقع، رها نمودن کنایهها و آدرس غلط به مردم ندادن، از نکات ممتازی است که هر یک از نامزدها میتوانند در بهترین زمان قانونی تبلیغات انتخاباتی، از آن بهره ببرند.
ارائهی راه حل دقیق و کارشناسیشده (حق پاسخگویی به مردم)؛ مقام معظم رهبریحفظهالله در ارتباط تصویری با نمایندگان مجلس شورای اسلامی فرمودند: «مسئلهی اصلی مردم، بیکاری جوانها است، مسئلهی اصلی مردم، معیشت طبقات ضعیف جامعه است، مسئلهی اصلی مردم، مافیای وارداتی است که کمر تولید داخلی را میشکند، مسئلهی اصلی مردم، سیاستهای غلطی است که فلان جوان مبتکر را که میتواند کار انجام بدهد مأیوس میکند.» (۶/۳/۱۴۰۰) به همینمنظور، سؤالات باید نشاندهندهی سطح فکر و دغدغهی امروزی جامعه باشد؛ مثل چرایی وضعیت بیکاری، چگونگی فراهم کردن اشتغال جوانان، ساخت مسکن، افزایش درآمد یارانههای قشر پایین جامعه و غیره. البته باید سازوکاری تهیه شود که سؤالات، در عین جامعبودن، نامزد بتواند در همان مدت کوتاه جواب کاملی بدهد وگرنه اثر چندانی بر آن مترتب نیست.
علی تقی نژاد، پژوهشگر اندیشکده حقوق بشر و شهروندی

دفعات مشاهده: 626 بار | دفعات چاپ: 117 بار | دفعات ارسال به دیگران: 0 بار | 0 نظر

رئیسی و الگوی حقوقی دولتداری انقلابی

 | تاریخ ارسال: 1400/5/13 | 
در ۲۸خرداد مردم حماسه آفریدند؛ حماسهای که بینظیر بودن آن را شرایط محیطی و رسانهای نشان میدهد. شورهزار مدیران نالایق که عمدتا از تزاحم منافع و رانت رنج میبرند و نارضایتی را به حد اعلا، و تورم ۱۰برابری را با نقض سیاستهای کلی اقتصاد مقاومتی و نگاه به درون آفریدند. در این مدت، نیازهای اساسی مردم بیپاسخ و اصول متعدد قانون اساسی از جمله اصل۴۳  که «مسکن، خوراک، پوشاک، بهداشت، درمان، آموزشوپرورش و امکانات لازم برای تشکیل خانواده برای همه» نیاز اساسی مردم دانسته است، تضییع شد. در چنین شرایطی انتخاب رییسجمهور ۱۷میلیونی یک شاهکار است و البته این اول داستان است.
 بازنگری قوانین مزیتساز دولتی
 آقای رئیسی، حالا منتخب مردم و بهزودی رییسجمهور خواهد شد. در شرایطی که دیگر حتی خوب کار کردن هم جواب نمیدهد و نیاز به کار خالصانه و تا حدودی رایگان الزامی است. البته خصلت غنیمتکشی نیز باید بهشدت سرکوب شود که در غیر اینصورت همین سرمایه اجتماعی پای کار انقلاب را تضییع میکند؛ بنابراین دولتداری جدید یک الگوی تحولی میخواهد که ارکان آن عبارتند از:
 الف. شایستهسالاری محض و نفی هرگونه رانت و تبارگرایی.
 ب. اصلاح همه امتیازات قانونی بهویژه ماده۷۱ قانون مدیریت خدمات کشوری ناظر به حقوق مقامات دولتی و سیاسی و در ادامه حذف همه فرصتهای مدیریتی برای کسانی که جز آز قدرت ندارند.
ج. تصویب سریع‌تر قانون ممنوعیت و مدیریت تزاحم منافع.
 د. راه‌اندازی سامانه حقوق و مزایا که دولت سابق با غرض تمام برخلاف نص صریح ماده۲۹ قانون برنامه ششم توسعه آن را اجرا نکرد. این مجموعه اقدامات همگی دال بر اخلاص این دولت و اهتمام برای کار دارد؛ کمااینکه آقای رئیسی خود در کاهش حقوق دوره مسوولیت دستگاه قضا، با ابتکار شخصی و علی‌الرأس اقدام کرد ولی حالا به اصلاح قانون مدیریت و همه مقررات مربوط از خلال صلاحیت‌های وی در قالب اصول۱۳۴ و ۱۳۸ قانون اساسی نیاز دارد.
نظام پاسخدهی مدیران
آقای رئیسی زمانی سربازرس کشور به نفع اجرای احسن قوانین (نهادی برای پیگیری حقوق مردم) بوده است. این جایگاه نظارتی که در دوره ریاست سازمان بازرسی کل کشور تجربه شده، به وی مهارت و بینش مقتضی را داده است که به مجموعه نظارت‌های مالی و اداری ناکارآمد دولتی به‌ویژه نهاد ذی‌حسابی، سامان بنیادی بدهد. و البته برای نتیجه‌گیری سریع‌تر باید راهکارهای خلاقانه‌ای برای آن طراحی کرد. یکی از این راهکارها ایجاد نظام اداری مردم‌بنیاد و فناورانه بر دو رکن زیر است:
الف. گزارش‌گیری مویرگی از مردم؛
 ب. پاسخ‌دهی مویرگی به مردم.
این مدل با توجه به توسعه فناوری اطلاعات و گوشیهای هوشمند میتواند هم نظام مسائل کشور را بهروز داشته باشد و هم از  انحرافات و مفاسد، قبل از شکلگیری یا مزمن و حاد شدن پیشگیری و مدیریت کند؛ معضلی که در دوره قبل اهتمامی برای آن وجود نداشت و اگر مهار شود، بیشتر از ۳۰درصد منابع کشور را به خزانه برمیگرداند و چون به مردم هم پاسخ میدهد، آنها را برای همراهی دلگرم میکند. از این منظر، ارائه لایحه بازنگری ارتقای سلامت نظام اداری و مقابله با فساد نیز باید از اولویتهای دولت جدید باشد.
لینک این یادداشت در روزنامه صبح نو:
b۲n.ir/f۶۳۸۱۲
دکتر سید محمدمهدی غمامی، مدیر اندیشکده حقوق بشر و شهروندی

دفعات مشاهده: 569 بار | دفعات چاپ: 105 بار | دفعات ارسال به دیگران: 0 بار | 0 نظر

حادثه فلوریدا؛ اهمال کاری یا نقض حقوق بشر؟!

 | تاریخ ارسال: 1400/5/13 | 
چند روز پیش، در تاریخ ۱ جولای خبر رسید که بخش اعظمی از یک برج مسکونی در شهر میامی در ایالت فلوریدا به طرز عجیبی ریزش کرد. این ساختمان حاوی ۱۳۶ آپارتمان بود که ۵۵ دستگاه آن در ساعات نخست روز پنجشنبه فروریخت و تلی از آوار به جا گذاشت. تاکنون آمار فوتشدگان به ۲۴ نفر رسیده است و جستجو برای یافتن باقی گمشدگان همچنان ادامه دارد.
پس از وقوع این حادثه گزارش مهندسی در رسانهها منتشر شد که در آن نسبت به ضعف جدی ساختمان و احتمال ریزش آن هشدار داده شده بود. در این گزارش که در اکتبر ۲۰۱۸ توسط مهندس فرانک پی. مورابیتو تهیه شده بود آمده است که عایق رطوبتی زیر سطح استخر و درایو ورودی از کار افتاده است که مانع تخلیه آب از شالوده برج های ساحلی چمپلین می شود و سبب خواهد شد که نشت های مخرب ایجاد شود.
به گزارش واشنگتن پست علی رغم وجود این اخطار به نظر میرسد به دلیل هزینه بالای نوسازی ( در حدود ۱۵ میلیون دلار ) و همچنین مشکل سکونت ساکنان این مجتمع تعمیرات اساسی صورت نگرفته و این امر سبب شده است اکنون شاهد چنین فاجعهی مرگباری باشیم.
این حادثه از این جهت عمده در خور توجه است که نخستین حق از حقوق بشر یعنی حق حیات با کرامت (ماده ۳ اعلامیه جهانی حقوق بشر مصوب ۱۹۴۸ م) در آن نقض شده است. این در حالی است که که دولتها موظف به تامین، تضمین و حفاظت (protect and reserve) از این حق هستند(بند ۱ ماده ۶ میثاق بینالمللی حقوق مدنی و سیاسی مصوب ۱۹۶۶م). نکتهای که در مقدمه قانون اساسی ایالات متحده نیز به آن اشاره شده و دولت آمریکا را مسئول «تشکیل اتحادیهای کاملتر،استقرار عدالت، تأمین آسایش ملی،ارتقای رفاه عمومی و...» دانسته است؛ امری که در عمل محقق نشده است.
با این وجود شاهد بروز قصور و تقصیر در این حادثه هستیم که میبایست منشا آن را در ضعف مدیریتی و قوانین مرتبط با نظام مهندسی و شهرسازی این کشور (The ۲۰۲۰ Florida Statutes: Communit Planning Act) جستجو نمود.
از طرفی باید دید پس از انجام بررسیهای کارشناسی با مسببان احتمالی این واقعه که منجر به کشته و زخمیشدن بسیاری از شهروندان ایالت فلوریدا شده است چه برخوردی خواهد شد و دولت ایالات متحده چه پاسخی در برابر بازماندگان این حادثه خواهد داشت.
علی شکرالهی، پژوهشگر اندیشکده حقوق بشر و شهروندی


دفعات مشاهده: 592 بار | دفعات چاپ: 122 بار | دفعات ارسال به دیگران: 0 بار | 0 نظر

عدالت با چشمان بسته؛ به بهانه نقض حق تعیین سرنوشت ایرانیان مقیم خارج از کشور

 | تاریخ ارسال: 1400/5/13 | 
برگزاری آزادانه انتخابات در جهان معاصر حداقل در کشورهای ظاهراً دموکراتیک امروزی یک اصل پذیرفته شده است که تمامی ملتها بدان واقفند والبته انتخابات ریاستجمهوری ۱۴۰۰ ایران در هفته گذشته زمینهای فراهم نمود تا کیفیت استیفاء و حمایت از این حق از سوی کشورهای داعیهدار حقوق بشر راستیآزمایی گردد. طبق موازین بینالمللی به ویژه ماده ۱ میثاق بینالمللی حقوق مدنی-سیاسی افراد یک ملت به واسطه «حق تعیین سرنوشت» چه در داخل مرزهای جغرافیایی و چه خارج از آن حق مشارکت سیاسی داشته و میتوانند از این حق به منظور تعیین جریان سیاسی کشور متبوع خود بهرهمند شوند. برگزاری انتخابات ریاستجمهوری ایران در برخی سفارتخانهها و کنسولگریهای خارج از کشور نیز مبتنی بر تحقق همین حق بنیادین بوده است.
فارغ از آنکه کانادا به عنوان یکی از مدعیان دموکراسی اساساً ایرانیان مقیم این کشور را از این حق سیاسی محروم نموده بود، در برخی کشورها از جمله انگلیس، هلند، دانمارک و ... ایرانیانی که در سرنوشت سیاسی کشور خود مشارکت نموده بودند در معرض انواع رفتارهای خصمانه و به ویژه ضرب و شتم قرار گرفتند
مسئله در آنجا نموده پیدا کرده است که برخی افراد متعلق به جریان ضدانقلاب اسلامی و مخالفان سیاسی آن از کشورهای میزبان مجوز تجمعات مسالمت‌آمیز را به منظور تحقق «آزادی بیان» دریافت نمودند تا به اصطلاح مخالفت خود را با چارچوب انتخابات آزاد جمهوری اسلامی ایران بیان نمایند. با وجود این، نه تنها این تجمعات مسالمت‌آمیز نبود بلکه زمینه ای برای اعمال انواع خشونت‌های کلامی و رفتاری را فراهم کرد. اگرچه نیروهای حافظ نظم (پلیس) در این کشورها باید از این قبیل اقدامات ممانعت به عمل آورده و مانع از بروز خشونت شوند، اما آنچه به واقع همه دنیا شاهد آن بود، عدم مداخله پلیس و ایجاد فضای متشنج برای تجاوز به حقوق ایرانیانی بود که تنها گناهشان استیفای یک حق بشری و شهروندی (حق تعیین سرنوشت) بود.
باید توجه نمود که در مقام تقابل دو حق مانند «تعیین سرنوشت و مشارکت سیاسی» و «آزادی بیان» هیچ دولتی اجازه مداخله و سرکوب صاحبان آن حقوق را ندارد مگر آنکه افراد بخواهند به منظور تحمیل خواسته خود از حدود آزادی و انسانیت عدول کرده و با نقض حقوق گروه مقابل، برتریجویی و عقدهگشایی کنند. در این زمان حکومتها موظفند به منظور حفاظت از گروه قربانی وارد میدان شوند و فوراً نقض حقوق بشر را متوقف کرده و متجاوزان را تحت پیگرد قانونی و قضائی قرار دهند. پدیده¬ای که متاسفانه از سوی هیچ¬یک از کشورهای مدعی حقوق بشر در نسبت با حقوق ایرانیان مقیم آنها محقق نشد.
علیرغم آنکه بیش از پنجاه سال از تصویب میثاق بینالمللی حقوق مدنی-سیاسی و ماده یک آن در به رسمیت شناختن حق تعیین سرنوشت میگذرد، اما به نظر می رسد مفاهیمی چون صلح، حقوق بشر و شهروندی و دموکراسی تنها ابزارهایی سیاسی برای کنترل و اعمال فشار بر برخی کشورها است و مبدعان و مبلغان آن در عمل هیچگونه پایبندی به رعایت مفاد آن ندارند.
دکتر نیلوفر مقدمی، معاون زنان و امور خانواده اندیشکده حقوق بشر و شهروندی

دفعات مشاهده: 600 بار | دفعات چاپ: 118 بار | دفعات ارسال به دیگران: 0 بار | 0 نظر

مقصر بی برقی دولت است، نه ملت!

 | تاریخ ارسال: 1400/5/13 | 
برق کشور در تابستان گرم بعد از انتخابات ریاستجمهوری، بیبرنامه و به نحو آزاردهندهای قطع میشود. این قطعیهای مکرر و طولانی، بهعلت اختلال در دسترسی به سامانهها و خدمات عمومی متصل به برق، آسیبهای جدی به زندگی و اقتصاد مردم وارد کرده و موجبات خرابی وسایل برقی و در مواردی تهدیدات زیستی علیه بیماران، تصادفات ناشی از خاموشی چراغهای راهنماییورانندگی و بحران مضاعف کرونا شد. درباره قطعی برق و   وقفه در ارائه خدمات عمومی، دولت نشان داد در بدیهیترین اصل ارائه خدمات عمومی که «اصل استمرار و عدم وقفه» است ناتوان بوده و درباره خسارات وارده، بعد از بیتدبیری عمیق در مدیریت بازار پول ملی، سرمایه، ارز، محصولات اساسی غذایی، مشخصا ورود به زندگی عادی مردم کرده و قرار است چند کالای برقی و روال عادی زندگی آنها نیز بسوزاند. در اینجا لازم است سازمان بازرسی کل کشور و دادستانی کل در راستای احیای حقوق عامه، بدون هیچ اغماضی اقدام به اجرای قوانین بهویژه اصل ۱۷۴قانون اساسی و ماده۲۹۰ قانون آیین دادرسی کیفری کنند تا نشان دهند قرار است «قاطعتر» اقدامی به نفع مردم صورت گیرد. ضمن اینکه اگر در کشور دیگری این چنین اقداماتی رخ میداد احتمالا چند کارگزار عالی دولتی پایشان به دستگاه قضا و پارلمان باز میشد و مراجع نظارتی به تذکر و بیانیه و شاید تهدید بسنده نمیکردند.
بیتدبیری در عدم تولید برق
دولت طبق قوانین متعدد ازجمله قانون برنامه ششم توسعه که عمرش هم سر آمده تعهداتی را برای تولید برق داشت که همانند سایر حوزه‌ها برای آن اهتمام و برنامه لازم را به اجرا درنیاورد:
الف) عدم اهتمام در توسعه نیروگاه‌های برق هسته‌ای: 
طبق بند «پ» ماده۴۸ قانون برنامه ششم، سازمان انرژی هسته‌ای مکلف به توسعه نیروگاه‌های برق هسته‌ای بود ولی بدون تردید تعلیق این فناوری به مذاکرات، آثار بی‌تدبیری و بی‌توجهی به منافع عمومی را هم‌اکنون نشان داده و در آینده نیز موجب بحران‌های حادتری می‌شود.
ب) عدم اهتمام به تولید تا ۲۵هزار مگاوات ازطریق سرمایه‌گذاری:
مطابق بند «پ» ماده۸ قانون برنامه ششم توسعه، وزارت نیرو موظف بود در طول اجرای برنامه نسبت‌به افزایش توان تولید برق تا ۲۵هزار مگاوات از طریق سرمایه‌گذاری موسسات عمومی غیردولتی، تعاونی و خصوصی اعم از داخلی و خارجی یا منابع داخلی شرکت‌های تابعه یا به‌صورت روش‌های متداول سرمایه‌گذاری از جمله ساخت، بهره‌برداری و تصرف (BOO) و ساخت، بهره‌برداری و انتقال (BOT) اقدام می‌کرد که در این زمینه نیز قصور جدی مشهود است.
ج) عدم تشکیل هاب منطقه‌ای برق:
 مطابق ماده۴۹ قانون برنامه ششم توسعه، دولت موظف بود از سال اول برنامه اقدامات لازم را در راستای تشکیل بازار منطقه‌ای و ایجاد قطب(هاب) منطقه‌ای برق به‌عمل آورد، به‌طوری‌که شبکه برق کشور از شمال، جنوب، شرق و غرب به کشورهای همسایه متصل شود.
د) عدم ایجاد نیروگاه‌های تجدیدپذیر و پاک: 
مطابق ماده۵۰ قانون برنامه ششم، دولت مکلف بود سهم نیروگاه‌های تجدیدپذیر و پاک با اولویت سرمایه‌گذاری بخش غیردولتی (داخلی و خارجی) با حداکثر استفاده از ظرفیت داخلی را تا پایان اجرای قانون برنامه به حداقل پنج‌درصد(۵۵درصد) ظرفیت برق کشور برساند. اگر صرفا همین چهار تکلیف قانونی مورد استنکاف قرار نمی‌گرفت و البته نظارت قضایی لازم هم بر تحقق آن اعمال می‌شد این چالش‌های امروز با این وسعت محقق نمی‌شد. هرچند اگر امروز هم مراجع دولتی تحت پیگرد قضایی قرار گیرند می‌توان امید داشت که برای احیای حقوق عامه، مرزی از تساهل وجود ندارد.
تقصیر در عدم تنظیم لایحه مدیریت ماینینگ
افزایش قیمت بیت‌کوین و رمزارزها طی ماه‌های اخیر در ایران، توجه و اقدام عملی بسیاری را به خود جلب کرده است. هیات وزیران نیز دو مصوبه به شماره (۱) ۵۸۱۴۴ ات ۵۵۶۳۷ هـ مورخ ۱۳/۵/۱۳۹۸ و (۲) ۳۹۲۲۸ / ت ۵۷۳۷۳ هـ. مورخ ۱۵ /۴/۱۳۹۹ را به این موضوع اختصاص داده است. با درنظرگرفتن سود هنگفت ناشی از ماینینگ (استخراج رمزارز) به‌ویژه به‌واسطه کاهش فاجعه‌بار ارزش پول ملی و با توجه به اینکه این فرایند نیازمند برق بسیار بوده و هزینه برق مصرفی برای تولید هر بیت‌کوین حدود ۲۰۸میلیون تومان است، دولت برای صیانت از حقوق مردم در مقابل سوداگری ماینینگ لازم بود لایحه‌ای فوری و البته کارشناسی‌شده ارائه می‌داد. چراکه ماینرها در یک ساعت ۱۳۵۰وات و در ۲۴ساعت به میزان ۴/۳۲ کیلووات ساعت و در ماه هزار وات ساعت برق مصرف می‌کنند که با درنظرگرفتن ۲۰۰کیلووات ساعت الگوی مصرف خانگی یک ماینر در ماه به میزان پنج‌خانه برق مصرف می‌کند. این واقعیت را هم باید در نظر داشت که از یک طرف هرچند این روزها، با قطع برق ملت، ممکن است سوداگری در صنعت ماینینگ، کند شود ولی به‌زودی روال خود را با استفاده از روش‌های دیگر ازجمله چند اتصال به مناطق مختلف شبکه برق پیدا می‌کند؛ از طرف دیگر، تحلیل اقتصادی جرائم نشان می‌دهد که سود بسیار را با جرم‌انگاری و محدودیت‌زایی نمی‌توان کنترل کرد، پس شاید اساسا ممنوع کردن یا جرم‌انگاری یا اجبار به عرصه به نظام معیوب بانک مرکزی -در عین اینکه وفق بند۱ مصوبه سال۱۳۸۹، نظام بانکی آن را حمایت و ضمانت نمی‌کند (تضاد)- درست نیست بلکه از همین سود هنگفت می‌توان برای توسعه صنعت نیروگاهی و هزاران منفعت ملی دیگر استفاده کرد. در هر صورت مصوبات یادشده دولت نه‌تنها به وضعیت نابسامان ماینینگ نپرداختند که به عبارتی، بی‌برقی‌های امروز ناشی از همان مصوبات و عدم اهتمام دولت به ارائه لایحه و وضع قانون است.
لینک این یادداشت در روزنامه صبح نو:
yun.ir/qqpj۷۳
دکتر سید محمدمهدی غمامی، مدیر اندیشکده حقوق بشر و شهروندی

دفعات مشاهده: 578 بار | دفعات چاپ: 112 بار | دفعات ارسال به دیگران: 0 بار | 0 نظر

دفاتر اندیشکده و مسئله شناسی منطقه ای حقها

 | تاریخ ارسال: 1400/5/13 | 
 بسیاری از مسایل مربوط به نقض حقهای شهروندی فردی و جمعی، هرچند جنبه های مشترک ملی دارد ولی از یک سو ممکن است در یک منطقه بشکل حاد تری تضییع شود و از سوی دیگر ممکن است جوانب و ملاحظات متفاوتی داشته باشد. در هر دو حالت نوع مداخله برای احیا و تضمین حقوق و آزادی های مشروع متفاوت است فلذا نهادهای مسئول بویژه قوه قضاییه (دادستانی، سازمان بازرسی کل کشور، دیوان عدالت اداری و ...) کارویژه های سنجیده ای را باید تدارک ببینند تا ضمن رسیدگی و اقدام، موجبات نقض تفکیک قوا، عملکردهای اداری سازمان یافته، حقهای پیرامونی و عرفهای اجتماعی را فراهم نکنند.
در چنین شرایطی لازم است نهادهایی نخبگانی و مستقر در محل وقوع پدیده ها، وجود داشته و مورد مراجعه قرار گیرند تا ابعاد واقعی هر مسئله را از درون محل حدوث با بیانی علمی تبیین و روایت نمایند.
اندیشکده حقوق بشر و شهروندی بر اساس بیانیه رسالت خود، سعی خود را بر تصمیم سازی برای حل مسایل حقوق شهروندی و عامه متمرکز کرده است. این اهتمام البته نیاز به دقت در چالشهای منطقه ای هر حق نیز دارد بنحوی که بترتیب با استفاده از ظرفیتهای محلی و ملی، و بر اساس نوع مداخله متناسب و ضروری، برنامه ای برای آن طراحی و با الگوی بومی اقدام به مدیریت، کاهش و رفع آن گردد. بنابراین اندیشکده با کمک اساتید دانشگاهی و نخبگان منطقه، دفاتری استانی و منطقه ای ایجاد کرده است که از مهمترین آنها دفتر منطقه ای خراسان (هر سه استان خراسان رضوی، شمالی و جنوبی) و دفتر استان خوزستان است.
امید است همانطور که در سطح ملی، اندیشکده در مدتی که شروع به کار کرده و با توجه مراجع دولتی و قضایی، رویدادهای متعددی را در شناسایی و تحلیل مسایل برگزار کرده است در سطح منطقه ای نیز، مراجع و کارگزاران محلی از ظرفیتهای دفاتر اندیشکده، استقبال و استفاده کنند. این همان اصل مردمی کردن دولت و نظام قضایی بر اساس ظرفیت نخبگانی است.
دکتر سید محمد مهدی غمامی، رییس اندیشکده

دفعات مشاهده: 601 بار | دفعات چاپ: 122 بار | دفعات ارسال به دیگران: 0 بار | 0 نظر

مسائل زیست محیطی خوزستان مورد مطالبه عمومی است.

 | تاریخ ارسال: 1400/5/13 | 
اگر تا ده ها یا حتی سال ها پیش بیان مسائل زیست محیطی یک لذت آکادمیک یا ماجراجویی شخصی تلقی می گردید اما امروز رفته رفته از یک تفنن شخصی تبدیل به یک مطالبه عمومی شده است. قانونگذاران چه در عرصه داخلی و چه در عرصه بین المللی با تصویب قوانین و معاهدات و نظایر آن، مسائل محیط زیستی را در حوزه تقنین نیز وارد کرده اند. اما بدیهی است تا وجه همت مجریان و متولیان امور در ورای تصمیمات متخذه در حوزه های اجرایی، توجه به ابعاد زیست محیطی مسائل نباشد، عملا توفیقی حاصل نشده و رعایت ابعاد زیست محیطی از محتوا و هدف تبدیل به قالب و پوسته ای خالی از محتوا می گردد. آنگونه که در نهایت، فرمت گرایی و رعایت تشریفات ظاهری جایگزین غایت گرایی می شود.
مسائل امروز خوزستان که از یک مسئله ساده و مطالبه برحق اولیه به یک بحران و یک معضل امنیتی بدل گردیده نیز تا حدودی ریشه در همین نگاه دارد. عدم توجه به ابعاد زیست محیطی در پروژه های عمرانی و آبی، ساخت کارخانجات، جاده کشی و امثالهم، تصمیمات خلق الساعه و بدون برنامه ملی و جامع، البته که منجر به شرایط فعلی می گردد، تا در کمال شگفتی خوزستان که از حیث منابع طبیعی بویژه منابع آبی رتبه یک کشور را در اختیار دارد، خود در حال کشاکش برای تامین آب باشد. ایجاد این بحران های پر هزینه و سپس حل موقت آن به دنبال اعتصابات، رفته رفته القا کننده آنست که راهکار تامین حقوق اولیه را باید در کف خیابان جست! تلقین پر هزینه ای که یقینا موجب کاهش اعتماد آحاد مردم به دولت ها شده و النهایه خود موجب تضعیف پایه های حکومت و کشور گردیده و مآلا حریقی است که دودش به چشم ملت خواهد رفت.
آنچه اینک در این شرایط باید مورد مطالبه عمومی قرار گیرد، برخورد قانونی با متولیان و بانیان وضع موجود است. یقینا ترک فعل و نارضایتی شهروندان از دستگاه ها به دلیل کوتاهی در انجام وظایف از مصادیق نقض حقوق عامه بوده و بر دستگاه قضا است که در راستای ایفای یکی از مهمترین وظایف خود که احیای حقوق عامه است و از قضا در بند ۲ اصل ۱۵۶ قانون اساسی و در سند تحول قضایی بر آن تاکید شده و مقام معظم رهبری نیز همواره  از جمله در سخنرانی اخیر خود بر آن تاکید کرده اند اقدام نماید.
دکتر سیدمحمدحسن ملائکه پورشوشتری، مدیر دفتر استان خوزستان اندیشکده حقوق بشر و شهروندی

دفعات مشاهده: 574 بار | دفعات چاپ: 108 بار | دفعات ارسال به دیگران: 0 بار | 0 نظر

معادله چند مجهولی حق دسترسی به واکسن

 | تاریخ ارسال: 1400/5/13 | 
اندیشمندان حقوقی همواره حقوق را از علوم اجتماعی دانسته و نسبت آن با سیاست و اقصاد را رابطه ای متقابل تلقی میکنند. از این رو معتقدند قواعد حقوقی در تمامی مراحل شکل گیری تا اجرا به شدت متاثر از سلسله وقایع اجتماعی، سیاسی و اقتصادی است. این سلسله وقایع موجب می شود در دوره های مختلف مجموعه ای از قواعد در اولویت ارزشی قرار گرفته و به یک مطالبه عمومی تبدیل شوند.
اصل ۲۹ قانون اساسی و مطالبه عمومی واکسن کرونا
به عنوان مثال در دوره همه گیری ویروس کرونا پس از افزایش تاسف بار آمار کشته شدگان این بیماری که تمامی ابعاد زندگی بشر را با مخاطرات جدی مواجه کرد، حق دسترسی به دارو و واکسن و برخورداری از بالاترین سطح استاندارد بهداشتی به عنوان یکی از حقوق اساسی هر انسان به یک مطالبه جهانی در تمامی کشور ها تبدیل شد، مطالبه ای که  در قوانین و مقررات ایران نیز شناسایی شده است، از جمله این قوانین می توان به اصل ۲۹ قانون اساسی و ماده ۲۳ قانون طرز جلوگیری از بیماریهای آمیزشی و بیماریهای واگیردار ‌مصوب ۱۱ خرداد ماه ۱۳۲۰ اشاره کرد. 
بروز این مطالبه در ابعاد جهانی در سازمان ها و مجامع بین المللی منجر به صدور قطعنامه های بسیاری شد؛ از جمله این قطعنامه ها می توان به قطعنامه (۱۴/۴۶) شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد اشاره کرد که در تاریخ ۲۳ مارس ۲۰۲۱ صادر شد و دسترسی ناعادلانه به واکسن ها و داروهای کووید-۱۹ را موجب بروز آثار جبران ناپذیری دانست و نسبت به اختلاف در توزیع واکسن ابراز نگرانی کرد. علاوه بر این شورا به عنوان یک مطالبه جدی اقدامات مناسب در جهت دسترسی وتوزیع عادلانه، به موقع، شفاف، کارآمد و جهانی به واکسن کووید-۱۹ را نیز مطرح کرد. در حقیقت امروزه حق بهداشت به عنوان یکی از حقوق اساسی بشر در حق دسترسی به واکسن خلاصه شده است.
واکسن کرونا؛ نیاز کاذب یا واقعی؟
فهم دقیق ابعاد مختلف مسئله، زمانی سخت تر می شود که اخبار سرمایه گذاری شرکت های تجاری در تولید واکسن کویید ۱۹ و تحریم صادرات شرکت های تولید کننده واکسن به ایران توسط قدرت های جهان، مخابره می شود. بدین ترتیب پس از بروز یک بحران جهانی و ناتوانی بشر در تحمل فشار بیش از اندازه این فاجعه بر ابعاد مختلف زندگی اجتماعی موجب شد واکسن به عنوان تنها راه حل در جوامع مختلف علمی و غیر علمی منعکس شود، اضافه شدن قدرت های اقتصادی و گره خوردن مسائل سیاسی به این معادله بیش از پیش زمینه سردرگمی مردم را در جوامع مختلف رقم زده است. به نحوی که نمود این سلسله وقایع و سردرگمی های ناشی از آن را می توان در خیابان خوابی مردم ایران در کشور ارمنستان دانست. 
آیا مطالبه واکسن کرونا پاسخی صحیحی به نیاز امروز بشر است؟
از این رو در مسئله واکسن کرونا جامعه جهانی با یک مسئله چند مجهولی مواجه است. مسئله ای که از سلسله ابعاد اجتماعی، اقصادی و سیاسی عمده ای برخوردار است و ذو ابعاد بودن آن پاسخ به آن را با ابهامات و چالش های بسزایی مواجه کرده است و این شبهه را تقویت می کند که اساسا صورت مسئله اشتباه طراحی شده است. به عبارت دیگر آیا واکسن کرونا می تواند در وضعیت کنونی پاسخی صحیح به این همه گیری باشد؟ در صورتی که تنها بخشی از آمار منتشر شده عوارض واکسن کرونا حاکی از آن است که بیش از ۱.۵ میلیون نفر از مردم اروپا از عوارض دارویی واکسن کرونا رنج می برند. از جمله این عوارض عبارت اند از:
۱۶۱۳۳ نفر اختلالات خونی و تنش در سیستم لنفاوی که منجر به مرگ ۸۱ نفر شده، ۱۲۶۰۰ نفر اختلال قلبی که منجر به مرگ ۹۶۴ نفر شده است؛ ۸۱۰۰ نفر دچار اختلال چشمی که منجر به مرگ ۱۷ نفر از آنها جان باختند؛ ۵۱ هزار نفر درگیر اختلالات گوارشی شدند و ۳۴۸ نفر از آنها جان باختند؛ علاوه بر این می توان به اختلال در سیستم ایمنی، عضلانی، عصبی، عروقی و همچنین نارسائی های تنفسی تعداد زیادی از دریافت کنندگان این واکسن اشاره کرد.
در کنار این آمار و ارقام باید به میزان واکسیناسیون کشور های توسعه یافته نیز توجه کرد به عنوان مثال کشورهای تولید کننده و صادر کننده واکسن کرونا از جمله روسیه و چین نتوانسته اند بیشتر از ۲۰ درصد از مردم خود را واکسینه کنند. همچنین قابل توجه است که کمتر از ۵۰ درصد مردم کشور های آمریکا و انگلیس توانسته اند به واکسن کرونا دست پیدا کنند. در نهایت نیز باید به این نکته توجه کرد که تمامی واکسن های موجود به صورت اضطراری مجوز تزریق عمومی گرفته اند.
در نتیجه آنچه تا کنون بیان شد، این سوال جدی قابل طرح است که آیا واکسیناسیون همگانی و ادبیات در حال گسترش حق دسترسی به واکسن در وضعیت کنونی راهکار صحیحی در قبال اپیدمی کرونا است یا اینکه تنها یک پاسخ جعلی است که به موجب ابعاد مختلف سیاسی، اجتماعی و اقتصادی آن به یک مطالبه عمومی تبدیل شده است.
در کنار این آمار و ارقام باید به میزان واکسیناسیون کشور های توسعه یافته نیز توجه کرد به عنوان مثال کشورهای تولید کننده و صادر کننده واکسن کرونا از جمله روسیه و چین نتوانسته اند بیشتر از ۲۰ درصد از مردم خود را واکسینه کنند. همچنین قابل توجه است که کمتر از ۵۰ درصد مردم کشور های آمریکا و انگلیس توانسته اند به واکسن کرونا دست پیدا کنند. در نهایت نیز باید به این نکته توجه کرد که تمامی واکسن های موجود به صورت اضطراری مجوز تزریق عمومی گرفته اند.
در نتیجه آنچه تا کنون بیان شد، این سوال جدی قابل طرح است که آیا واکسیناسیون همگانی و ادبیات در حال گسترش حق دسترسی به واکسن در وضعیت کنونی راهکار صحیحی در قبال اپیدمی کرونا است یا اینکه تنها یک پاسخ جعلی است که به موجب ابعاد مختلف سیاسی، اجتماعی و اقتصادی آن به یک مطالبه عمومی تبدیل شده است.
محمد مقدمی، پژوهشگر اندیشکده حقوق بشر و شهروندی

دفعات مشاهده: 600 بار | دفعات چاپ: 110 بار | دفعات ارسال به دیگران: 0 بار | 0 نظر

حجاب زنان از منظر حقوق و تکالیف شهروندی

 | تاریخ ارسال: 1400/5/13 | 
در دنیای امروز، خیلی موارد میتواند با اندک تحرک و جنبشی، در هر زمان و مکانی، سریعاً منتشر شود و اثرگذاری  آن در جامعه و بین مردم (عوام و خواص) پدیدار گردد. امروزه یکی از مصادیقی که جزء خطرات و »آسیب های  اجتماعی« برشمرده می شود، » عدم رعایت حجاب در مأل عمومی« و »تشویق دختران جوان به بی حجابی« است. مقوله  »حجاب«، موضوعی فقهی و حقوقی (شرعی) است که در همان اوایل تشکیل جمهوری اسالمی، مسئوالن نظام، به  فکر سامانبخشیدنِ یکی از ضروریات دین بودند.

* حق ارزشمند زن
مقام معظم رهبری (حفظه الله) در باب ارزشی بودن حجاب فرمودند: (باید مسائل ارزشی اسلام در جامعه ی ما  احیاء بشود. مثالا مسأله ی حجاب، یک مسأله ی ارزشی است. مسأله ی حجاب، مسأله یی است که  اگرچه مقدمه یی است برای چیزهای باالتر، اما خود یک مسأله ی ارزشی است. ما که روی حجاب  اینقدر مقیدیم، به خاطر این است که حفظ حجاب به زن کمک میکند تا بتواند به آن رتبه ی  معنوی عالی خود برسد و دچار آن لغزشگاههای بسیار لغزنده یی که سر راهش قرار داده اند، نشود. ) بیانات در دیدار اعضای شورای فرهنگی، اجتماعی زنان، ۱۳۷۰/۱۰/۴حق زن است که بتواند همانند مردان، در سایه ی آرامش جسمی و روحی به کماالت برسد و اگر چنانچه این حق، تضییع بشود، هم خود زن و هم جامعه، متضرر خواهند شد؛ نتیجه اش به کل جامعه برمی گردد. قبالً یعنی در زمان رضاخان ملعون، »زنها حق نداشتند حجابشان را حفظ کنند؛ نه فقط چادر - چادر که برداشته شده بود - اگر روسری هم سرشان میکردند و مقداری جلوی چانه شان را میگرفتند، کتک میخوردند! چرا؟ برای این که در غرب، زنها سربرهنه می آیند! اینها را از غرب آوردند.بیانات در دیدار جوانان و فرهنگیان در مصلّای رشت ،
۱۳۸۰/۲/۱۲ سوغات غرب، نتوانست موجب پیشرفت زنان جامعه ی ما بشود، اما حالا با حفظ همان حجاب، نامآوران بسیاری در کشور داریم که تناقض بین باحجاب بودن و پیشرفت کردن را به هم زدند و جزء افتخارات میهن اسالمی گردیدند.
* تکلیف اجتماعی زن
در باب حقوق و تکالیف شهروندی، تعاریف زیادی شده است که صرفاً به صورت مختصر چنین میگویند: »رعایت  حقوق مردم و حفظ شئونات عموم ملت« و »شهروند خوب« کسی است که به حقوق فردی و جمعی خود و دیگران  آشنایی دارد، مدافع آن است، قانونشناس و قانون مدار است و در برابر نقض حقوق، مطالبه گری میکند. اصلی حاکم است مبنی بر اینکه برای هر حقی، یک تکلیفی نهفته است. زنان، حقوق فردی و اجتماعی زیادی دارند که در اینجا، توجه ما صرفاً به حقوق اجتماعی آنهاست. یکی از حقوق شایسته زنان ایران اسلامی، »داشتن حجابی« است که اسلام به آنها اعطا نموده و تکلیف آنها، مراقبت از حجاب شان در منظر عمومی یا در مقابل دیگران است. به عبارتی دیگر، یکی از تکالیف و مسئولیت های اجتماعی زنان، ضمن گرامیداشتِ حقوق آنها، »احترام به حقوق اشخاص و سالمت روانی مردم« است. »... وضع حجاب را، وضع عفاف را، وضع تقیدات و پایبندی را خانم ها باید مراقبت کنند؛ این وظیفه است. خودنمائی و جلوه فروشی، یک لحظه است و آثار سوء آن برای کشور، برای جامعه، برای اخلاق، حتی برای سیاست، آثار مخرب و ماندگار است؛ در حالی که ملاحظه ی عفاف، ملاحظه ی حدود شرعی در رفتار و حرکات بانوان، اگر چنانچه سختیای داشته باشد، سختی کوتاهی است، اما آثارش، آثار عمیق و ماندگاری است. خود خانمها خیلی باید مراقبت کنند مسئلهی حجاب را، مسئله ی عفاف را؛ وظیفه ی آنهاست، افتخار آنهاست، شخصیت آنهاست.« (حضرت امام خامنه ای)دام ظله العالی(، بیانات در دیدار جمعی از مداحان سراسر کشور، ۱۳۹۱/۲/۲۳( در واقع، »رعایت حجاب« هم برای خود شخص، دارای اهمیت و اثرگذاری مطلوب خواهد بود و هم در صورت عدم رعایت آن، منجر به آسیبرساندن به روانِ جامعه، مخصوصاً جوانان ایران اسالمی می گردد. اگر از این بُعد، به مبحث حجاب بنگریم،  متوجه می شویم که امری دوطرفه است و اشخاص نمی توانند بگویند از حق خودم می گذرم و این نوع از حجاب را  »اجباری« می دانم! این اجباری دانستنِ حجاب، مثل این است که برخی بگویند من چراغ قرمزِ سرچهارراه را قبول ندارم و مخالفِ »توقف اجباری« هستم! اگر چنین باشد، هر کسی با هر عملی، ناقض حقوق دیگری خواهد بود.

* آزادی پوشش
بند دهم از بخش اول »منشور حقوق و مسئولیت های زنان در نظام جمهوری اسلامی ایران، مصوب
۱۳۸۳/۶/۳۱ شورای عالی انقلاب فرهنگی« مقرر کرده است: »آزادی زنان ایرانی در استفاده از پوشش و گویش های بومی و اجرای آداب و سنّت های محلی در صورت عدم مغایرت با اخلاق حسنه«؛ مسئله پوشش، در برخی کشورهای اسلامی و غیراسلامی، تفاوتهای کم و زیادی دارد و در برخی از استان های کشور ما نیز چنین مواردی یافت می شود. آنچه که مهم است، »آزادی در پوشش« در عین رعایت اخلاق حسنه است و منظور، هر نوع پوششی به اسم آزادی و اختیار آدمی نیست. حجاب، رابطه مستقیمی با نحوه پوشش دارد که متأسفانه برای همین بخشِ مرتبط با امور اجتماعی زنان، در بین ۱۲۰ ماده »منشور حقوق شهروندی« - که در دولت یازدهم با امضای رئیس جمهور منتشر شد- هیچ ماده ایی راجع به »حق حجاب و پوشش زنان« اختصاص پیدا نکرده است و این، یک ضعف اساسی در منشور به شمار می آید.

* ۲۶ دستگاه متولی حجاب و عفاف شورای عالی انقالب فرهنگی در جلسه ۴۲۷ مورخ ۱۳۸۴/۱۰/۱۳، یعنی ۱۶ سال پیش، سیاستها و راهکارهایی را برای موضوع »حجاب و عفاف« به تصویب رسانید و وظایف تخصصی ۲۶ دستگاه قانونگذار و اجرایی را تشریح نمود. به عنوان نمونه، در بندهای ۶و۷و۱۰ سیاستها و راهکارها، به »وضع قوانین و مقررات الزم برای اصلاح وضعیت  پوشش در جامعه«، »گسترش و تقویت مراجع قانونی برای ترویج پوشش اسلامی در جامعه« و »رفع اشکالات قانونی  در نحوه تولید، توزیع و عرضه پوشاک داخلی و خارجی« اشاره شده است که باید دید پس از مهلت زیادی که در اختیار دستگاه های اجرایی، قانونی و قضایی بوده، چه اقداماتی برای این موضوع مهم، صورت گرفته و چه اقداماتی  مغفول مانده است!

* ضمانت اجرای عدم رعایت حجاب شرعی
جدای از آنکه حجاب، یک واجب الهی بوده، قانون گذار براساس بند )۱( اصل سوم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران مبنی بر »ایجاد محیط مساعد برای رشد فضائل اخلاقی بر اساس ایمان و تقوی و مبارزه با کلیه مظاهر فساد و تباهی« و اهمیت موضوع حجاب، ضمانت اجرایی برای عدم رعایت حجاب شرعی درنظر گرفته است و در تبصره ی ماده ۶۳۸ قانون مجازات اسلامی مصوب ۱۳۹۲/۲/۱ کمیسیون امور قضایی و حقوقی مجلس شورای اسلامی چنین مقرر کرده است: »زنانی که بدون حجاب شرعی در معابر و انظار عمومی ظاهر شوند به حبس از ده روز تا دو ماه و یااز پنجاه هزار تا پانصد هزار ریال جزای نقدی محکوم خواهند شد.« به نظر می رسد با توجه به شرایط و اقتضای زمان، بایداصلاحاتی صورت بگیرد.
حسن ختام اینکه؛ اگر پذیرفتیم هر جامعه ای نیاز به قانون و مجری دارد، ناچاریم به قوانین، آیین نامه ها و... پایبند  باشیم. »قانونمداری«، از مؤلفه های اصلی تکالیف شهروندی است که زن و مرد باید بدان عمل کنند؛ البته ناگفته نماند که درست است حجاب، بیشترمنعطف به زنان است، ولی این امرباعث نمی شود مردان پا را فراتر گذاشته و تکالیف خود را نادیده بگیرند و به دستورات الهی پای بند نباشند.
 علی تقی نژاد، پژوهشگر اندیشکده حقو ق بشر و شهروندی

دفعات مشاهده: 1069 بار | دفعات چاپ: 133 بار | دفعات ارسال به دیگران: 0 بار | 0 نظر

از بین بردن حق حیات یک ملت و ناپدیدسازی اجباری کودکان بومی توسط کانادا

 | تاریخ ارسال: 1400/5/13 | 
از سال ۱۸۶۳ تا ۱۹۹۸ میلادی یعنی ۱۳۵ سال تمام، دولت کانادا بالغ بر ۱۵۰ هزار کودک بومی را از  خانواده هایشان به اجبار جدا کرد و به مدارس شبانه روزی دولتی خود فرستاد، جایی که در آن نه اجازه تکلم  به زبان بومی خویش را داشتند و نه اجازه بروز و ارائه فرهنگشان. اما مسئله تنها سرکوب فرهنگ و زبان یک ملت نبوده است. کشف بیش از ۷۵۰ قبر و گور دسته جمعی در جای جای این کشور در روزهای اخیر نشان می دهد که مسئله سرکوب حقوق بومیان فراتر از فرهنگ و آداب و سنن ایشان بوده است، در واقع موضوع اصلی، نسل کشی و پاک سازی قومی است یعنی دقیقاً نشانه رفتن حق حیات یک ملت و ناپدیدسازی اجباری آن. بومیان در چارچوب حقوق بین الملل بشر و تحت عنوان اقلیت های قومی و نژادی از حقوق بشر برخوردار بوده اند، از جمله در میثاق بین المللی حقوق مدنی -سیاسی (مواد ۱ و ۲۷)میثاق بین المللی حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی )مواد ۱ و ۱۵( و نظریات عمومی شماره ۷ و ۲۱ کمیته ناظر بر آن، کنوانسیون رفع تبعیض نژادی و توصیه نامه عمومی شماره ۲۳ کمیته ناظر بر آن، مواد ۲۹ و ۳۰ کنوانسیون حقوق کودک و کنوانسیون منع شکنجه )ماده ۲( و نظریه عمومی شماره ۲ کمیته ناظر بر آن. به صورت اختصاصی نیز حقوق بومیان در دو سند بین المللی ذکر شده است؛ نخست مقاوله نامه های شماره ۱۰۷و ۱۶۹ سازمان بین  المللی کار به ترتیب مصوب ۱۹۵۷و ۱۹۸۹، که حق بر توسعه، حقوق عرفی، حق بر زمین، منابع و قلمروها، حق اشتغال، حق بهداشت و آموزش را برای بومیان به رسمیت شناخته و دولت کانادا در سال ۱۹۱۹ به مقاوله نامه دوم پیوسته است و دوم اعلامیه ملل متحد راجع به حقوق بومیان مصوب ۲۰۰۷ میلادی که به عنوان سندی توصیه ای و غیرالزام آور حقوق برابر با سایر ابنای بشر را برای بومیان به رسمیت شناخته است. با وجود تعدد اسناد بین-المللی در حوزه حقوق بومیان، کانادا به عنوان یکی از کشورهای عضو در اکثریت این اسناد، نه تنها پایبندی به مفاد تک تک این اسناد نداشته بلکه در گامی فرانر مرتکب یک جنایت بین المللی در طی ۱۳۵ سال شده است. به بیان بهتر در طی سال هایی که نظام حقوق بین الملل بشر در تالش برای احقاق حقوق بشر و به ویژه حقوق اقلیت هایی چون بومیان بوده است، کانادا از یک سو با ژستی روشنفکرانه به سرعت عضو این معاهدات بین المللی شده و از سوی دیگر بی محابا حقوق این اقلیت مظلوم را به صورت سیستماتیک نقض کرده است.همانگونه که ذکر شده دولت کانادا مرتکب نقض سیستماتیک و سیستمیک حقوق بشر بومیان شده است و عنوان مجرمانه ای که در نظام بین الملل حقوق بشر بدان اطلاق می شود، نسل کشی (ژنوسید) است .نیم نگاهی به عناصر مادی و معنوی این عنوان مجرمانه می تواند اقدام ضد حقوق بشری کانادا را مبین سازد.کنوانسیون منع و مجازات نسلکشی سازمان ملل ۱۹۴۸ نسل کشی را در ماده ۲ خود چنین تعریف می کند: »در کنوانسیون پیش رو، نسلکشی به معنای هر یک از اقداماتی است که در ذیل با هدف نابودی، تمام یا قسمتی از یک گروه ملی، قومی، نژادی یا مذهبی صورت گرفته باشد :
الف) کشتار اعضای یک گروه؛
ب) ایجاد آسیب شدید جسمی یا روانی بر اعضای یک گروه؛
ج)قرار دادن عمدی گروه در معرض وضعیت نامناسب زندگی که منتهی به زوال قوای جسمانی به صورت کلی یا جزئی شود؛
د) اقداماتی به منظور جلوگیری از توالد و تناسل گروه و
ه) انتقال اجباری کودکان یک گروه به گروه دیگر.« اساسنامه دیوان بین المللی کیفری نیز در ماده ۶ عیناً مفاد ماده ۲ کنوانسیون منع و مجازات نسلکشی را بیان کرده و آن را در زمره جرایم شدید بینالمللی دسته بندی کرده است.آنچه در عمل دولت کانادا علیرغم تعهدات گسترده بین المللی در قالب اسناد و رویه بین المللی مرتکب شده مشمول عناصر مجرمانه ماده ۲ کنوانسیون و ماده ۶ اساسنامه رم قرار می گیرد. در واقع حتی اگر این کشور کودکان مظلوم بومی را به صورت سیستمیک و یکپارچه مورد آزار، شکنجه جسمی و جنسی و کشتار هم قرار نمیداد، انتقال اجباری این کودکان و جدایی ایشان از خانواده خود به تنهایی مشمول بند پنجم جرم نسلکشی بود. با وجود این، کشتار گسترده این کودکان به عنوان اعضای این گروه اقلیت با قصد و انگیزه نابودی بومیان کانادایی تماماً تحقق جرم نسلکشی را به اثبات می رساند .مواجهه با این اقدام دهشتناک دولت کانادا از دو منظر حائز اهمیت است؛ نخست آنکه جامعه بین المللی در برابر نقض های گسترده حقوق بشر چه سازوکارهای مستحکمی می تواند پیشبینی کند. آنچه در عمل روی داده آن است که ظاهراً در تمامی سالهای نقض حقوق بومیان، دولت کانادا به عنوان یک عضو فعال و مثبت در فضای بین المللی ارزیابی شده و داعیه دفاع از حقوق بشر را داشته است بدون آنکه بیمی از پیگرد نقض این حقوق را به خود راه دهد . این مسئله گویای ناکارآمدی نظام بین المللی حقوق بشر و استاندارهای دوگانه آن در استیفای حقوق ملت ها است. به بیان بهتر به نظر میرسد در موضوع حقوق بشر کشورها به دو دسته تقسیم می شوند، کشورهای همواره ناقض و گناهکار و کشورهای همواره مدافع و بی گناه. در این میان برخی ناقضان بزرگ حقوق بشر )از جمله کانادا( در دسته دوم جای گرفته اند و از مصونیت دائمی برخوردارند .اما منظر دوم به مسئولیت و تکلیف حقیقی جامعه بین الملل باز می گردد. با وجود آنکه رفتار سیاسی نهادهای حقوق بشری از جمله شورای حقوق بشر در احقاق حقوق بومیان و پیگرد قانونی دولت کانادا چندان امیدوارانه به نظر نمی رسد، اما می توان در قالب اقدامی جمعی موضوع را به دیوان بین المللی کیفری ارجاع داد تا نسبت به ابعاد مختلف این جنایت بین المللی و مجازات عاملان و مجربان آن مبادرت ورزد. طبق بند ۱- الف ماده ۱۷ اساسنامه دیوان بین المللی کیفری در صورتی که دولت عضو اساسنامه دیوان که جرم بین المللی در قلمرو آن اتفاق افتاده نخواهد یا نتواند عاملان و مرتکبان آن جرم را تحت پیگرد قرار داده و مجازات نماید، دادستان دیوان این حق را دارد که به جرم ارتکابی رسیدگی کند. اگرچه کمیسیون حقیقت -یاب و سازش کانادا (Truth and Reconciliation Commission of Canada) از سال ۲۰۰۷ میالدی وظیفه رسیدگی به وضعیت قربانیان مستقیم و غیرمستقیم مدارس شبانه روزی بومیان کانادایی را داشته، اما به زعم محققان و اندیشمندان تنها توانسته است به جمع آوری اطلاعات بپردازد و هرگز در به چالش کشیدن دولت کانادا و اثبات غیرقانونی بودن اقدامات آن موفق نبوده است. به واقع دولت کانادا اجازه چنین اقدامی را به کمیسیون نمی دهد . در گامی فراتر برخی منتقدان و حقوق دانان از جمله پروفسور پالماتر بر این باورند که نسلکشی در کانادا پایان نیافته است و بلکه در شکلی نوین ادامه دارد؛ ایشان بر این باورند که افزایش چشمگیر تعداد کودکان بومی در مراکز بهزیستی سه برابر تعداد آن ها در مدارس شبانه روزی قدیم است. این کودکان در حال حاضر در شرایطی نگهداری می شوند که هم در معرض سوءاستفاده های جسمی و جنسی هستند و هم به حق آموزش و استانداردهای بهداشتی دسترسی ندارند و هم در معرض آسیب های روانی قرار می گیرند .همه اینها در حالی اتفاق میافتد که نخست وزیر کانادا، جاستین ترودو، تنها به ابراز تاسف کلامی بسنده نموده و نه تنها هیچ اقدامی برای پیگرد و مجازات عاملان پیشین جنایت علیه کودکان بومی انجام نمی دهد، بلکه حتی برای برطرف نمودن وضعیت فعلی کودکان بومی نیز گامی برنمی دارد. بنابراین شایسته است دادستان دیوان بین الملل کیفری به موضوع رسیدگی کرده و به این وضعیت دردناک ضد حقوق انسانی فوراً پایان دهد .
دکتر نیلوفر مقدمی خمامی، معاون زنان و خانواده اندیشکده حقوق بشر و شهروندی دانشگاه امام صادق علیه السلام

دفعات مشاهده: 621 بار | دفعات چاپ: 136 بار | دفعات ارسال به دیگران: 0 بار | 0 نظر

احیای حقوق عامه، ضامن اعتماد عمومی

 | تاریخ ارسال: 1400/5/13 | 
احیای حقوق عامه و آزادیهای مشروع
قانون اساسی در مقدمه، اصل ۶۱ و ۱۵۶ و ۱۷۳، قوّه ی قضائیّه را ملزم به تحقق عدالت به عنوان ملجاء تظلم خواهی و تضمین آزادی های فردی و حقوق عامه می کند.اعتماد عمومی به دستگاه قضا در امر عدالت محوری با استیفای حقوق و خسارت آن ها از افراد ذی نفوذ از جمله مقامات و مسئولین حکومتی تحقق مییابد که این موضوع مصداق بارز مبارزه با ظلم و فساد عمومی، بوروکراسی-اداری و سیستماتیک است. طبق بند دوم اصل ۱۵۶ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، احیای حقوق عامه و گسترش عدل و آزادی های مشروع جزو پنج وظیفه اصلی قوه قضائیه در راستای پشتیبانی از حقوق فردی و اجتماعی است که مسئولیت تحقق بخشیدن به عدالت در جامعه را بر عهده دارد.
تعریف حقوق عامه؛ مصادیق آن
در خصوص حقوق عامه و تعریف و تبیین آن در بین حقوقدانان اختلاف است .با توجه به عبارات قانون اساسی مفاهیم متنوعی شامل حقوق ملت)فصل سوم(، حقوق انسانی)اصل چهاردهم و بیستم(، آزادی های مشروع )اصل نهم و یکصد و پنجاه ششم(، سیاسی)اصل سوم( و حقوق عامه)اصل یکصد و پنجاه و ششم( مورد اشاره قرار گرفته که کمتر در قوانین عادی با بیان وضعی بدان پرداخته شده است. برخی از حقوقدانان معنای حقوق عامه را همان اصول ۱۹ تا ۴۲ برشمردند و آن را فصل حقوق عامه می دانند. این صورت بیان مصادیق حقوق عامه است . برخی دیگر از حقوقدانان حقوق عامه را فراتر از قانون اساسی می دانند. حقوق عامه را در معنی اعم آن شاید بتوان به کلیه حقوقی که در فصل سوم قانون اساسی تحت عنوان حقوق ملت آمده، تعریف کرد.مصادیق عادی حقوق عامه شامل: تساوی حقوق همگانی، برابری حقوق زن و مرد در برابر قانون، مصونیت جان و مال حیثیت و مسکن و شغل افراد از تعرض، مصونیت از تفتیش عقاید، آزادی بیان و مطبوعات، آزادی احزاب و انجمنها، آزادی شغل و شرایط مساوی کار، برخورداری از آموزش رایگان، حق داشتن مسکن، حق تابعیت، حق مالکیت مشروع دسترنج و مایملک خود است .
زمینه های احیای حقوق عامه برخی از وظایف مصرّحه در اصل ۱۵۶، مکمل سایر وظایف است ؛ همانند نظارت بر حسن اجرای قوانین وپیشگیری از وقوع جرم و به تعبیر صحیح تر مدیریت پیشگیری از وقوع جرم از دیگر وظایف قوه قضاییه است که اجرای این وظایف، خود احیای حقوق عامه را در پی دارد.حقوق عامه بر اساس ماده اول دستورالعمل نظارت و پیگیری آن، شامل حقوقی است که در قانون اساسی، قوانین موضوعه یا سایر مقررات الزم الاجرا ثابت است و اجرا نشدن یا نقض آن، نوع افراد یک جامعه مفروض مانند افراد یک شهر، منطقه، محله و صنف را در معرض آسیب یا خطر قرار میدهد یا موجب فوت منفعت یا تضرر یا سلب امتیاز آنان می شود، از قبیل آزادیهای مشروع، حقوق زیست محیطی، بهداشت وسلامت عمومی، فرهنگ عمومی و میراث فرهنگی، انفال، اموال عمومی و استاندارد های اجباری.مزایا و معایب دستورالعمل صیانت از حقوق عامه وضع دستورالعمل نظارت و پیگیری حقوق عامه، در جهت صیانت از حقوق عامه و احیا و حفظ و صیانت از حقوق بیت المال و همچنین نظارت بر دعاوی ناظر بر جرایم مرتبط با اموال، منافع و مصالح ملی و جبران خسارت وارده به حقوق عمومی است .
اما این دستورالعمل به رغم مزایای فراوانی که داشت، دارای ایرادات و ابهاماتی بود؛ مانند اینکه هیچ مکانیسم نظارتی برای آن وجود ندارد و مکانیسم تقریبا همه چیزش )به جز دو مورد کالاهای فاسد و گودبرداری هاکه به نظر کارشناسان ارجاع شده( به نظرات شخصی دادستان ها سپرده است . همچنین به طور کلی مسئولان اجرایی کشور در چارچوب مصالح ملی و رعایت حقوق عامه طبق این دستورالعمل باید پیش بروند که تشخیص مصالح ملی با دادستان های کشور است .در مواردی که حتی دادستان شهرستان یا استان با دادستان کل کشور اختلاف دارد، حل اختلاف به رئیس قوه قضائیه سپرده شده است؛ یعنی ما باز تشخیص مسائل کلی و کلان مثل مصالح ملی را به مکانیسم های مندرج در قانون اساسی نسپرده ایم. هرچند اصل ماجرا هم محل بحث است که آیا وضع این دستورالعمل در حوزه وظایف رئیس قوه قضائیه هست یا خیر، فارغ از آن مرجع تشخیص مصالح ملی رئیس قوه قضائیه یا دادستان نیستند؛ به این علت که این مقامات شان قضائی دارند. شان قضائی اساسا در تشخیص مصالح نباید وارد شود، شان قضائی فقط باید به حکم قانون نگاه کند. اینکه مصلحت وسط بیاید، توسط مراجع دیگر تشخیص داده میشود. سازمان های مردم نهاد در جهت احیاگری مطالبه احیای حقوق عامه از طرف خود مردم، می تواند ضمن صرفه جویی در منابع، به طور دقیق تر شناسایی و عملیاتی شود.به همین دلیل است که نظام قضایی باید به طور تعاملی از سازمان های مردم نهاد در این زمینه، حمایت موثر را به عمل آورد.با توجه به اصل ۳۴ قانون اساسی مقرر می دارد: (دادخواهی حق مسلم هر فرد است و هرکس میتواند به منظور دادخواهی به دادگاه های صالح رجوع نماید. همه افراد ملت حقدارند این گونه دادگاهها را در دسترس داشته باشند و هیچ کس را نمیتوان از دادگاهی که به موجب قانون حق مراجعه به آن را دارد منع کرد.) دادخواهی با تمام ارکان و اشکالش، حق ملت است و نباید به هیچ وجه و با هیچ سیاست و راهبردی، مانع دسترسی آنها به عدالت شد.شایان توجه است که استفاده از ظرفیت سازمان های مردم نهاد هرچند به دلایل متعددی در نظام حقوقی در قالب قانون دارای ساختار و حمایت های قانونی نشده اند، ولی به هر حال سرمایه های اجتماعی توانمندی هستند که می توانند نسبت به احقاق و احیای حقوق عامه، منشا اثر شوند و در احیای الگوی حقوق عامه به همان میزان ساختارهای رسمی دارای اهمیت و کارکرد هستند.

سیاست احیاگری حقوق عامه
با توجه به دوعامل کارعملی(محسوس بودن اقدامات نظام قضائی به عنوان پشتیبان مردم{ و تبلیغ و شفافیت در عملکردها}اطلاع رسانی مداوم و تفصیلی در رسیدگیها)استیفای حقوق مردم توسط قوه قضائیه به عنوان نهاد عدالت ، برجسته تر خواهد شد و درک عمومی جامع و کاملی از دشمن بالمنازع فساد و تبعیض بودن این نهاد صورت می گیرد.هر کجا هر نهادی اعم از دولتی، غیردولتی و اشخاص خصوصی، حقوق قانونی و شرعی و مسلم مردم را تضییع کند و از ایفای تعهدات قانونی و شرعی امتناع نماید؛ نهاد قوه قضائیه باید به عنوان تضمین گر سیاست احیاگری حقوق عامه بدون هیچ ملاحظه ای اقدام به استیفای حقوق مردم کند. لزوم اهتمام جدی قوه قضاییه به احیای حقوق عامه به علت اینکه درک صحیحی از حقوق شهروندی و ملت توسط پیشنهاد دهندگان وجود ندارد و نظام قضایی نیز به تعهدش نسبت به حقوق عامه توجهی مبنایی ندارد، این عبارت برخی اوقات در قوانین بدون مابه ازای موثری درج می شوند ؛ برای مثال در صدر ماده (۱۱۳) قانون برنامه پنج ساله ششم توسعه جمهوری اسلامی ایران مصوب ۱۳۹۵، به احیای حقوق عامه به صورت یک هدف اشاره شده ولی هیچ سازوکار موثری برای تامین و تضمین آن تمهید نشده است .همچنین ضمانت اجراهای موثری برای احیای حقوق عامه از سوی قانونگذار ضروری است و ماده ۵۷۰ قانون مجازات اسلامی مصوب ۱۳۷۵ و ماده ۷ قانون آیین دادرسی کیفری هم تاثیر چندانی در این امر نداشته است .اصلاح ساختاری نظام قضایی در جهت توانایی احیای حقوق عامه باوجود ظرفیت های بالقوه قانون اساسی و تکلیف احیاگریی حقوق عامه و آزادی های مشروع طبق اصل ۱۵۶ قانون اساسی، ساختار موجود نظام قضایی توانمندی الزم را برای احیای حقوق عامه ندارد .در این راستا الزم است لوایح قضایی متعددی شامل اصالح قانون ناکارآمد احترام به آزادی های مشروع و حفظ حقوق شهروندی با رویکرد بیان حق های بنیادین و چیستی حقوق عامه در بستر آزادی های مشروع توسط رییس قوه قضاییه ارائه شود.به گونه ای که سوء برداشت ها و ابهامات را بزداید.همچنین توجه به بازمهندسی و کارآمد سازی ساختار احیای حقوق عامه از جمله نهاد دادستانی، دیوان عدالت اداری، ستاد حقوق بشر و سازمان بازرسی کل کشور که بعضا عنوان مشابه نهادهای تامین یا تضمین کننده حقوق عامه را به همراه دارند، قابل توجه می باشد.
امیرحسین اقبالی، پژوهشگر اندیشکده حقوق بشر و شهروندی دانشگاه امام صادق(ع)

دفعات مشاهده: 890 بار | دفعات چاپ: 123 بار | دفعات ارسال به دیگران: 0 بار | 0 نظر

منشأ حقوق بشر چیست؟!

 | تاریخ ارسال: 1400/5/13 | 
انسان از آن جهت که انسان است، از بدو تولد و حتی قبل از آن در دوران جنینی دارای حقوقی است که معادل انگلیسی آن human rights میباشد. حقوقی همچون #حق‌_حیات ، #حق_آزادی ، #حق‌_انتخاب ، #حق_بیان و...
نخستین سوالی که ممکن است در مورد #حقوق‌_بشر مطرح شود منشأ این حقوق و به تبع آن حدود و ثغور این حقوق و آزادی هاست.
در یک نگاه که امثال #روسو مدافع آن هستند انسان دارای حقوق ذاتی و طبیعی است و #آزادی هدیه‌ای است که خداوند به انسان ارزانی داشته‌است از این جهت هیچ چیز نمی‌تواند این حقوق را از انسان سلب کرده یا محدود سازد چراکه انسان مختار و عاقل بوده و #حق_انتخاب دارد و تنها چیزی که میتواند محدودیت هایی را برای برخی از این حقوق ایجاد کند #قرارداد_اجتماعی است آن هم در جایی که ضرورت حفظ جامعه آن را ایجاب کند.
از سوی دیگر در #بینش_اسلامی و اندیشمندانی چون #آیت‌_الله_جوادی_آملی انسان موجودی ذاتا متناهی است پس حقوق او نیز لاجرم دارای حدودی خواهد بود و کسی میتواند این حدود را تشخیص دهد که به وجود انسان آگاهی و احاطه داشتهباشد. بنابراین تنها مرجع تعیین کننده حقوق بشر خداوند خواهد بود که مالک انسان ها نیز است. در حقیقت خداوند حقوق ما را به ما ارزانی داشته و ما تنها امین و محافظ آن حقوقیم. پس ارائه هرگونه تفسیر به رأی از حدود آزادی آدمی خیانت در #امانت_الهی است...
آیا به راستی حقوق بشر و آزادی انسان قابل سلب و یا محدودکردن است؟
اینکه منشأ حقوق بشر را چه چیزی بدانیم چه تبعاتی خواهد داشت؟
علی شکرالهی؛ دانشجوی کارشناسی ارشد پیوسته دانشگاه امام صادق (ع)انسان از آن جهت که انسان است، از بدو تولد و حتی قبل از آن در دوران جنینی دارای حقوقی است که معادل انگلیسی آن human rights میباشد. حقوقی همچون #حق‌_حیات ، #حق_آزادی ، #حق‌_انتخاب ، #حق_بیان و...
نخستین سوالی که ممکن است در مورد #حقوق‌_بشر مطرح شود منشأ این حقوق و به تبع آن حدود و ثغور این حقوق و آزادی هاست.
در یک نگاه که امثال #روسو مدافع آن هستند انسان دارای حقوق ذاتی و طبیعی است و #آزادی هدیه‌ای است که خداوند به انسان ارزانی داشته‌است از این جهت هیچ چیز نمی‌تواند این حقوق را از انسان سلب کرده یا محدود سازد چراکه انسان مختار و عاقل بوده و #حق_انتخاب دارد و تنها چیزی که میتواند محدودیت هایی را برای برخی از این حقوق ایجاد کند #قرارداد_اجتماعی است آن هم در جایی که ضرورت حفظ جامعه آن را ایجاب کند.
از سوی دیگر در #بینش_اسلامی و اندیشمندانی چون #آیت‌_الله_جوادی_آملی انسان موجودی ذاتا متناهی است پس حقوق او نیز لاجرم دارای حدودی خواهد بود و کسی میتواند این حدود را تشخیص دهد که به وجود انسان آگاهی و احاطه داشتهباشد. بنابراین تنها مرجع تعیین کننده حقوق بشر خداوند خواهد بود که مالک انسان ها نیز است. در حقیقت خداوند حقوق ما را به ما ارزانی داشته و ما تنها امین و محافظ آن حقوقیم. پس ارائه هرگونه تفسیر به رأی از حدود آزادی آدمی خیانت در #امانت_الهی است...
آیا به راستی حقوق بشر و آزادی انسان قابل سلب و یا محدودکردن است؟
اینکه منشأ حقوق بشر را چه چیزی بدانیم چه تبعاتی خواهد داشت؟
علی شکرالهی؛ دانشجوی کارشناسی ارشد پیوسته دانشگاه امام صادق (ع)

دفعات مشاهده: 745 بار | دفعات چاپ: 127 بار | دفعات ارسال به دیگران: 0 بار | 0 نظر

لزوم اصلاح فوری قانون الزام دولت به حمایت همه جانبه از مردم فلسطین(مصوب۱۳۸۷)

 | تاریخ ارسال: 1400/3/3 | 
 در بحث حمایت قانونی از مردم فلسطین، از سال ۶۹ تاکنون، ۳ قانون مرتبط با این مسئله وجود دارد؛ ۱) قانون حمایت از انقلاب اسلامی مردم فلسطین؛ ۲) قانون الزام دولت به حمایت همه‌جانبه از مردم مظلوم فلسطین؛ ۳) قانون اعلام روز ۲۹ دی‌ماه به عنوان روز غزه نماد مقاومت فلسطین. همه این قوانین معتبر بوده و منسوخ نشده‌اند.در ماده ۱ قانون حمایت از انقلاب اسلامی مردم فلسطین مصوب ۶۹ که در سال ۱۳۸۴ اصلاح شد، مقرر شده است: "... بر همه ملت‌ها و انسان‌های حق‌طلب جهان خصوصاً مسلمانان و بالاخص مردم و حکومت جمهوری اسلامی ایران لازم است از مردم ستمدیده و آواره و مبارز فلسطین تا رسیدن به حقوق حقه خویش به هر نحو ممکن حمایت و دفاع نمایند." .
 در ماده ۳ قانون الزام دولت به حمایت همه‌جانبه از مردم مظلوم فلسطین مصوب ۱۳۸۷ آمده است: "براساس قواعد حقوق بین‌الملل، جنایات انجام‌شده در غزه از مصادیق بارز جنایت علیه بشریت و نسل‌کشی می‌باشد. دولت موظف است از طریق مجامع بین‌المللی از جمله شورای امنیت سازمان ملل متحد، موضوع محاکمه سران رژیم اشغالگر قدس را در دادگاه دیوان کیفری بین‌المللی (icc) و محاکم داخلی کشور، به‌عنوان جنایتکار علیه بشریت و عاملان نسل‌کشی پیگیری نماید."
 دستور پیگیری مجازات حکومت تروریست و سفاک صهیونیستی که در پیام حضرت امام خامنه‌ای(دام‌ظله‌العالی) به ملت فلسطین در تاریخ ۳۱-۲-۱۴۰۰ داده شده است، ۱۳ سال پیش در قانون الزام دولت به حمایت همه جانبه از مردم فلسطین تصویب شده بود و در ماده ۲ همان قانون، وزارت امور خارجه مکلف شده تا (با اتخاذ دیپلماسی فعال و بهره‌مندی از ظرفیت‌هایی چون سازمان کنفرانس اسلامی و سازمان کشورهای جنبش عدم تعهد، همگرایی لازم جهت اعمال فشار بر رژیم صهیونیستی به منظور توقف جنایات این رژیم در غزه ایجاد نماید)؛ باید ببینیم که آیا وزارت امور خارجه تاکنون توانسته با ظرفیت‌های قانونی و با توجه به وظایفش، موجب توقف جنایت در غزه و فلسطین بشود یا خیر! .
با توجه به اینکه مقام عظمای ولایت در پیامشان در بحث تقویت نظامی، پشتیبانی مالی و همچنین بازسازی زیرساخت‌ها و ویرانی‌ها در غزه توسط دولت‌های مسلمان تاکید کردند، به نظر می‌رسد که قانون حمایت همه‌جانبه نیز باید فوراً اصلاح شود و مسیر کمک‌رسانی به فلسطین مظلوم و قهرمان؛ از تمام جنبه‌های نظامی، مالی و... فراهم گردد. 

علی تقی نژاد، پژوهشگر اندیشکده حقوق بشر و شهروندی .
سوم خرداد ماه ۱۴۰۰
 

دفعات مشاهده: 656 بار | دفعات چاپ: 113 بار | دفعات ارسال به دیگران: 0 بار | 0 نظر